
های نمد چرا ولی خودم ک پارت قبلو میخونم میگم چقد من نویسنده ی خوبیم و انگیزه میگیرم پارت جدید بنویسم😐😂(جانم لوسم خودتی😊)
امیلی:مرینت میدونی که من از کاراگاه بودن خوشم میومد مرینت:آره??امیلی:میدونی من دیگه توی یه سازمان کار میکنم و اونا دوست داشتن با تو ملاقات کنن دختر باهوشی که رد الکساندرو زد😉مرینت:و؟امیلی:خب میتونی توی سازمان کار کنی و یه کارت جلوم گرفت مرینت:ولی آدرین هست،شرکت.....امیلی:قرار نیست تمام وقتتو با کاراگاه بودن بگذرونی مرینت:ام.....من نمیدونم امیلی:خوب بهش فکر کن اگه یه ذره هم اون اشتیاق توی دلت باشه قبول میکنی مرینت:ممنونم فکر میکنم و کارتو گرفتم و رفتم توی اتاق آدرین:مرینت انقد حواسش پرت بود که متوجه من نشد که داشتم بهش نگاه میکردم و حواسش فقط پیش یه کارت بود آدرین:اهم مرینت:.....(هنوزم داره به کارت نگاه میکنه)آدرین:مرینت مرینت:..... آدرین:عزیزم مرینت:.....آدرین:عشقم مرینت:......آدرین:مرینتتتتتــــــــ که یهو پرید مرینت:چی شده؟من کجام؟؟؟؟؟زلزلهههه نه من باید.....که چشمش به من افتاد
مرینت:داشتم به کارت نگاه میکردم و فکر میکردم.....قوبل کنم نکنم قبول کنم نکنم قبول کنم نکنم ولی آدرین؟شرکت؟اما من از بچگی میخواستم کاراگاه بشم ام......که یهو یه صدای بلند اومد و دستپاچه شدم و همینطور که داشتم چرت و پرت میگفتم چشمم به آدرین افتاد مرینت:چی شده؟آدرین:دراصل کسی که باید این سوالو بپرسه منم،چی شده؟مامانم چیزی گفت؟مرینت:ها نه فکرم درگیر این کارته بود آدرین:این کارت چیه؟مرینت:ام....منم نمیدونم هرچی هست تموم شد ولش کن"کارتو پاره کرد💔"آدرین:اون چی بود؟؟مرینت:نمیدونم هرچی بود ولش کن و رفتم پشت پاراوان پیژامه مو پوشیدم رفتم روی تخت خوابیدم که یهو رفتم پایین و دوباره برگشتم بالا نگاه کردم دیدم آدرین پریده روی تخت و آرنجشو گذاشته روی بالشت و به من نگاه میکنه😳😳
مرینت:چیکار میکنی؟آدرین:نگاه کردنم ممنوعه؟مرینت:مطمنی به این چشم چرونی نمیگن؟آدرین:😒😒😒مرینت:خیلی خب بابا پیشی جون قهر نکن آدرین:به نظرم فردا ازدواج کنیم مرینت:دستمو بردم زدم روی شونه اش و گفتم پیشی جوگیر من جوگیر نشو💔آدرین:💔💔مرینت:😂😂😂آدرین:سه ماه دوری خیلی بد بود💔💔😞😞مرینت:ولی مجبوری دلتنگیتو یه موقع دیگه رفع کنی متاسفانه مشترک مورد نظر به خواب نیاز داره و نمیتونه جواب دلتنگیتو بده آدرین:حداقل بذار اینجا بخوابم💔مرینت:عمرا آدرین:بوسم ممنوع👻؟مرینت:ممنوع آدرین:💔مرینت:بدو روی کاناپه ات پیشی💋آدرین:ولی جبران میکنم💋مرینت:باید نگران باشم؟آدرین:نمیدونم این پیشی پر از سوپرایزه😉
