آنچه گذشت:سارا مجبور شد بره کوپه دراکو
از زبان سدریک:نگران سارا بودم کجا نشسته بود چکار میکرد نکنه اتفاقی براش بیوفته سر بدبینی به هری چه کار کردم تصمیم گرفتم برم دنبالش تو کوپه ها رو گشتم اما نبود که.... تو کوپه مالفوی(نویسنده:تا تو باشی الکی به بیچاره شک نکنی.) با دیدن من جا خورد دستشو گرفتم بلندش کردم و کشیدمش و بردم کوپه خودم دراکو پا شد و دنبالم اومد. از زبان دراکو :جلوی در کوپه خودش اون یکی دست سارا رو گرفتم و گفتم:(چکار داری میکنی حق نداری اذیتش کنی.)-تو این وسط چکاره ای.
از زبان سارا:پرتم کرد تو کوپه اومد تو و درو بست و گفت:(تو کوپه اون چه غ.ل.ط.ی میکردی؟)ازخجالت آب شدم جلو همه اینجوری باهام رفتار کرد.ادامه داد:(من به هری مشکوک بودم اما دقیقا بر عکس شد.)حالا که قضیه هری رو گفته بود خیلی جوش آوردم من هیچوقت چنین کاری نمیکردم تو اون لحظه فقط میخواستم حال سدریک رو بگیرم و بهش بفهمونم اختیار من دست اون نیست اگر بخوام برام خیلی راحته از جام پاشدم و گفتم: پایان این پارت شوخی کردم بزن اسلاید بعد
گفتم:(میدونی چیه دراکو از اواسط سال قبل دوست پ.س.ر.م بوده.) (از زبان نویسنده:سارا خانم شوخی شوخی آویزون شدی.) وای نه من چی گفتم این آخر ح.م.ا.ق.ته از زبان هری:انگار یک سطل آب یخ ریختن روم پس ملفوی بازیو برده بود . همه چیز تموم شد از زبان سدریک:یعنی واقعا این کارو کرده بود.در کوپه رو باز کردم گفتم:(دیگه نمیخوام ببینمت.)-سدریک چر.ت و پر.ت گفتم فقط خواستم......-گفتم برو بیرون اینجا دیگه جای تو نیست.بعد هلش دادم بیرون و درو بستم.
از زبان دراکو:پشت در وایساده بودم تمام حرفاشونو شنیدم چرا همچین حرفی زد. وای دلم میخواد قیافه پاتح رو ببینم وقتی اومد بیرون بغض کرده بود.گفت:(معذرت میخوام اگر سدریک در مورد قضیه بهت چیزی گفت بهش بگو من دروغ گفتم.) کنارش رفتم و گفتم:(بیا کوپه ما.)در جا با نگاهش قورتم داد قبل از اینکه چیزی بگه رفتم سمت کوپه و نشستم.پانسی با هیجان و خنده گفت:(سدریک زدش؟چقدر دلم میخواد قیافشو ببینم.) از زبان نویسنده:پانسی تا خفه نشدی ببند
از زبان دراکو؛کنترلمو از دست دادم و گفتم:(اگر یکبار دیگه راجع به سارا اینجوری حرف بزنی موقعیتت از گند زاده هم بد تر میشه.)دیگه ساکت شد.-کراب گویل وقتی رسیدیم هاگوارتز چشم از سارا بر نمیدارین هرکسی خواست اذیتش کنه بهم میگین حتی دیگوری.-چشم.
از زبان سارا:نشستم تو راهرو من چکار کردمدبا این حرف تمام اعتماد سدریک رو از بین بردم قطار ترمز بدی گرفت.به جلو پرتاب شدم و سرم خورد به یکی از میله ها و دیگه هیچی نفهمیدم. از زبان دراکو:یک صدایی اومد رفتم بیرون. وای نه اون سارا بود بیهوش بود به کراب گفتم بره و سدریک رو خبر کنه دویید به سمت کوپه سدریک از زبان سدریک:جالم خیلی بد بود یهو یکی کوبید به در کوپه درو باز کردم کراب بود گفتم:(سارا دیگه خواهر من نیست بره هر کاری میخواد بکنه.)-پس برات مهم نیست به خاطر تو اون وسط بیهوش افتاده. دیگه جای حساس کات نکردم بچه به کرونا دلتا مشکوکم برام دعا کنین و کامنت انرژی بدین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
حساس تر از حساس تر از حساس بوووود
یک بیابون معروف بگین من برم سر بزارم به بیابون ممنون که نظر دادی
من جای سارا بودم اینکارو نمیکردم هی گریه میکردم الکی ، شب و روز وقتی هم سدریک میپرسید چی شده فوحشش میدادم بلکه بفهمه نباید باهام اونطوری رفتار کنه😂خیلی آدم لجوجیم😂😂😂😂
پس خدا خیلی به سدریک رحم کرده ممنون که نظر دادی
عالی عالی بود🥰🥰😍
ممنون❤🧡💛💚
چرا باید اختیار یه زن دست برادرش باشه ؟ 😡 سدریک فلان بهمان شده ی ...
من شما را به آرامش دعوت میکنم دوست عزیز
ظاهرا طرز فکر سارا همین بود که اینکارو کرد دیگه
حساس ترین جا بود
ولی عالیه💖💖💖
همه جا حساسه من چکار کنم آخه🤣🤣
کلا قعطش نکن
همینطوری تا صبح بنویس😂
اونوقت منم باید برم تخت بغلی سارا بخوابم
اونوقت منم باید برم کنار سارا پیش خانم پامفری بخوابم😂
سلام عزیژم وقتی فهمیدم گفتی به کرونا دلتا ناقلی
خواستم بهت بگم من و پدرم کرونا دلتا گرفتیم
اصلا مثل اون کرونا نبود
بنظرم بهتر از اونه
من فقط یکم بی حالی داشتم
و همنوز بویایی چشاییم برنگشته پس عزیزم نگران نباش
مرسی عزیزم ممنون ایشالا شما هم زودتر خوب میشی