
من کرم دارم ساعت5صبح اومدم دارم پارت18مینویسم ظهر که اومدم انتظار دارم لایک و کامنتا زیاد تر از پارت قبل باشه ها😃

آدرین:😓بهتره تو رو به دانشگاه ببرم تا کار به جاهای باریک نکشیده!مرینت:ای وای دانشگاه اصلا یادم نبود زود باش بریم ولی خب قضیه ی مدل هم فراموش نکردم بعد از دانشگاه میای دنبالم و میایم شرکت مرینت:بعد از یه دانشگاه طولانی و خسته کننده به در کمدم تکیه دادم و داشتم به گوشیم نگاه میکردم که آدرین اومد و دستشو گذاشت روی در یه کمد(عکس اسلاید) و گفت:چیکار میکنید خانوم آگرست دستمو گذاشتم روی صورتش و هُلش دادم عقب و گفتم:منتظر آقای دوپن چنگ بودم بیا بریم و از اونجا رفتیم شرکت وای خدا من اصلا از این میراخوشم نمیاد اگه میشد قرار دادشونو میخوردم و یه آبم روش ولی این قرارداد برای شرکت مهمه به آدرین گفتم:اصلا از این میرا خوشم نمیاد یه حسی دارم آدرین:به نظر من اونطور نیست اما اگه تو....مرینت:نه بابا همچین چیزی نیست ولش کن نمیخواد قرارداد به این مهمی به کارت برس میرا:آدرین جون میشه باهم عکس بگیریم؟
مرینت:اعصابم خیلی ازش خورد بود رفتم توی آشپز خونه و یه فنجون قهوه درست کردم و رفتم جایی که داشتن ازشون عکاسی میکردن میرا:متوجه ای که الان توی محدوده ی عکاسی ما هستی؟مرینت:هستم،دوست دارم!اینو گفتم و یهو پام به یه سیم که احتمالا برای دوربین و.....بود گیر کرد و افتادم توی بغل آدرین و قهوه ریخت روی میرا!!!!میرا:دست و پاچلفتی حواست کجاست؟؟؟آدرین:میشه درست صحبت کنید؟مرینت خوبی؟مرینت:خوبم،خوبم این وسط عکاسم پارازیت انداخت:ببینید چه عکس خوبی شد میرا:آدرین جون تو هم ببخشید ولی واقعا من سوختم آدرین:درهرصورت باید ادبو رعایت کنید متوجهید که دارید توی شرکت خودم به همسرم بی احترامی میکنید؟میرا:همسرت؟؟توکه انگشتری نداری!!!آدرین انگشتر کت نوارو بیرون اورد و به جاش حلقه ی ازدواج قلابیمونو دستش کردو گفت:من همیشه داشتم فقط اینبار لازم بود جایگزینش کنم میرا:ببخشید واقعا من....آدرین:نیازی نیست چیزی بگی این قرارداد تمومه و قرار دادو از روی میز برداشت و اومد پارش کنه که.....
مرینت:دستشو گرفتم و گفتم:نیازی نیست انقد خشونت نشون بدی چیزی نیست واقعا مقصر منم نباید میومدم توی محدوده ی عکاسیتونو اینجوری رفتار میکردم آدرین:برو مرینتو دعاکن و دستمو گرفت و برد یه گوشه که میتونستیم از اونجا زیر نظرش داشته باشیم خیلیم دور نبود آدرین:ازش تنها عکس برداری کنید و در حال عکس گرفتن بودن که میرا گفت:وای من دیگه خسته شدم تو{با دست به مرینت اشاره کرد}برام یه کوکتل میوه بیار داخلش نارگیل نداشته باشه بهش حساسیت دارم آدرین:مرینت که.....دستمو به علامت سکوت گرفتم و گفتم:نه،میارم رفتم توی آشپز خونه و یکم آب توت فرنگی و میوه های دیگه رو گرفتم و بعدش نوبت میرسه به نارگیل!یه نارگیل از یخچال برداشتم و هم آبشو گرفتم و توش ریختم هم تیکه های بزرگ نارگیل تهش ریختم که بخاطر رنگش معلوم نبود یه نی داخلش گذاشتم و گفتم:کوکتل مخصوص نارگیل میرا خانوم آماده است و بردم براش
