6 اسلاید صحیح/غلط توسط: Off انتشار: 3 سال پیش 59 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
امیدوارم دوس داشته باشین 💛👑💛👑💛👑💛👑💛👑💛👑💛👑💛
چشمش که به کاتارا خورد اشکاش از چشماش فرود اومدن
هیچکسو توی این حدایی مقصر نمیدونست بجز خودش و پدر کاتارا ناخودآگاه ذهنش رفت به اون زمان.
....فلش بک....
+حس میکنم اسمت تهیونگ باشه
-خودمم
+میدونی که با چه کسایی در افتادی
-تا حایی ک میدونم ب تازگی درگیریی نداشتم
+چرا داشتی
-میشه خودتونو معرفی کنید تا بشناسمتون
+تو باعث شدی که دخترم دست به خودکشی بزنه اکه به موقع نحاتش نمبدادیم معلوم نبود چه بلایی سرش میوومد
-چرا من باید باعث خودکشی یه نفر بشم.... الو قط کردی کیی تو اصن
+یا کاتارا یا هیچکس
-اهااا باید حدس میزدم خب این ی بامبول جدیده اوکی بش بگو من خودم توی رابطم و این رابطم خیلی جدیه هیچوفت نمیام همسر ایندمو ول کنم و به یکی بچسبم ک توی خیابون باش اشنا شدم
+خببب پس جناب عالی ی دوس دختر داره ب نظرم جونش اونقدری واست مهم هس ک بخاطرش کنار کاتارا باشی
-الان این تهدید بود؟
+هرچی دوس داری میتونی اسمشو بذاری
-خفه شو بابا
و گوشیو قط کرد ذهنش بدجور درگیر شد
ینی واقعا اون دختره بخاطر اون دست ب خپدکشی زده بود تمام این فکر توی سرش تکرار میشد
از همه بیشتر ترس صدمه دیدن جینا کل وجودشو گرفت
به عکس جینا ک روی صفحه ی کوشیش بود نکاه کرد به نظرش این خنده دار میوومد که برای شروع ی رابطه بخوان ی نفرو تهدید کنن برای همون هرچی ترس داشت ریخت بیرون دریغ از اینکه همیشه همه چیز اونطور که باید جلو نمیرفت........... با صدا زدنا ی کاتارا به خودش اومد
+ته ته چرا گریه میکنی چت شده
-من؟ ن..نه گریه نکردم
+الکی نگو دیگه دارم نگات میکنم
-نمیدونم یکم اعصابم خورده همین
اشکا ی تهیونگو با دستاش پاک کرد نمیدونست دلیل گزیه ی تهیونگ چیه کاتارا از خیلی چیزا خبر نداشت ...
+ته ته میای بریم کنار رودخونه
-ها؟ کنار رودخونه؟
این خرفا واسش آشنا بود چرا به تازگی همه چی واسش یاد اور جینا بود چرا تنها یک کلمه توی مغزش بود و همه ی وقایعو به اون ربط میداد
+اره؟
-ب..باشه من الان بستنی میگیرم و میام تا بریم
بستنیو گرفت و اورد دوتا بستنی شکلاتی
-بیا اینم بستنی شکلاتی ک دوس میداری
+خیلی ازت ممنونم ولی من توت فرنگی دوس داشتم
-نه تو همیشه شکلاتی میخوردی
+تهیونگ این اولین باره که باهم اومدیم اینجا من همیشه توت فرنگی میخردم اما حالا عب نداره شکلاتیم دوس دارم
-امکان نداره
+باور کن
-او من چقد حواسم پرته پس ازاین ب بعد بیشتر میایم اینجا واستم بستنی توت فرنگی میگیرم
+😲😂تهیونگ تو ایشب خیلی جالب شدی
یه لبخند کمحون تخویلش داد فهمیده بود چه گندی زده جینا عاشق بستنیه شکلاتی بود خیلی زیاد و همین باعث شد تهیونگ اشتباه کنه
رفتن پایین و کنار پل شروع به قدم زدن کردن همچی کاملا عادی بود تا اینکه تهیونگ دید یه پسر داره ب کاتارا نزدیک میشه فهمید پسره چه قصدی داره دست کاتارا رو گرفت و اونو به خودش نزدیک کرد و با اخم به پسره نگاه کرد ازین حرکت قند توی دل کاتارا اب شد