فردا صبح:مرینت:آماده شدیم و رفتیم بیرون یه نگاه به ماشین آدرین انداختیم مرینت:فکر کنم دیشب وضعش بهتر بود💔آدرین:نه خیر جونم دیشب اینجوریش کردی پیدا نبود چون شب بود مرینت:حالا هرچی بیا با موتور بریم.....هنوز هستش؟آدرین:میشه نباشه؟مرینت:بستگی به پیشی داره😉 رفتیم و سوار شدیم مرینت در حالی که داره کلاهشو میبنده:اول منو ببر کتاب خونه باید درمورد یه چیزی مطالعه کنم آدرین:نمیشه امروزو بیخیال مطالعه بشی؟مرینت:noآدرین:😞😞هنوزم عوض نشدی مرینت:مطمن باش نمیشم آدرین:من همینجوری دوست دارم مرینت:لوس نشو پیشی آدرین:نمیشه یه بارم درست جواب بدی😣😖؟مرینت:من دل دادن قلوه گرفتن ندوس😆توی کتابخونه:مرینت:نشسته بودم و چند دقیقه ای بود سرم توی کتاب بود که یهو آدرین:گفت مرینت دستمو گذاشتم روی کتاب سرمو بردم بالا اودم بگم چیه که یهو....😳

دستشو گذاشت روی دستم و*******(عسک اسلاید😂😂عسک😂😂)بله و مثل همیشه با نور مواجه شدیم اون لحظه داشتم توی دلم به آدرین و مردم لعنت میفرستام که آدرین دستمو گرفتو کشید برد بیرون به محض اینکه پیش موتور رسیدیم دستمو ول کرد و یکی زدم پَسِ کَلِه اَش آدرین:چرا میزنی مرینت:حقته آدرین:بد بود😉😉؟مرینت:وات؟آدرین:با یه تیر دونشون مرینت:چند تا؟آدرین:دوتا هم از شر کتابخونه خلاص شدم و هم بعد از سه ماه✊✊✊مرینت:فقط دلم میخواد کله تو بکنم💔آدرین:من جوونم آرزو دارم(یاد هی تاکسی افتادم وقتی مث گاو ترمز میزدم پیزن مسافر میگفت ننه من جوونم هنوز آرزو دارم😂😂)رفتیم شرکت که......😳😳😳
اکیپ فیلم برداری لیدی باگ و کت نوار اومدن😳😳وسلام کردن مرینت&آدرین:سلام یکی از اعضا:خب حالتون چطوره؟مرینت:ممنون خوبیم😳😳یکی از اعضا:خب چرا تعجب کردین؟مرینت:شما؟بعد از سه ماه....اینجا...یکی از اعضا:خب وقتی شنیدیم شما دوباره باهمین خوشحال شدیم یعنی درواقع بعد از اون خبرایی که فضای مجازی و پر کرده بود(آدرین و لایلا) مرینت:باهمیم؟یکی از اعضا اخبارو نشون داد{عکس اسلاید قبل}و منم تصمیم گرفتم دیگه زر نزنم آدرین:درسته اون شایعات ناخوشایند بودن حیقیت نداشتن دیگه😁"دستشو گذاشت روی دست مرینت"من و مرینت همیشه باهم بودیم و خواهیم بود یکی از اعضا:عالیه😊یکی از اعضای دیگه:درسته دقیقا واسه همینه که این پیشنهاد و واستون داریم مرینت:پیشنهاد؟یکی از اعضا: ما میخوایم همراه شما این افتخارو داشته باشیم که فصل2میراکلس لیدی باگ رو بسازیم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آجییی
کجاییی دنیارو دنبالت گشتم آخر ب فکرم ررسید پروفایلتو سرچ کنم😐💔
چیکارا میکنیدلم برات تنگیده بود
هییییی آجی من ک هیچ زندگیو یجوری میگذرونیم
توچطوری؟
منم ک هستم
فقط ...
هیچی ولش
عالی بود دستانت رو ادامه بده حرف نداشت
عالی
هدیه جون لطفا قسمت هارو زود به زود بزار
عزیزم من ک هر روز ی پارت از هر داستان میذارم تازه ناظرا دیر منتشرش میکنن من ساعت5دوتا گذاشتم اما تا الان ک داره1میشه منتشرش نکردن و اینم پریشب گذاشته بودم دیروز عصر منتشر کردن
عالیییییییییییییییییییییییییییی
پارت بعد
داستانت محشره😍😍
باقدرت ادامه بده
منم تا الان 10 بار داستانت رو از اول خوندم ولی بازم ازش لذت میبرم
بی نظیر 😍👌🏻
عالی بود 😍
عالی بود