
حرفی ندارم
داشتم بستنی مو میخوردم که چشممو چرخوندم دیدم کنارم خالیه اخه یه باد اومد از این ور بیخیال شدم دوباره مشغول شدم دوباره باد اومد این دفعه چشم چرخوندم دیدم یه نفر پیشم نشسته سرمو بالا تر گرفتم ببینم کیه که خداااا یه هیولابود جیغ زدم بستنی و انداختم دویدم که یهو صدای خنده اومد از پشت همون طور که میدویدم برگشتم دیدم بله کار اقا راستین بوده اون منو سکته داده وایسادم آروم رفتم اونجا زورم گرفته بود باید کارشو تلافی میکردم یه نقشه اومد تو ذهنم عالی بود رسیدم اونجا خودمو بیخیال نشون دادم طوری که اتفاقی نیفتاده همه تعجب کرده بودن دیدم اینا دست بر نمیدارن رو به مامان ♡مامی من میرم یکم بگردم بستنی من افتاد بعدا با گوشی پیداتون میکنم ○ها..اها..باشه برو ولی بزار من باهات بیام♡نه مامی میخوام تنها برم شما بشینین با عمه حرف بزنین من از پس خودم برمیام○تنها نمیزارم بری من میمونم با عمه تو با راستین برو اونم تنهاست باهم برین راستین پیش ما حوصله اش سر میره. اومدم اعتراض کنم○یا راستین باهات میاد یا اصلا حق نداری بری♡باشه مامان ♤خب ما بریم خداحافظ مریم گلی خداحافظ زندایی(مریم گلی همون عمه تونه که راستین مریم گلی صداش میزنه)○الکل همراه تو هست سوفی؟ ماسکتو عوض کن♡مامان ماسکمو همین دو دقیقه پیش عوض کردی قبل از این که بستنی بخوریم الکل دارم○راست میگی یادم نبود باشه مواظب باشینا ♡چشم مامی♤ چشم زندایی. بالاخره راه افتادیم یکم گذشت راستین ♤امروز من چیزی بهت گفتم صفا؟کاری کردم که اجی من ناراحت شده از دستم؟. یه لحظه تعجب کردم این حواسش به همه چی هست♡نه چرا باید از دستت ناراحت باشم؟ از اون حرفا زدیا♤ولی توی مغازه خیلی لحنت سرد بود چشمات پر غم بود تا منو دیدی ♡این چه حرفیه من اومممم... اوممم...♤چیه صفا من چیکار کردم من دوست ندارم ناراحت باشی. اخ من قربونت برم تو چقدر به فکر منی کاشکی تو هم دوسم داشتی و دختر باز نبودی♡تو که کاری نکردی یه لحظه یاد رکسانا افتادم دیگه یهو لحنم سرد شد ببخشید داداش نمیخواستم ناراحتت کنم .صد بار خودمو لعنت فرستادم که چرا بهش دروغ گفتم ولی مجبور بودم تا اون نفهمه ♤مطمئنی صفا؟♡اره داداشی♤باشه. راه افتادیم زیاد چیزی خوشم نیومد دوباره میخواستم پیکسل بگیرم که خدای من باورم نمیشه مگه اینجا اجازه میدن چطور تا الان غارت نشده مهم نیست دیگه چون الان من غارتش میکنم رفتم داخل مغازه راستین هم اومد ♡سلام اقا من اون پیکسل بی تی اس و میخوام که گذاشتین دم ویترین .فروشنده: "بفرمایین"وای چقدر ذوق داشتم اولین بار بود چیزی میخرم که به ارم بی تی اس ربط داشت کلا به بی تی اس روش باشه(این تیکه رو با شعر بخونین) وای چقدر مست من عاشق این بی تی اسم من همون طوری هم قر های ریز میدادم که راستین متوجه شد یه اهم کرد ولی محلش نزاشتم حساب کردم اومدیم بیرون ♤صفا داشتی چیکار میکردی اونجا؟