+واو وقتی غیرتی میشی خیلی حذاب میشی
توی گلو خندید کاتارا تاحالا ندیده بود تهیونگ اینقد باهاش گرم بگیره فک میکرد بلخره یخ تهیونگ باهاش اب شد
شب از نیمه گذشته بود و تهیونگ کاتارا رو تا دم در خونشون همراهی کرد
+نمیای تو
- نه باشه برای یه وقت دیگه
خنده ی تلخی روی لبای کاتارا نشست
+خب باشه
تهیونگ که متوجه ناراحتیه اون شد گفت
-ناراحت شدی
+من؟نه
-خیلی دوس داری امشب بیام پیشت؟
+اره
چون میدونست رابطه ی خودش و جینا هیچوقت دیگه بر نمیگرده تصمیم گرفت به ساز کاتاره برقصه شاید یکم از درداش تسکین پیدا کرد
-خب چرا راهنماییم نمیکنی بیام تو
+ت..تو که گفتی نمیای
-بده امشب مهربون شدم
+نه خیلیم خوبه
رفت تا شبو پیش کاتارا بمونه دلش واسه ی کاتارا میسوخت سعی میکرد با کاتارا خوب تا کنه چون میدونست رسیدنش به جینا غیر ممکنه
صبح با صدا ی تلفنش از خواب بیدار شد
جین بود
+چیشده جین
-نمیای خوابگاه
+چرا الان میخوام ییام
-خب زود بیا
+چیزی شده
-بیای بهت میگم
نگران شد خیلی هول هولکی از کاتارا خدافزی کرد و رفت سمت خوابگاه
به خوابگاه رسید و جین با دیدن اون فورا دستشو گرفت و گفت الان میاد زود باش
+چیشده جین اینو اول یهم بگو
-الان میاد و در مغازشو باز میکنه
+واییی ی جوری گفتی تهیونگ بیا گفتم چی شده
-بریم
+بریم چیکار کنیم
-نمدونم تو باید ی راه حلی بهم بدی تا برم بهش بگم
+اهه شت بیا بریم
جلوی در اون کتابفروشی رسیدن
تهیونگ مشتاق دیدن معشوقش بود جینم یه همچین حالی داشت وقتی جلو ی در مغازش رسید تهیونک با دیدنش دست و پاش شل شد از اون روزی یادش اومد ک به جینا اعتراف کردک چقدر دوستش داره...
فلش بک..........موهاشو بافته بود وقتی موهاشو میبافت خیلی کیوت میشد رفت و کنارش نشست
+داری وسایلاتو جم میکنی جینا
-نه دارم اورانیوم غنی میکنم خب مگه نمیبینی دارم این کتابا ی لعنتیو جم میکنم
ی تیکه ی دیگه از شکلاتشو توی دهنش گذاشت و گفت : +کمکت کنم ؟
-تنها کمکی ک میتونی بهم بکنی اینه ک اینقدر با ولع شکلات نخوری ی تیکه بذار دهنم
خندید و یه تیکه از شکلاتشو جدا کرد و توی دهن جینا گذاشت اونم انگشت تهیونگو گاز گرفت
+اخ دستمو قط کردی دیوونه 😂ینی اینقد دستم خوشمزه بود
-ن دستت خوشمزه نبود میخواستم اذیتت کنم
+باشه منم باور کردم
بلخره وسایلشو جمع کرد و گفت بریم تهیونگ ؟
+نه
-واسه چی نه ؟
+چون میخوام باهم بریم بیرون میدونی ک ی قرار از پیش تعیین نشد از ی قرار از پیش تعیین شده بیشتر حال میده
-ب چه مناسبت این قرار از پیش تعیین نشده
+صب کن دیه نمتونم همه چیو بت بگم که
-هوف باش نگو
از مدرسه زدن بیرون از دبستان باهم توی ی مدرسه بودن و حالا دوتا بچه ی دبیرستانین از بچگی باهم دوست بودن ،دوستا ی صمیمی از .قتی جینا ۵ سالش بود
+خب کجا بریم
-قرار میچینی بعد نمیدونی کجا بریم😂
+چرا میدونم میخوام ببینم تو دوست داری کجا بریم
-اگه تو کیم تهیونگی پس میریم اون کافه ک همیشه اکیپی با بچه ها میریم اونجا
+کاملا درس میفرمایید ولی اینبار تنهایی میریم
-من همیشه درست میفرمایم حالا ی چی ازت بپرسم ناراحت نمیشی
