
تک پارتی از جوگکوک
با بدن خسته و چشمای خیسش کشان کشان رفت سمت تلفن رسید ب تلفن و زنگ زد ب ا/ت : ا/ت نیا اینجا بمون پیش خواهرت تا صدای جیغ رو شنید انگار دنیا رو ازش گرفتن با داد گفت نهههههههههههههههههههههه ا/تتتتتتتتتتت چشماشو چرخاند سمت مارول مارول: هه خوش تیپ چ فک کردی برا خودت😀😈 جونگکوک آروم زیر لب گفت عوضی و بعدش با صدای بلند گفت خیلی بی رحمییییییییییی مارول : دختره رو بیارید.....
تینام: جونگکوک اینکارو نکن خواهش میکنم نکن بزار ا/ت زنده بمونه جونگکوک : مارول خواهش مک تم 10 دقیقه تنهامون بزار مارول: خیلی خب باشه سربازا تینام رو پرت کردن رو زمین و رفتن جونگکوک: تینام درسته تو و ا/ت دوقلو هستین و تو مریضی و ممکنه ک اون هم بمیره ولی من نمیتونم با تو اینکارو بکنم تینام: جونگکوک ا/ت عاشقته درسته ک منم عاشقتم ولی منو نکشی عشقت میمیره ی چاقو درآورد و داد ب جونگکوک و گفت: اینو فرو کن تو قلبم
جونگکوک با گریه : نمیتونمممممم این کارو بکنم تینام: منو یادت میره فقط بزنند جونگکوک: من یادم میره ولی قلبم چی چرا فکر می نیستی تینام : بخواطر ا/ت بزننننن کوک جونگکوک: منو ببخش تینام ببخش ک قلبت رو نابود کردم و چاقو رو کرد داخل قلب تینام تینام : دو...دوست دارم کوک کوچولو و با بدن سرد روی زمینافتاد
کوک خون های دستش رو دید و ی نگاه ب پنجره انداخت داشت برف میومد یاد حرف تینام افتاد : من عاشق آخرین روز زمستونم اشک از گونه هاش سرازیر شد و با خوش گفت کاشکی از اول جز خدا تو دنیا هیچکس نبود
ا/ت با گریه وارد اتاق شد تیناممممممممم نهههه نگاهی ب دست های خونین کوک انداخت و چشماش ک داره دو دو میزنه و گفت : کوک تو چیکار کردییییییی تینام بلند شو چشا تو باز کن ببین داره برف میاد بلند شوووو تو ک برف دوست داشتی😢😢 کوک دست ا/ت رو گرف و برد بیرون ا/ت : کوک با اینکه خواهرم رو از دست دادن ولی خوشحالم ک کنار تو ام کوک: من بیشتر و دوتایی با هم از قصر مارول فرار کردن
تموم منم شد ببخشید ک گریتون در اومد لایک و کامنت یادتون نره💕 راستی بهم تو کامنت ها بگید ک بازم تک پارتی غمگین بزارم یا نه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)