♡داشتم بال در میاوردم ♤ها؟ یعنی چی؟ به خاطر یه پیکسل؟♡هی این یه پیکسل معمولی نیست♤پس چیه اینم مثل پیکسل های دیگست ♡نه نیست این روش بی تی اس داره♤چی چی داره؟ چی گفتی پی تی اس؟.با حرص عصبانیت♡پی تی اس نه بی تی اس به خدا یه بار دیگه اسمشو اشتباه بگی من میدونم تو ♤وا تو داری واسه کی اینقدر جوش میزنی اصلا بی تی اس چی هست؟. یه لحظه شاخ در اوردم کنترلم از دست دادم♡چیییییی تو نمیدونی بی تی اس کیه؟
همه داشتن نگاهمون میکردن اون نجوونا که همسن و سال خودم بودن میگفتن واقعا این پسره نمیدونه بی تی اس کیه نصف عمرش به فنا رفته بیچاره دوست دخترش حتما اون پسره هیتر خدا به دختره صبر بده اینا داشتن چی میگفتن دوست دخترش؟ من؟دوست دختر راستین؟من لب خونیم عالی بود برای همین فهمیدم چی گفتن ♤خب بابا چرا داد میزنی خب نمیدونم چیه ♡چیه نه کیه♤یعنی چی یه فرد؟♡ خو اره دیگه تازه یه نفر نه هفت نفر که عشقای منن. راستین شروع کرد به خندیدن منم با تعجب نگاهش میکردم♡راستین چرا میخندی چت شده جنی شدی؟. با هزار بدبختی جلو خنده اشو گرفت♤تو مگه عاشقم میشی؟ تو تو حالا یه دوست پسرم نداشتی تو مگه میدونی عشق چیه مگه تجربه اش کردی؟. قلبم یهو شکست مگه به این چیزاست مگه من مثل تو هم با دیگران بازی کنم♡مگه عشق به این چیزاست مگه ادم باید حتما دوست پسر داشته باشه بگه من عاشق این شخص مگه باید با دل یه نفر بازی کرد آدم میتونه عشق و در خودش نگهداره مگه تو میدونی تو دل من چه خبره اصلا میدونی کس رو دوست داره یا نه ♡من نمیتونم با دل کسی بازی کنم من نمیتونم به خاطر دل خودم با دل دیگران رو بازی بدم♤حرفات چرته مگه تو عاشق شدی بدونی عشق یعنی چی اصلا می... ♡راستین من حرفی نمیزنم معنیش به این نیست که من کسی رو دوست ندارم و نمیدونم عشق چیه ♤پس برای همین به هیچ پسری نگاه نمیکنی تو حتی به پسردایی هاتم محل نمیزاری فقط موندم چرا فقط به من محل میدی♡اولا منم غرور دادم راستین نمیتونم بر بر مثل بز زل بزنم تو چشم پسره که دوما کی گفته من به پسر دایی هام احترام نمیزارم؟ اونا ازم بزرگ ترن احترامشان واجبه سوما تو همسن و سال منی یعنی من حق ندارم با همسن و سالم و پسر عمه ام راحت باشم؟ به من یاد دادن احترام به بزرگتر بزارم پس تو هم از من بزرگ تری لطفا تمومش کن کن دیگه ادامه نده هرچی هم گفتم ببخشید ♤من هی...♡راستین تموم کن دیگه نمیخوام ادامه بدی. بالاخره تموم کرد یه مدت که گذشت♡بهتره برگردیم پیش عمه و مامان نگران میشن♤باشه برگشتیم و رفتیم پیش عمه و مامان بعد از سلام و احوال پرسی مامان
