
بچه توی این پارت یه جورایی ادرین داره به اونروز که مرینتو به خاطر تیشرت ازیت میکنه داستان از اونجایی مونده که ، یک بچه گل فروش میاد دم ماشین ادرین
از دید ادرین : لبخندی بهش زدم و گفتم : اسمت چیه ؟ . با کلافگی گفت : اگه تو هم میخوای مثل بقیه اسممو بپرسی و بگی چه دختر نازی و ازم گل نخری همین الان برو ! ...از پرروییش خندم گرفت و گفتم : ازت گل میخرم اما میخوام اسمتو بدونم...پوفی کشید و گفت : اسمم میا است.....لبخندی زدم و گفتم : اسمت مثل خودت قشنگه ! . لبخندی زد و گفت : حالا گل میخری ؟ . بعد شاخه گل رز قرمزی از توی دستش داد بهم و گفت : این خوبه ؟ . واو گل رز ! رنگ مورد علاقه ی مارینت !....تشکر کردم گفتم : این عالیه ! . گل و ازش گرفتم و از توی جیبم پول در اوردم و دادم بهش که گفت
این زیاده ! . گفتم : اشکالی نداره بردار برای خودت ! . با ناراحتی سرشو انداخت پایین و گفت : ازم میگیرنش....بغض گلومو گرفت و گفتم : کیا ازت میگیرن !؟ . گفت : همون جایی که بهمون گلارو میدن تا بفروشیم ، پولامونو میدیم به اونا و اونا جاش بهمون غذا و اب میدن ، به اونجا میگن باند .... بعد از این حرفا بقیه ی پولمو داد و رفت.....
چقدر امروز صبح ماری رو ازیت کردم....اونم به خاطر یک تیشرت ! از خودم خجالت میکشیدم ! ....تازه وقتی برگشتم خونه ، غرور احمقانم اجازه نداد که ازش معذرت خواهی کنم....ولی ماری از همه چیز خبر داره....نینو همه چیو بهش گفته بود....توی این فکرا بودم که از جام بلند شدم و رفتم توی حیاط ویلا ، سیگارمو روشن کردم و بعد که تموم شد انداختمش روی زمین و با پام لگدش کردم.....
همون موقع صدای ظریف ماری رو شنیدم که از اتاق میومد...داشت صدام میکرد...به دنبال صدا رفتم...وقتی رسیدم به اتاق با دیدنم سریع بغلم کرد...آهسته توی گوشش گفتم : نترس ماری فقط کابوس بود....شوکه شدم !....ضربان قلبم رفته بود بالا...نمیدونم چقدر گذشت که از خواب پرید و ازم فاصله گرفت.
😇بازگشت به زمان حال 😇از زبان ادرین : بعد از این که حقوق خدمتکار هارو دادم ، رفتم نشستم روی کاناپه و منتظر شدم تا ماری خوابش ببره...نمیدونم چه مدت گذشت که خوابم برد.... از زبان مارینت : غلطی زدم و اروم چشمامو وا کردم که دیدیم ادرین روی مبل روبه روییم بود !...جیغ خفیفی کشیدم که ادرین با ترس از خواب پرید....دستی به موهای براقش کشید و گفت : چیشده ؟! . اروم گفتم : ببخشید نمیخواستم با جیغم بیدارت کنم...نگاهی به اطرافش کرد و تازه موقعیتشو فهمید....تکیه اش رو از مبل برداشت ناگهان آخی گفت و دستشو گذاشت روی گردنش. نا خداگاه از جام بلند شدم و زانو زدم و گفتم : چیشد ؟ خوبی ؟! . با چشمای زمردیش نگاهم کرد و گفت : خوبم ! . از جام پاشدم و معترض گفتم : خوب نیستی دیگه ! هی الکی میگی خوبم ! اه ! باشه آقای مغرور شما مرد آهنی ولی الان خوب نیستی ! از دیشب روی مبل خوابیدی خب معلومه گردنت داغون میشه ! حالا شانس بیاری سرما نخوری خوبه ! . پوفی کشید و گفت ! چقدر غر میزنی . یک لحضه به خودم اومدم و صدامو خفه کردم.....
اگر کامنت ها به شصت تا برسه پارت بعد رو امروز میزارم 😍😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت قبل گفتی یک پسر بچه شیشه ی ماشین رو زد تو این پارت میگی یک دختر بچه ؟؟؟؟
حتما اشتباه تایپی بوده
آیا جان کامنت ها صد تا بیشتر شد، بزار دیگ
عالی ترین داستان ممکن.... انقدر قشنگ بود که من توی یکی از تست هام معرفی کردم میتونی بری ببینی... تست متفاوت ترین داستان درمورد میراکلس.... کارت عالیه حتما ادامه بده😍😍😍
ممنون از لطفت
وایییییی عشقم عالی بود ببخشید دیر خوندم آجی ❤
ممنونم ☺☺
۱۰۰ تا کامنت دریافت کردی زود باش بزار وگرنه حسابتو می رسم راستی اجی میشی😘
سلام عزیزم ، پارت بعدی تو صفه آجی 🥰🥰🥰
پارت بعد 🥺🥺
96 تا بعدی بزارر دیگه
عالی بود گلم ببین کامنتا از 60 تا هم بیشتر شد بزارررر دیه 😐💔
کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت کامنت
خوبه؟ 😂😵
نگاه کن نظرات رفته بالا ی ۶۰ تا پس بعدی رو باید تا فردا بیاد راستی خیلی خوب بود اما اگه آخرش ادرینتی باشه خیلی خوبه
پارت بعدی تو صفه
بعدی پلیززززز😍😍😍