+چرا ناراحت میشم ولی بگو
-اع بروگمشو نمیکم اصن
+چه بهش بر میخوره خب ناز نکن بگو ناراحت نمیشم
-افرین خب کیک تولدم شکلاتیه؟
+از بس ک فضولی تورو نمیشه سوپرایز کرد یه تنه گند میزنی ی تموم مراسمامون😂 از کجا فهمیدی میخام واست تولد بگیرم دیوونه
جینا شروع کرد ب خندیدن
-وایی تهیونگا دهنم گسسته شد 😂
+بایدم بخندی تموم برنامه های منو ریختی بهم حالاعم باید بخندی
بلند تر خندید -ببخش واقعا نمتونم جلو خندمو بگیرم
تهیونگ ب صورت کاملا حرصی داد زد
+جیناااااااااا دیگه واست تولد نمیگیرم😂
-حق داری 😂
+حالا بفرما کل کافه رو واسه تو خالی کردم ک سوپرایز بشی
-مرسیییی
وارد کافه ک شد ده تا باد کنک کنارش ترکیده شدن و داد زدن تولدت مبارک جیناااااااا
دستاشو جلو دهنش گذاشته بود
-تهیونگاااا فک نمیکردم بچه هارو دعوت کرده باشیییی وای بچه ها عاشقتونممممم
ک یکی از دوستا ی جینا بهش گف:سوپرایز اصلی مونده جینا کوچیکه(چون جینا خیلی ظریف و کوشولو بود بهش میگفتن جینا کوچیکه)
-امشب مراسم جینا کُشون راه انداختین😂
یکی دیگه از دوستا ی جینا گفت :خب ساکت ساکت میخوایم بریم واسه سوپرایز اصلی
جینا ب تهیونگ اشاره کرد ک بیاد جلو اولین بار بود ک جینا چهره ی خجالت زده ی تهیونگو میدید دستشو روی لپ تهیونگ گذاش و گفت
-چرا گل انداخته لپات تهیونگی
تهیونگ ی نفس عمیق کشید و به جینا گفت
یه چیزی بهت میخوام بگم فقط قول بده ناراحت نشی
-یاع من از حرفا ی تو ناراحت نمیشم تهیونگا بگو
+منو تو همیشه ب عنوان دوست کنار هم بودیم ولی خب نمیدونم دوس داری یا نه اما.....(نفس عمیق کشید و به حرفش ادامه داد) من دوس دارم رابطمون از دوتا دوست بیشتر باشه
-خیلی فلسفی شد زیر دیپلم بگو
+اع خنگ نشو دیه من روت کراش دارم میخوام دوس دخترم باشی
دهن جینا از تعجب باز موند خنده ی ریزی کرد و دستشو جلو ی دهنش کذاشت و چشماشو بست
تهیونگ عصبی رو ب حمع گف دیدین گفتم نمیشن حالا هی شما اصرار کنید میخواست از کافه بره ک جینا گفت
-هیی کجا تو حرفاتو زدی حرفای منو نمیخوای بشنوی
روبه رو ی جینا وایساد
+خب بگ...
جینا روی نوک انگشتاش وایساد لباشو روی لبا ی تهیونگ گذاش و نذاش بقیه ی حرفشو بزنه
اطرافشون فقط صدای جیغ میومد و تهیونگ ازین حرکت جینا ماتش برده بود جیناازش فاصله کرفت و گف
-مگه نگفتی دوسم داری پس چرا همراهیم نمیکنی
+من .. من فکرشم نمیکردم قبول کنی
-تهیونگا حسی ک من نسبت ب تو دارم فراتر از اون چیزیه ک فکر میکنی اگه بچه ها اصرارت کردن ک بیای بهم بکی بخاطر اینه ک منم خیلی وقت پیش بهشون کفته بودم ک روت کراش دارم
این حرفو ک زد لبخند بزرکی روی دهن تهیونگ نشست اینبار اون شروع ب بوسیدن جینا کرد و اینجا بود که عشق بین اون دوتا اغاز شد
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
این و ک حتمن باید ادامه بدی
کویین ارمیم اگ نخای ادامه بدی ک .... ک هیچی دیگ ادامه ندادی😐💔✋
ممنون عالی بود خیلی خوب مینوسی
عااااااالی مثل همیشه
ادامه بده کویین آرمی رو هم بزار
من خیلی مشتاق ادامه داستان هستم😀😀
😍باشه حتما