○خب چی گرفتی؟♡پیکسل○پیکسل چی؟♡پیکسل بی تی اس ○بازم بی تی اس؟ تو منو کشتی با این بی تی اس ♡مامان من اولین باره بی تی اس میخرم بی تی اس ممنوع اینجا ○باشه بیان بریم خونه عزیز ناهار بخوریم دوباره میایم منو راستین با هم گفتیم ♡چشم مامی♤چشم زندایی. با تعجب همو نگاه کردیم خندیدیم ♤سوفی معذرت میخوام بابت حرفام♡نه من معذرت میخوام نباید اون حرفارو میزدم منو میبخشی؟♤تو که حرفی نزدی تو منو میبخشی؟ .هر جفت با هم کله تکون دادیم مثل قدیما شده بودیم وقتی با هم قهر میکردیم سریع آشتی میکردیم رو به راستین گفتم♡تو هم به همون چیزی فکر میکنی که من فکر میکنم؟○اره فکر کنم یادش بخیر الانم مثل همون موقعه ایم♡اره. بالاخره رسیدیم رفتیم بالا لباسامو عوض کردیم و رفتیم دستمونو شستیم ناهار خوردیم بعد ناهار برای اولین بار خوابم گرفته بود همون روی مبل سرمو تکیه دادم به دسته مبل خوابیدم مامان اومد دید ○صفا سر تو بزار رو پام .نفهمیدم چی گفت فقط نگاهش کردم○بیا جلو .رفتم جلو سرمو گذاشت رو پاش خوابیدم دیگه نفهمیدم احساس کردم یه چیز جابه جا شد زیر سرم منم محکم گرفتم بالشتو نق زدم♡بالش منو چیکار دارین این همه بالش بزار بخوابم ؟:"باشه عزیزم بخواب کسی به بالشت کار نداره. نمیدونم کی بود دوباره گرفتم خوابیدم بیدار شدم دیدم راستین داره بر بر نگام میکنه این پاش زیر کله من چیکار میکنه؟راستین اروم سرشو آورد بالا با یه لحنی که تن منو میلرزوند گفت♤دوست دارم زندگیم ♡چیییییی ♤تو تمام زندگیمی سرشو آورد جلو تر منم هی میرفتم عقب تر که بالاخره خوردم به دسته مبل راستین منو اسیر کرد نتونستم دیگه تکون بخورم تنش و کاملا بهم چسبونده بود سرشم هی میاورد جلو تر یکم مونده بود لبش به لبم بخوره که... با جیغ از خواب بیدار شدم فقط جیغ میزدم همه افتادن رو سرم همه با تعجب نگام میکردن میگفتن آروم باش خواب دیدی♡جییییییغ نههههع من نمیخوامممممم من نمیخوامممممممم من به هیشکی اجازه ندادم اون چطور تونست جییییییییغ .همه تعجب کرده بودن نمیدونستن من چی میگم ♡ماماننننننننننننن دیدی علاقه خودم چی کار دستم داد زدد بدبختم کرددددد من الان چیکارررررر کنم. زدم زیر گریه ○چی میگی تو دختر خواب دیدی آروم باش♡مامان واسه دل خوشی من دروغ نگوووو شما همه تون اینجا بودینننننن من دیگه پاک نیستمممممم الان دیگههه اون دختر معصومممم نیستممممممممممممممم ○تو چی میگی تو همون دختر پاک منی چی میگی تو که خوابیده بودی چطور یهو ناپاک شدی؟ انگار تازه داشت خواب آلودگی میرفت تازه فهمیدم خواب دیدم راستین اصلا باهام کاری نداشته ♡مامان تو جاتو با کسی عوض نکردی؟○نه من همون جا نشسته بودم. دیدن من حرف نمیزنم دیگه گفتن: "حالت خوبه؟"♡اره حالم خوبه خواب بد دیدم●عجب خوابیم دیدی همه ما رو زا به راه کردی ♤رکساااانااااااا●چیه غیر اینه مگه؟ ◇بسته دیگه .