منو جیمین فصل دوم (پارت چهارم)

سلااامی دوباره حتما بخونید پارت قبلی زیاد بازدید نداشت امیدوارم این پارت بازدید کننده ها بره بالا ...اگر بازدید کننده ها پایین باشه دیگه داستانو نمینویسم ... اینم پارت ۴

۴سال بعد ... سوجین:باباااایی باباییی بیدار شو بریم مدرسه 🥺 کیت:جیمیناااا تنبل شدیا بلند شووو دیگه جیمین :یاااا باشه باشه الان بلند میشم🥺 جیمین :سوجین یه دقیقه میری بیرون؟ سوجین :باشه بابایی🥺 جیمین :صورت کیتو میگیره جیمین:💋

جیمین:صبحت بخیر فرشته من🥺🥺 کیت:مرسی جیمینا جیمین:چرا حلقمون رو ننداختی کیت:اوه ببخشید الان میندازم جیمین :کیتو هل میده رو تخت جیمین:💋💋💋💋💋 کیت:هی..💋💋جیمی💋ن جیمین:دکمه های 👗کیت کیت:دستشو میگیرم ... جیمین :با تعجب نگاه میکنه

کیت:با بغض ‌‌‌...جیمینا برو سوجین دیرش میشه جیمین :با ناراحتی...باشه 🥺 کیت:وقتی جیمینو و سوجین رفتن ..رفتم از زیر تخت البوم عکسای منو کوک رو اووردم بیرون ... کیت* کوکی...🥺چرا ؟چرا این کارو کردی🥺چرا به هوش نمیای🥺 یهو اشکم ریخت رو عکس کوک رفتم عکس کوکیو بوسیدم کوکی🥺...بدون تو نمیتونم زندگی‌کنم 🥺

کیت:لطفا برگرد پیشم 🥺🥺 یهو دست یکیو رو شونه ام حس کردم جیمین:دلت براش تنگ شده ؟ کیت:اوه ...جیمینا....تو مگه ...تو مگه نرفته بودی جیمین:میدونم ...مثل کوک عاشقم نیستی🥺ولی حداقل جلو سوجین باهام خوب باش کیت:میرم بقلش کنم که پسم میزنه جیمین :نمیخواد ‌‌‌...من میرم بیرون کیت:ج...یمین 🥺 جیمین رفت و درو با شدت کوبید ...

میشینم وسط خونه و زار میزنم کوکیییییی برگرد 🥺برگردددد بدون تو نمیتونم ...ازت خواهش میکنمممم 🥺یهویی

تا پارت بعدی خدااااافظ💜