
اقا دیدم خیلی از برنامه عقبیم باید زود زود پست بزارم ولی شما هم از نظر داد غافل نشید ?دوستان تو پست قبل گفتم بازم میگم برای اینکه داستان درست بشه ادرین و مرینت تان یعنی ۱۴ سالشون هست اوکی دوستون دارم بای
از زبون ادرین : دست مرینت هنوز تو دستام بود دیدم یک پسره داره بهش پیشنهاد می ده و لپ های اونو بوسید نمی دونم چشم شده بود فقط میخواستم بزنم نابودش کنم(منو بچه ها هم از پشت هوات رو داریم ✋??)رفتم یک مشت زدن تو صورتش مرینت جیغ زد انگار ترسیده بود سرش رو بوسیدم که جیغ نزنه بعد از یک دعوای حسابی مرینت منو برد تو یکی از مطبوعات ها و سرم و دستم رو پانسمان کردن?مرینت چشماش قرمز شده بود
از زبون مرینت دیدم ادرین یک مشت خالی کرد و بعد تزاری این که ادرین چیزیش بشه یک جیغ بنفش کشیدم دیدم ادرین اومد و سرم رو بوسید ?توی اون وضعیت دوست داشتم ادرین رو بغل کنم و بعد بردمش مطب و پانسمان کردمش بعد لپ های ادرین رو با تمام خجالتم بوسیدم و اونم لپ های سرخ شد?✋
از زبون ادرین دیدم مرینت لپ هام رو بوسید خجالت کشیدم و گفتم کمکم میکنی بلند شم گفت چرا که نه گفتم وای ظهر شده و هیچی نخوردیم بیا بریم یک رستوران اونم با کلی لکنت گفت باشه تو ماشین به فکر این بودم که از وقتی اومدیم نیویورک یک حس عجیبی به مرینت دارم همش دوست دارم کنارم باشه همش ببوسمش و بغلش کنم✋?
گفت ۲ تا استیک به اضافه ۲ تا نوشابه و سالاد هم بیارید همین گفت ادرین توی این راه من این همه سکوت کردم ولی اینجا باید به حرفم گوش بدی اینا برای زخمت خوبه گفتم باش حالا ?استیک رو اوردن سخنم بود با اون دست برش بدم استیک رو ولی مرینت سریع سریع برش زد و ...
و بعد بشقابش رو با من عوض کرد(هه مرینت رو چی فرض کردین ها??) گفت برات تکه ها ریز برش زدم که تو گلوت گیره نکنه اهل راستی بینش هم همش نوشابه بخور تا باز تو گلوت گیره نکنه گفتم باش باش چشم گروه بانوی خندید و داشت غذاش رو میخورد تو دل ادرین:وای خدا چقدر این دختر بخش امده و مهربونه ?(عجیبی ور زیادی نزدی دل ادرین بخدا اگه یک بار دیگه اون جچریکنی از داستان پرتت میکنم بیرون اه اعصابم باز خورد شد??✋?)از زبون مرینت
گفتم دیگه باید به حرف های من گوش بدی همین رو می خوری و سریع بشار ها رو عوض کردم دیدم با اشتها داره میخوره و زیر چشمی به من نگاه میکنه و میخنده?منم خندم گرفت و سالاد رو نشستم خوردم✋?? رفتیم تو ساحل توی اون شن های سرد و کردم ادرین هم کنار من نشست ساحل داشت منو با خودش می برد (این متنها یکم احساس هست واقعی نمی برهه مرینت رو)خورشید داشت غروب می کرد احساس کردم داره وسط دریا غروب میکنه
ادرین گفت مرینت می خوام یکم باهات درد دل کنم??راستش خیلی وقته من یک دختری رو به اندازه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد دوست دارم ولی اون همش زدم میکنه و می گه یک پسر دیگه رو دوست خیلی دلم می خواد بغلش کنمامقدر دلم می خواد بغلش کنم که با خودم یکی شه?بنظرت چیکار کنم
از زبون مرینت : وای ادرین یکی. رو دوست داره کاشکی من رو دوست داشت نکنه کاگامی باشه نه نه کاگامی نیست کاگامی همیشه خودش رو می چسبونه به ادرین پس کیه?گفتم باید بهش زمان بدی و بد کلی درد دل کردیم باهم?✋اخری ازم پرسید مرینت میخوام یک چیز مهمی بهت بگم گفتم بگو گفتم مرینت تو خیلی شباهت زیادی داریم به لیدی باگ چشمات ابیه اونم چشماش ابیه موهات ابیه اونم موهاش ابیه تازه قدتون هم اندازه هم هست تو تو لیدی باگی؟! تو دل مرینت:وای نمی دونستم چی جوابش بدم
گفتم امم ادرین راستش دیدی که لیدی باگ اصن دست پاچه نمی شده و کلی چیز دیگه ولی من من خیلی دست پا چلفتی هستم اینو گفتم و بی اختیار باهم خندیدیم دیگه رفتیم هتل و رفتیم تو اتاق الیا و نینو می خواستیم باهم فیلم ترسناک نگاه کنیم
بعدی نداده بعدیش منم فهمیدی? خوب بازم سلام مجدد منم بچه پارت بعد خیلی خنده داره و باحاله از دستش ندید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هد اقل جواب کامت هامون بده
چرا چرا چرا چرا چرا نمی زاری 😡😡😡😡😠😠😠😠
الان 2 ماه شده کا نمی زاری
متمعا باشد اگه همینتور نزار فقط طرف دارات از دست میدی
الان 2 ماه که پارت جوید نزاشتی خوب چچرا نمی زاری
ما که الاف تو نیستیم
ادامشو بزار
مطمعا با که اگه پرت های جدیدی نزاری مطمعا باشه کل طرف دارانت رو از دست میدی
مثل بقیه اشه که تند تند میزاره
بچه ها نمی دونم تستچی چش شده انگار می خواد از هشت بزارن تا ۶ نخوانید این داستان رو چون مزه اش می ره بزارید تا پارت ششم بیاد بعد بخونید ببخشید از غلط املایی