دیگه رکسانا حرف نزد همه رفتن سر کار خودشون راستین اومد طرفم اول ترسیدم بلند شدم از جام رفتم عقب تعجب کرد راستین ♤چیشده؟. فهمیدم دارم خراب کاری میکنم ♡هیچی ♤بیا بشین. رفتم با فاصله پیشش نشستم♤اجی حالت خوبه؟ نگرانت شدم چه خواب دیدی که این طور شدی؟. من چطور به این میگفتم چی دیدم♡ممنون که نگران منی ولی من حالم خوبه من دلم نمیخواد درباره خوابم حرف بزنم♤اخه تو گفتی علاقه م کار دست خودم داد یعنی چی کسی که بهش علاقه داری میشناسمش؟♡امممممم نمیدونم ♤نمیخوای به من بگی؟♡نه♤باشه. بخیر گذشت من به این نمیتونم بگم من تو رو دوست دارم که خل شده
♤سوفی برو صورتتو بشور بریم بیرون♡باشه دیگه این دفعه نریم شهرداری بریم یه جای دیگه♤اوممم کجا من جایی و نمیشناسم. با شیطنت نگاهش کردم♡تو نمیشناسی من که میشناسم♤خدا به خیر کنه. زدم زیر خنده○صفاااا برو آماده شو میخوایم بریم بیرون ♡مامییییی صفااااا نه سوفی سوفی چند بار باید بگم دقیقا ○هرچی برو آماده شو♡چشم. بلند شدم رفتم صورتمو اب زدم اینم از خواب بعدازظهری ما یه بار اومدیم بخوابیم رفتم بالا آماده شدم اومدم پایین دیدم فقط راستین آماده اس سوالی نگاه کردم به مامی○من حوصله ندارم بیام رکسانا با شما میاد♡چیییییییی من نمیرم○ااااا سوفی این چه حرفیه عیب♡مامان من دلم نمیخواد با اون برم بیرون درست دختر عمه هست ولی آبرو برای من نزاشته همش دوست داره من همه جا ناراحت باشم○دختر عيب خجالت بکش♡نمیکشم من نمیرم جایی که اون باشه من نمیرم نمیتونم دیگه تحملش کنم ○خب الان من چیکار کنم♡مامان تو رو خدا تو با ما بیا خواهش میکنم○چی بگم والا♡مامان نه نیار خواهش میکنم ○باشه♡وای مامان عاشقتممممممم. یه ماچ گنده رو گونه اش کردم○باشه کمتر شیطونی کن الان آماده میشم♡باشه مامی ♤ااا چرا زندایی آماده نشده♡الان آماده میشه♤اها باشه.دست خودم نبود یاد خوابم که میافتادم ترس تمام وجودمو میگرفت از راستین فاصله گرفتم رفتم تو حیاط واقعا دست خودم نیست واقعا اگه راستین باهام چنین کاری بکنه وای نه باید چه غلطی میکردم اگه خواب نبود باید چه غلطی میکردم منی که به هیچ پسری رو ندادم از ده متریم رد بشه حالا اگه... وای فکرشم خیلی بده تو فکر بودم یهو یکی از پشت زد رو شونم ترسیدم یه جیغ زدم سریع دستشو گذاشت رو دهنم اومدم تا دستشو گاز بگیرم فرار کنم یه صدای آشنا اومد ♤سوفی منم دید کاری نمیکنم. دستشو آروم برداشت برگشتم سمتش♡این چه کاری بود اخه نمیگی سکته میکنم♤ببخشید نمیخواستم بترسونمت تو خیلی تو فکر بودی♡اها♤آماده ای؟♡ها؟ اره آماده ام♤باشه بریم ♡وایسا پس مامی چی؟♤زندایی ام الان میاد♡اها بالاخره رفتیم سوار ماشین شدیم رفتیم هایپر مارکت دیلمان واسه پسرا چیز زیاد بدرد بخوری نداره ولی دخترا عالیه خخخ رفتیم اونجا پیاده شدیم از ماشین رفتیم داخل
