
سلام بچه ها من اومدم با یه پارت جدید
قبل از اینکه بریم برای پارت جدید من یه چیزی میخوام بگم که چرا دیروز پارت ۶ رو ننوشتم ، دیروز وقتی اومدنم داخل تستچی یک چیز خیلی ناراحت کننده دیدم ، دیدم که یکی از دنبال کنندگان داستان من یه داستان شبیه من نوشته و فقط با مقداری تغییر و واقعا خیلی نارحت شدم
🐞 اگر جرعت داری و میخوای یه مرگ تضمینی و سریع داشته باشی یکبار دیگه بگو 😁 🐱 اگ..اگر میششه ....بزاری چشم ویشنو رو بدزدم 🐞 مرتیکه ، تو با خودت چی فکر کردی ، اومدی چهار تا عاشقتم گفتی میای میگی من اینو بدزدم اونو بدزدم 🐱 اصلا میدونی چیه اشتباه منه که تو رو اینقدر رییس جلوه دادم مثلا کی هستی ها......دختره مغرور 😡😡 🐞 اِ پس اینجوری من کی هستم هرکی باشم بهتر تو یکی ام ترسو ، دروغگو ، بی خاصیت 🐱 اخی خانوم کوچولو حرف کم اورده 🐞 😥😭😭 تو یه ادم ..... ، 😭😭😭 ( و مرینت حرفش رو ادامه نداد و با گریه از خونه رفت )
( فردای اون روز داخل شرکت اگراست ) 🐞 امروز اصلا حوصله اون ادم 🤬 نداشتم ولی مجبور بودن برم شرکت 🐱 بابام گفت که امروز فیلیکس به عنوان مامور جدید اکیپ میاد شرکت از امروز متنفرم ، فکر بد نکنین ها من خیلی دلم برای پسر خالم تنگ شده ولی بخاطر دعوای دیشب امروز اصلا حوصله ندارم ، رفتم دم در شرکت برای استقبال فیلیکس که مرینت اومد 🐞 اون جلو در ایستاده بود بدون اینکه بهش توجه کنم میخواستم از کنارش رد شم که یه پسره بلند گفت : ادریننننننن پسر خاله عزیزم
( 🦁 علامت فیلیکس ) 🐱 فیلیکس خوش اومدی بیا بغلم 🦁 اوه پسر دلم خیلی برات تنگ شده بود ببینم رکورد قبلی ت رو نشکوندی با چند نفر نامزد کردی 🐞 ( مرینت دقیقا کنار ادرین بود ، و نکته همینجوری ، قد مرینت از ادرین مقداری کوتاه تره ) 🐞 پس تو رکورد هم داشتی 😡😡 🦁 اوه ادرین انگار هنوز هم رکورد میزنی و بنده افتخار اشنایی با چه بانویی رو دارم 🐱 عصبانی شدم چون ميدونستم فیلیکس میخواد دل مرینت رو بدست بیاره 🐱 اخه به تو ...🐞 مرینت ....مرینت دوپن چنگ 🐱 ( فکر ادرین : چه ادم فروشی سریع منو به پسر خاله م فروخت چقدر الان فیلیکس به من میخنده مرینت حتی نذاشت بهش بگم به تو چه ) 🦁 میتونیم با هم یه قهوه بنوشیم بانو مرینت 🐞 بله حتما 😊😊 🐱 عمرا ، چون .....چون مرینت منشی منه و بعد از ساعت کاری تو میتونی با مرینت یه قهوه ک*و*ف*ت کنی نه یعنی چیزه بنوشی ( و دست مرینت رو محکم گرفت و برد تو اتاقش )
( توی اتاق ادرین ) 🐞 هی چیکار میکنی دستمو ول کن 🐱 باشه ببین ول کردم ولی تو حق نداری با اون مرد حتی حرف بزنی ، تو اونو نمیشناسی مامور جدید اکیپ هست ، نمیدونی که کارش گول زدن ادماست اونم با بازی با کلمات 🐞 اخه به تو چه ، چیکاره منی ها ، چیکاره منی 🐱 نامزدتم 😡 🐞 بیا این انگشتر کوفتی رو بگیر من دیگه نمیخوام تو نامزدم باشی ( مرینت انگشتر رو در اورد و انداخت زمین ) ( ادرین دست مرینت رو گرفت موقعی که مرینت داشت میرفت ) 🐱 اخر این بازی که داری شروع میکنی عاقبت خوبی نداره 🐞 اصلا برام مهم نیست ( و مرینت رفت )
( خب تو این چند روز مرینت و ادرین یه بازی جدید رو شروع کردن و مرینت با فیلیکس بیشتر اشنا شد و کاگامی دوست قدیمی ادرین به دیدنش میاد و حالا امشب به مناسب هفتمین سالگرد شرکت مدلینگ اگراست توی تالار یه جشن برگزار شده و فیلیکس از مرینت درخواست کرد که باهاش به جشن بیاد و ادرین برای حرص مرینت از کاگامی در خواست کرد که باهاش به جشن بیاد و حالا داخل جشن ) 🐞 لباسم رو پوشیدم و منتظر لوکا بودم که بیاد دنبالم .....
امیدوارم خوشتون اومده باشه و منتظر یه سوپرایز بزرگ توی پارت بعد باشین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میدونی یه سوتی دادی مگه نگفتی فولکس پس آخر دست چرا گفتی منتظر لوکا بودم که ......
عالی
خیلی خوب شدا عالیههههههههه خب حالا پارت بعدو زود بزار 😍😍😍😍😋
عالیییی بود پارت بعدی نبپیارنردیخی ار (نشانه هیجانی شدن:/)
عالی بود🧸🖇
خهلی خوف مینویسی🧸🖇
بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی 🧸🖇
سلام من یه فکری برای داستانت دارم مثلا ادرین بره پیش مرینت و بگه مرینت من میخوام باهات حرف بزنم بعد به مرینت بگه:« ببین مثلا من چشم نمدونم چیرو میدزدم و تو هم هویتمو میفهنی ولی من بیهوشت میکنم بعد الیا بیرون میارتت بعد که بهوش اومدی چون هویتمو میدونی چشم نمدونم چیرو از خونه من پس بگیر و اون موقع من هویت تو رو میفهمم بعد به پدرامون میگیم اونا هم متوجه رابطمون میشن و من همین الان میگم که معذرت میخوام» ومرینتم میبخشتش و ادرینت به خوبی دوباره ساخته میشه
وا خب این طوری که داستان تو یک پارت تموم می شه
نه دیگه پدراشون قبول نمیکننو کلی دردسر
نویسنده هرجور دوست داری من فقط نظرمو گفتم