دادم دستش میرا:آفرین رنگش که خوبه مرینت:اصل موضوع مزه شه عاشقش میشید و رفتم پیش آدرین وایسادم آدرین:متوجه ای این مهربونی نیست؟انگار داری خودتو تحقیر میکنی تو که ازش خوشت نمیومد مرینت:نه جانم!آدرین:چرا قیافت شیطونه؟مرینت:کوکتل مخصوص نارگیل میرا خانوم آمادس!آدرین:چی؟؟؟واقعا اینکارو کردی؟مرینت:خب دیگه و رفتم پیشش میرا نصفشو یه سر با نی خورد و گفت:هوم خوبه از این به بعد همه چیزمو تو درست کن مرینت:خوشحالم خوشتون اومده نوش جان زیرلبی:امیدوارم مشکلی برات پیش نیاد😂😂 لیوانو بردم و گذاشتم روی میز توی آشپز خونه و شمردم:1،2،3بله صدای داد و فریاد آدمایی که اونجا بودن میومد رفتم و دیدم میرا کل صورتش قرمز شده و افتاده روی زمین!!مرینت:یکم زیاده روی نکردم؟آدرین:خوب میشه😂مرینت:توروخدا نخند واقعا با آدم بیچاره چیکار کردم تو که میخندی احساس گناه میکنم آدرین:خیلی خب باشه نمیخندم
مرینت:بعد از کلی ماجرا قضیه ی میرا هم تموم شد یهو سر و کله ی فیلیکس و لونا پیدا شد فیلیکس:سلام لونا:سلام مرینت:بی معرفتا!خوش اومدین بعد1ماه چیشده؟فیلبکس:اونجوری نگو دیگه لونا:حالا ما نیومدیم شما چرا سر نزدین؟مرینت:ببخشید1من از کجا خونتونو بدونم2ماییم که صاحب یه شرکتیم نه شما لونا:حالا هرچی اومدیم یه پیشهاد بهتون بدیم مرینت:واقعا؟لونا:به نظرم6تایی بریم خارج از شهر ما اونجا یه هتل رزرو کردیم خیلی خوبه هم کنار دریاست هم خودش استخر داره هم اتاق ورزش و......به نظرم یه روز از این کارو فلان دور باشیم حالمون خوب میشه مرینت:کل قضیه رو گرفتم ولی منظورت از6تا؟لونا:خب من و فیلیکس تو و آدرین و آلیا و نینو مرینت:آها خیلی خب به نظر من که بریم آدرین:منم موافقم فیلیکس:پس فقط میمونه نینو و آلیا
نینو و آلیا هم قبول کردن مرینت:عالیه ولی میمونه یه چیز!آدرین:چی؟مرینت:شرکتو به کی میسپاری؟آدرین:راست میگی آها لایلا مرینت:چی؟عمرا میخوای به اون موقهوه ای بسپری؟آدرین:خیلی خب پس پدرم مرینت:ببخشید که اون بازنشسته شده آدرین:برای یه روز مشکلی نیست ولی ولش کن به هر حال ما که فردا میریم مرینت:باشه راستی!بالکن چی شد؟آدرین:بالکن چی شد؟مرینت:پارتی آدرین:ای وای من به کل فراموش کرده بودم!!!مرینت:خدایا زود باش با کمک کل اعضای شرکت بالاخره تونستیم بالکنو آماده کنیم دیگه شب شده بود و ماهم لباسای مهمونی پوشیدیم و منتظر موندیم اکیپ اومدنو با هم جشن گرفتیم مرینت:همینجور وایساده بودم که یهو یه پسره که نمیدونستم کیه از ناکجا آباد با یه لیوان مش*روب اومد کنارم به میز تکیه دادو گفت:سلام مرینت:سلام و سرمو بردم اونطرف پسره:چه خبر مرینت:تو دردت چیه؟پسره:نفهمیدم مرینت:چرا با غریبه ها حرف میزنی؟پسره:اوکی چیزی نیس که تو به نظر از اونایی نمیای که وقتی بهت نخ میدن بگیریش مرینت:نه من از اونا نیستم نختو تیکه تیکه کردم ببین حالا هم برو ظاهرا خودمم متوجه نشده بودم صدام کل پاریسو گرفته بود دیدم همه دارن به ما نگاه میکنن و آدرین اومد سمتمون......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلیییییییی بااااحااالههه😍😍😍😍😍😍💖💖💖
عکسی که از مرینت اول گذاشتی خیلی خوب بود😐🤟🏻
عالی بود مثل همیشه 😊😊
ادرین نمی فرستادی الان یه ده بیست تا مشت بار پسره میکنه ها
و عالی بود
قصد منم همینه تازه 10،20تا کمه😆😆😂😂
عالی مثل همیشه🍭
عالی بود
عالیییییییییی بود منتظر پارت بعد هستم
عالیییییییییییییییییییییی بود😍😍😍😍😍😍😍😍 پارت بعد رو میخوام
الان از هیجان زیاد میمیرم