خیلی خلوت بود خبری نبود همین طوری داشتیم راه میرفتیم یه شال چشممو گرفت دست مامان و گرفتم رفتیم داخل از زنه خواستم برام بیاره اون شال و خیلی خوشگل و نرم بود رنگش زرد و بنفش بود گرفتم خیلی گرون بود ولی ارزششو داشت یکم گشتیم چیز خاصی نبود اونجا من چیزی چشممو دیگه نگرفت ولی راستین خسته ام کرد هی منو می برد تو مغازه ها اصلا وایسین براتون مثال بزنم:وای سوفی نگاه این مانتو رو ببین چه نازه حتما بهت میاد ،سوفی این چه خوشگله برو اینم یه تن بزن ،اجی اینو نگاه دستبنده خیلی نازه بریم اینو بگیر و... موندم من دخترم یا اون؟والا اون بیشتر از من انگار خرید و دوست داره بالاخره خسته شدیم رفتیم برج گلسار من عاشق اسانسورشم خیلی باحاله سوار شدیم رفتیم بالا من و راستین هاتچاکلت مامان هم شیر موز بستنی منتظر بودم اینجا باید آروم مینشستم که از من خیلی بعید بود رفتم تو فکر بازم فکر خوابم اصلا از فکرش نمیتونستم بیام بیرون یهو راستین جلوم بشکن زد♤چیه تو فکری؟ آروم نشستی؟♡نکنه دلت میخوام اینجا رو بریزم رو سرم؟♤نه من غلط کردم برو تو همون فکرت. یهو راستین تو خوابمو با این راستین مقایسه کردم خدایی این کجا اون کجا♤چیه؟ داداش خیلی خوشگلی داری نه؟. اومدم یکم سر به سرش بزارم♡تو کجاش خوشگلی؟ من تو فکر بودم نابغه خان♤یعنی من زشتم؟♡ااای بدک نیستی. دیدم بدبخت پکر شد زدم زیر خنده راستین هم با تعجب نگام میکرد جلو خنده مو گرفتم♡اخه دیونه تو به خوشگلی و خوشتیپی و خفنی کی گفته زشتی؟ تو چرا اینقدر اعتماد به نفست پایین؟. راستین که تازه فهمیده بود قضیه از چه قراره یهو اومد جلو شروع کرد به قلقلک دادنم وای هر چقدر ازش خواهش میکردم تموم نمیکرد بالاخره مامان راستین و از من جدا خدا لعنتت کنه راستین تو منو کشتی وای نفسم بالا نمی اومد مامان گفت○حالت خوبه سوفی صورتت قرمز شده♡اره مامان حالم خوبه اینم به خاطر اینکه این آقا راستین قلقلکم داده. راستین هی ریز ریز میخندید منم با چشمام براش خط و نشون کشیدم بالاخره آوردن تا یه قلب خوردم همه چی یادم رفت هر وقت هاتچاکلت میخوردم همه چی یادم میره خوردیم رفتیم خونه عزیز من گرسنه ام نبود بقیه غذا خوردن وقتی همه خوردن سفره رو جمع کردیم بعدش منو راستین و رکسانا و مامان و من رفتیم بالا تا جرعت حقیقت بازی کنیم بطری مامان چرخوند افتاد به مامان و رکسانا مامان سوال پرسید○جرعت یا حقیقت؟●حقیقت ○بزرگ ترین چیزی که از مریم پنهان کردی بگو●امممم نمیشه یه سوال دیگه بپرسین؟○نه●خب بزرگترین چیزی که ازش پنهان کردم دوست پسرامه○اها ولی باید بهش بگی رکسانا جان. رکسانا فقط سر شو تکون داد راستین چرخوند افتاد به منو رکسانا رکسانا سوال پرسید●جرعت یا حقیقت؟♡جرعت●خیلی دلو جرعت داری♡مطمئن باش اگه جرعت نداشتم بازی نمیکردم●خواهیم دید اینجا باید یه رقص سکسی بری؟♡چییی؟ حالت خوبه رکسانا؟●اره عالیم ♤رکسانا بفهم چی میگی●باید انجام بده♡من چنین رقصی بلد نیستم●باش پس یه رقص برو♡باشه
