11 اسلاید صحیح/غلط توسط: Saye انتشار: 3 سال پیش 171 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
های گایز بعد از مدت ها برگشتم بریم سر داستان لتس گو مای لاوز :)
یک هفته بعد: نویسنده: بیل زنگ میزنه به پاراتی و..... بیل: سلام عشقولم میشه امروز بیای خونه من؟
پاراتی: های نوتلام(وی عاشق نوتلا میباشد و لبیل را هم خیلی دوست میدارد بنابر این به او میگوید نوتلام) باشه حتما برای چی؟
بیل: میفهمی فقط لباس مناسب مهمونی هم بیار خدافظ
پاراتی: عه بیل ص......
از زبان پاراتی: هم؟! چرا چیزی نگفت و انقدر زود گوشی رو قطع کرد؟ بگذریم
مامااااااان کجایییی؟
راشل: عزیزم من طبقه پایین ام
از پله ها میرم پایین و میرم پیش مامانم داره غذا درست میکنه میرم و گونش رو میبوسم: قربون مامان خوشگلم بشم من
راشل: خدا نکنه عزیزم کارم داشتی صدام زدی؟
پاراتی: مامی میگم بیل منو دعوت کرد خونش میتونم برم؟
راشل: اره عزیزم مشکلی نیست فقط مواظب خودت باش باشه؟
پاراتی: ممنون چشششششم :)
رفتم اتاقم و دوش گرفتم اومدم بیرون موهام رو خشک کردم و لباس برداشتم و از مامان خداحافظی کردم
به سمت خونه بیل راهی شدم
رسیدم و زنگ در رو زدم دو نفر اقای کت و شلواری در رو باز کردن تعجب کردم ولیی وارد شدم خونه مثل قصر بود با خددمتکار های خانم هن؟ اینا چرا اینجان؟ نکنه خبریه که من نمیدونم یکی از خانم ها اومد و پالتوم و کیفم رو ازم گرفت و گفت: خوش اومدید خانم من البا هستم اقا طبقه بالا تو اتاقشون منتظرتون هستن کاری داشتید میتونید منو صدا کنید
پاراتی: ممنونم
آقا؟اقا؟ (وی متعجب میباشد) فکر کنم منظورش بیله
رفتم طبقه بالا و به سمت اتاق بیل رفتم در زدم بیل: بیا تو
وارد شدم که بیل برگشت طرفم بیل:عا،اومدی خوش اومدی بیب
پاراتی: ممنون نوتلام :) بغلم کرد و پیشونیم رو بوسید پاراتی: خب بگو ببینم چی شده که زنگ زدی گفتی بیام
بیل: خب اول اینکه امشب میخوام مهمونی بگیرم برای تو
پاراتی: چییییییی؟! منننننننن؟!
بیل: اروم باش سکته میکنی بدبخت میشم
با مشتم زدم به بازوش
بیل: ای پاراتی: حقته خو چرا از قبل بهم نگفتی؟
بیل: میخواستم بگم ولی خواستم سوپرایزت کنم از زبان بیل: پاراتی پوکر وارانه بهم زل زده بود بیل: خب عزیزم میشه امشب بمونییییی؟
پاراتی: نه نمیشه باید برم برای مهمونی آماده بشم هیچی هم نیاوردم برای اون موقع که بخوام بمونم عا راستی مهمونا رو دعوت کردی؟ کیا هستن؟
بیل: کل بچه های مدرسه
پاراتی: چییییییی؟! نه نمیشه
بیل: شوخی کردم دوستامون و بعضی از بچه های کلاس ولی جمعییت زیاده
پاراتی: خب دیگه حتما باید برم خداحافظ فردا میام
بیل: عه صبر کن باهام بیا میخوام یه چیزی رو نشونت بدم
پاراتی: باشه
از زبان پاراتی: با بیل از اتاق رفتیم بیرون و اون منو به سمت ته راهرو راهنمایی کرد اولش فکرکردم میخواد کاری کنه ولی وقتی تقریبا به ته راهرو ایستاد روبه روی دری که اونجا بود منم کنارش ایستادم درو باز کرد گفت: بقرمایین حالا میتونی بمونی
و لبخند زد واااااااو چه اتاق قشنگی هیییییی رنگی که دوست دارم ابی کمرنگ(ابی فقط برای پسرا نیست و اینکه وی بخاطر ارامشی که رنگ آبی منتقل میکنه رنگ آبی رو بسیاااار دوست میدارد)
اتاق با رنگ ابی دکور شده بود و یه تخت با روتختی ابی هم اونجا بود اتاق بزرگی بود سمت راست یه میز و اینه خشگل سفید بود که دوتا کشو داشت و روبه روی اون هم تخت بود کنار تخت هم یه کمد سفید بود رفتم کمد رو باز کردم و
واو کمد پر از لباس و کفش با رنگ های مختلف و مدل و استایل مختلف دهنم باز مونده بود بیل همه اینا رو آماده کرده که من اینجا بمونم وحححححح باورم نمیشه با خوشحالی طرف بیل برگشتم و بیل گفت: چطوره؟
پاراتی: عالیهههههه ممنوووووون باورم نمیشه بیل
فقط اینا رو چجوری اماده کردی؟
بیل: خب تو این چند سالی که به عنوان دوست با هم بودیم فهمیدم از چه چیزایی خوشت میاد و باید چی کار کنم البته از البا همون خدمتکاره هم کمک گرفتم خانم خوبیه
پاراتی: اره خیلی مهربونه دوسش دارم اونطوری که من تو ابشار جاذبه دیدم فکر میکردم خیلی بی رحم و شرور باشی ولی اینطوری نیستی
بیل: خب بعضی وقتا آدما بقیه رو از رو ظاهر قضاوت میکنن میدونی همه تغییر میکنن و هر کس میتونه خوب باشه فقط کافیه اونو توی وجودش بیدار کنه یا یکی رو پیدا کنه که اونو بیدار کنه و من تو رو پیدا کردم ممنونم پاراتی
پاراتی: 🙂 حرفت درسته
گونه بیل رو بوسیدم و گفتم خببببببب
باشه بخاطر تو میمونم
بیل: واقعااااااا؟ممنونم ☺️
پاراتی: فقط باید به خانواده ام خبر بدم
بیل: باشه
گوشی رو برداشتم و زنگ زدم به مامان و گوشی رو برداشت و بهش همه چیزو گفتم راشل: باشه عزیزم مشکلی نداره بابات هم امشب شیفت نمیره و خونه میمونه فقط مواظب باش عزیزم باشه؟
پاراتی: باشه مامان دوست دارم خداحافظ
خب بیل ردیفه
بیل: عالیه
پاراتی: عا راستی مهمونا رو دعوت کردی؟
بیل: اره برای همه دعوت نامه فرستادم
پاراتی: خب خوبه فیلم ببینیم؟
بیل: اره باشه
رفتیم تو اتاق T.V و روی مبل نشستیم خدمتکارا هم برامون خوراکی آوردن فیلم رو پلی کردم و نگاه کردیم که وقت شام شد و رفتیم طبقه پایین برای شام بعد از شام رفتم بخوابم
خب مای لاوز نظر بدید لوطفا
نا امیدم نکنید پلیز :|
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (2)