سلام دوستان من برگشتم با پارت۹. همینجوری که قول دادم این پارت رو روز چهارشنبه 7 آبان ماه نوشتم. این پارت خیلی خیلی رومانتیک هست پس از دستش ندین. امیدوارم خوشتون بیاد.❤ کپی نکنید
از زبان آدرین: گفتم: نههه، پدر من با شما نمیام کالیفرنیا. گفت: از کی تاحال خودت برای خودت تصمیم میگری؟? گفتم: پدر من ۲۰ سالمه چرا نمیخوای اینو بفهمی؟ داد زد و گفت: کسایی برای خودشون تصمیم میگرن که برن خونه ی خودشون، نه تو? گفتم: من میخوام ازدواج کنم. گفت: چی؟?? گفتم:من میخوام با مرینت ازدواج کنم. گفت: دیگه اسم اون دختر رو نیار.? گفتم: اگه نذارید من از اینجا میرم. گفت: ادر.... داد زدم وگفتم: میرم و دیگه پشت سرم هم نگاه نمیکنم، انتخاب با خودتونه. گفت: آدرین تو نمیتونی برای من شرط بذاری،?انگار یادت رفته من پدرتم. گفتم:پدر شما هم انگار یادتون رفته که من میتونم با هر کسی که دوست داشته باشم ازدواج کنم و من دیگه یه پسر بچه نیستم که شما برای من تصمیم بگیری? از زبان مرینت:
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
سلام دوستان من پارت ۱۰ رو گذاشتم ولی هنوز تایید نشده?و بابت تاخیر زیادم هم عذر مخوام گوشیم خراب شده بود?ممنون از همه شما❤
سلام لطفا بعدی را بذار
عالی عالی علی❤❤❤❤
عالیییییی❤❤❤
وای عالی بود بعدی رو زود تر بذار
عالی ادامه بده
دیگه اسم داستان چرا مرینت تنهاست که؟! ? ?
عالییی زودتر بعدی هم بزار......داستان من هم دنبال کنین پارت دوم در حال برسیه.....اسمش:هویت معجزه آسا
بعدی لطفا
سلام به نظر من اسم داداش مرینت رو یه جوری عوض کن چون من بعضی وقتا قاطی می کنم