رفتم گوشی مو برداشتم دنبال اهنگ مورد نظرم گشتم●چیکار میکنی سوفی♡دارم دنبال اهنگی که میخوام باهاش برقصم میگردم●اها .اها بالاخره پیداش کردم اهنگ و پلی کردم اهنگ داینامات پخش شد اخ چقدر دوس دارم من این اهنگ شروع کردم به رقصیدن دیگه هیچی مهم نبود برام اهنگ تموم شد منم یه تعظیم کردم سرمو که اوردم بالا دیدم همه با تعجب نگام میکنن♡چی شده؟♤رقصت خیلی قشنگه ♡مرسی ♤سوفی اینا که خوندن کی بودن؟♡بی تی اس ♤اها همونی که صبح سرش قاتی کردی؟♡اره♤اونا انگلیسی ان؟♡نه کره ای♤اخه آهنگشون انگلیسی بود♡این اهنگ شون کاملا انگلیسی بود ولی بیشتر وقت ها کره ای انگلیسی میخونن این اولین اهنگ بود که کاملا انگلیسی بود♤اها تو فک کنم اونا رابیشتر از ما میشناسی ♡مطمئن باش همین طوره. همه خنده شون گرفت دوباره شروع کردیم به بازی.....رکسانا چرخوند افتاد به منو راستین سوال پرسیدم ♡جرعت یا حقیقت ♤جرعت♡مطمئنی؟♤خدا بخیر کنه اره. الان وقت تلافیه♡همین الان زنگ میزنی به زهرا دوست دخترت کات میکنی دیگه هم سمتش نمیری♤چییی؟♡گفتم زنگ میزنی به دوست دخترت زهرا همین الان باهاش کات میکنی♤اما...♡اما و ولی نداره همین الان♤دارم برات .چشمشو با حرص ازم گرفت منم نخودی خندیدم زنگ زد♡بزار رو بلند گو. از رو حرص دندون هاشو رو هم میکشید گوشی گذاشت رو بلند گو بعد چند بوق صدای دختر نازک اومد (دوست دختر راستین¤بابا♧دوستت ترانه☆)¤الو سلام عشقم خوبی؟♤ممنون عزیزم تو خوبی¤وقتی صدای تو رو میشنوم عالی میشم الان اومدین مازندران؟ اخه گفته بودی بهت زنگ نزنم تا وقتی که شمالی قدر زود برگشتی♤نه هنوز شمالی برای چیز دیگه بهت زنگ زدم¤جانم عشقم بگو. وای حالم بهم خورد چقدر خودشو ناز میکنه♤دیگه بهم زنگ نزن طرفمم نیا میخوام کات کنم هیچ وقت دوست نداشتم و نخواهم داشت¤چی داری میگی تو راستین...من بدون تو نمیتونم ادامه...بدم...بگو...بگو که این یه... شوخیه. دختره احمق داشت گریه میکرد من که میدونستم اینا همه دروغه ♤بس کن دیگه زهرا میگم نمیخوامت یعنی نمیخوامت¤تو به من قل...دادی...راستین که... تا ابد پیشم...میمونی♤من چنین قولی ندادم خداحافظ دیگه بهم زنگ نزن .قطع کرد تلفنو به من نگاه کرد احساس کردم اشک تو چشماش حلقه بسته ♤من الان میام. بلند شد و رفت پایین واقعا این قدر دوسش داشت؟ نه اگه دوسش داشت با بقیه دوست دختراش کات میکرد میشه یکی هم منو دوست داشته باشه ؟کاشکی بشه یهویی جلوم یه دستی بشکن زد دیدم راستین
