پارت ۳ آنچه گذشت:سارا گفت:(برین به اون رئیس مغرورتون بگین این اصلا روش مناسبی نیست اگر کاری داره باید خودش بیاد حالا برین.) هرمیون دویید تا به سدریک خبر بده کراب و گویل بهم نگاه کردن و گفتن:(ما فقط با تو برمیگردیم پیش دراکو)
از زبان هری:خواستم باهاشون درگیر بشم اما رون مانع شد گویل سمت سارا رفت و مچ دستشو گرفت سارا هم دستشو پیچوند و با زانورفت تو شکم گویل بعداز یقه گرفتش و هلش داد عقب بعد چوب دستیش سمت کراب گرفت و گفت:(تو هم بدون من برنمیگردی؟)
کراب دویید و از اونجا دور شد.
از زبان سارا:احساس غرور می کردم. حساب دوتا پسر قلچماق رو رسیده بودم دراکو باید میفهمید که مرگخوار بودن و خانوادش روی من تاثیری نداره و من بیدی نیستم که به این بادا بلرزم وقتی برگشتم هرمیون نبود پرسیدم:(هرمیون کجاست)
رون گفت:(رفت سدریک رو خبر کنه.)
اعصابم خط خطی شد هری گفت:(حالت خوبه دستت درد نمیکنه.)-نه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
پارت بعدیی
دراکو به سارا رسه تروخدااااا
ممنون که نظر دادی
عالیه😍😍
مرسیییی
عالی بود ادامه بده🧚🏻♀️💜!(:
ممنون چشم
عالی خواهشا
زود چهار رو بزار
لطفا.دراکو به سارا برسه
ممنون که نظر دادی