⚔️شمشیر⚡ ️نور رعد و برق و شاهزاده⚡⚔️

ازبان اسونا:داشتم با دوستم شینون که تو تیراندازی مهاهره یعنی لنگه نداره قدم میزدم که دیدم دوتا پسر با لباس های اشرافی با هم حرف میزدن که زوزارا یه اونا حمله کرد (&:حداقل بکو زوزارا کیه😐اسونا:فوضولی نکن من میگم🤬)فلش بک به زمانی که اسونا آشنا شد

از زبان باز هم آسونا:فرمانده به من گفت که باید با چند تا از افراد کار کشته انجمن به جنگ به انجمن قاتلین تابوت خندان برم چند ساعت بعد شکست دادن انجمن قاتلین تابوت خندان کلین:اه اون لعنتی فرار کرد شینون :اروم باش کلین میگیریمش اسونا:حق با شینونه ما میتونیم زوزارا رو بگیریم

پایان فلش بک (علامت ها &شینون#یوجیو@زوزارا✓اسونا√کیریتوو علامت خودم∆)از زبان✓:افرادشون ناگهانی زیاد شد من یتنه دارم میجنگم شینون زود بیا کمکم&دارم همین کار و می کنم ۲ ساعت بعد از زبان√:از وقتی او دختر مو قهوه ای روشن رو دیدم یه حس عجیبی دارم(عکس این صفحه آسونا هستش)

من یادم نمیاد کجا بودیم از اینجا شروع میکنم از زبان √:نمیدونم ولی وفتی اون دختر و در حال جنگ دیدم واقعا مجذوبش شدم نمیدپ ولی نمی تونم خودم از فکر کردن به اون راحت کنم بزار حتما یوجیو میدونه √:یییییییوووووججججججییییییووووو

بای بای عکس آسونا

اینم عکس کیریتو و یوجیو