♤کجایی♡همین جا تو کی اومدی بالا؟. دیدم رکسانا و مامان دارن میخندن وا چرا؟♤سوفی من سه ساعته دارم صدات میکنم اون وقت تو میگی کی اومدی بالا؟♡خب چیه تو فکر بودم نفهمیدم♤تو چرا اینقدر تو فکری؟نکنه عاشق شدی؟♡چرا هرچی میشه به عشق وصل میکنی؟من بدم میاد از این عشق. مجبور بودم بهش دروغ بگم منو ببخش راستین♤واقعا؟من فکر میکردم خوشت میاد. درست فکر کردی یه پشت چشمی نازک کردم♡دیگه از این فکرا نکن♤اخه تو همیشه فیلم های رمانت... .وا این چرا حرفشو خورد؟ دیدم داره با چشم به مامان اشاره میکنه اها الان دوهزاریم افتاد♡مامان میدونه♤یادم نبود تو همه چیو به زندایی میگی. با چشم بهم گفت قضیه ی دوست دخترامم گفتی؟ سر مو به نشونه نه تکون دادم اون هم دستشو گذاشت رو هم به نشونه تشکر منم یه چشمک زدم♡خب بریم سر بازی بطری چرخوندم.........اینقدر بازی کردیم که خسته شدیم اومدیم پایین رو به بابا گفتم ♡بابایی آماده شو بریم♧نه امشب اینجاییم♡واقعا؟♧اره♡عاشقتم بابایی. به همه گفتم شب بخیر منو راستین و رکسانا رفتیم بالاتشک گذاشتیم رکسانا وسط من سمت راستش راستین هم اون وریش من دلم نمیخواست ولی زوری بود دیگه بودن اینکه حرف بزنیم گرفتیم خوابیدیم البته من خوابیدم اونا رو نمیدونم صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم اخ که چقدر این اهنگ دچیتا بهم انرژی و آرامش میده خوشم میاد از این اهنگ عالیه قطع کردم زنگ و رفتم پایین کار های لازمو کردم رفتم بالا ای بابا اینا که خوابن الان چیکار کنم اینا هم که تا لنگ ظهر میخوابن یه فکر شیطانی تو سرم جرقه زد گوشیمو برداشتم به ترانه زنگ زدم بعد چند بوق جواب داد ☆ا*ح*م*ق تو خودت زندگی نداری کدوم خ*ر*ی هستی که این وقت صبح زنگ زدی؟. داشتم میترکیدم از خنده ولی جلو خنده مو گرفتم صدامو کلفت کردم♡سلام عشقم ممنون بابت ابراز علاقه ات منم خیلی دوست دارم☆هااا؟ تو کی هستی دیگه نکنه دیروز اون پسره که بهم نخ داد تویی♡چییی کدوم خ*ر*ی جرعت کرده بهت نخ بده بگو تا گردنشو بشکنم ☆نه غلط کردم پس تو کی هستی ♡خواجه حافظ شیرازی ام☆چی مگه تو نمرده بودی؟تو از قبر اومدی بیرون داری به من زنگ میزنی؟وا...قعا؟♡اخه ن*ک*ب*ت تو یه نگاه نمیکنی ببینی کی بهت زنگ زده ا*ل*ا*غ
☆ااا سوفی تو پیش خواجه حافظ شیرازی هستی گوشیو بهش بده♡اخه ا*ل*ا*غ خواجه حافظ شیرازی کجا بود تو یه نگاه نمیکنی ببینی کی بهت زنگ زده؟(بچه ها اینجا دوست من خنگ نیستا فقط از خواب بیدار شده تازه مغزش ارور داره میده)ترانه انگار تازه داشت خواب آلودگیش میرفت یهو جیغ کشید با عصبانیت گفت ☆میکشمت ا*ن*ت*ر تو منو از خواب ناز بیدار کردی که چی تو ا*ل*ا*غ سحر خیزی منو چرا بیدار میکنی ببین چطور روز جمعه منو خراب کرد♡اولا جرعتشو نداری دوما کمتر نق نق کن☆خ*ف*ت میکنم♡ترانه دلم گرفته☆چیشده آجی نازم ♡ترانه دیدی چیشد بدبخت شدم یعنی باید برم بمیرم اخه چرا باید عاشق اون بشم ☆چیشده عزیز دلم همه چیو براش تعریف کردم☆سوفی فک نکنم به خاطر زهرا اشک تو چشماش جمع شده باشه♡پس چی؟☆ها؟ نه هیچی♡بگو دیگه ترانه ☆ولکن چرته♡ممنون ترانه اگه تو نبودی باید چیکار میکردم☆هیچی باید سر میزدی به بیابون♡پرو شدی فعلا☆فعلا. تلفنو قطع کردم خب تازه ساعت نه و نیم حالا چیکار کنم؟ به من بیاد آروم بشینم؟ عمرا رفتم یه پر از تو بالش برداشتم(نگین چطور یه مدلی برداشتم)رفتم بالا سر بچه ها خب حالا کیو بیدار کنم اول؟اخه شاهزاده من چقدر زیبا خوابیده پس از تو شروع میکنم پر رو زدم بع بینیش یه کوچولو تکون خورد دوباره این کارو کردم این دفعه بینیش رو خاروند داشتم میترکیدم از خنده به هر سختی بود جلو خودمو گرفتم اومدم دوباره این کارو بکنم پر هی نزدیک تر میکردم یکم مونده بود بخوره به بینیش یهو دستمو گرفت چون کارش یهویی بود جیغ زدم سریع دستشو گذاشت رو دهنم چشمشو باز کرد ای خدااا تو چقدر نازی اخه غرق اون چشمای قهوه ایش شده بودم یهو به خودم خاک به سرم دو ساعت دارم مثل بز نگاش میکنم سریع دستشو برداشتم♡تو چرا هی دستتو میزاری رو دهنم هرچی میشه؟♤ببخشید نمیخواستم بقیه بیدار بشن تو خیلی جیغات بنفشه. سرشو انداخت پایین یه جرقه شیطانی اومد تو ذهنم برای تلافی کارش عالیه من هی میرفتم جلوتر راستین هم نمیدونست کدوم ور در بره رفتم جلو دم گوشش گفتم♡جیغ های من بنفش؟ .نفس هامو طوری میکشیدم که کاملا به بدنش بخوره، کاملا کلافه شده بود ♤نه صفا اشتباه کردم کنارش نشستم ولی سرمو نیاوردم عقب ♡میخوای امتحانش کنی؟. سرشو طوری برگردوند که من صدای ستون فقرات شو شنیدم سرمو اوردم عقب از قصد حرفمو دو پهلو زدم♤چی داری میگی صفا؟♡خب چیه؟♤تو مطمئنی؟♡اره♤بعدش پشیمون نمیشی؟♡نچ♤پای همه دردسر هاش میمونی؟♡اره. سرشو آورد نزدیک تر من که میدونستم چیکار میخواد بکنه منتظر موندم، چشماش همش توی صورتم میچرخوند بالاخره رو ل*ب*م ثابت موند چشماش و بست منم شروع کردم به جیغ زدن راستین بیچاره حل کرده بود دومتر از جاش پرید سریع دستشو گذاشت رو دهنم ♤چیکار داری میکنی صفا من ازت سوال پرسیدم پشیمون نمیشی گفتی نه یک دقیقه هم از حرفام نمیگذره. دستشو برداشتم از رو دهنم♡خب پشیمون هم نیستم دیگه کارمو کردم تو گفتی جیغ بنفش گفتم میخوای امتحان کنی منم جیغ زدم♤چ...ی تو از...قصد این مدلی حرف زدی؟♡شاید تو فکر کردی که میخوام چیکار کنی؟که منو ب*ب*و*س*ی؟اخه تو فکر نمیکنی بعدش چطوری سرمو بالا بگیرم؟ چطوری باهات حرف بزنم بعدش؟♤تو میدونستی من اون یکی شو متوجه میشم اخه چرا من...♡اون مشکل توئه نه من تو منحرفی من منظورم جیغ بود.(اینجا الان با لحن عصبانی) دیگه منتظر جوابش نموندم
خب خب این پارت تموم شد لطفا اون قلب و قرمز کن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ابجی من میخوام شمارمو برات بفرستم اما منتشر نمیشه
ابجی میشی
اره
من صفام ۱۴ سالمه
و شما؟
من ستاره هستم منم 14 سالمه خوشبختم صفا
همچنان
عالییی بود
مرسی❤