8 اسلاید صحیح/غلط توسط: Off انتشار: 3 سال پیش 47 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خببببب چند وقت نبودم نت نداشتم ببخشید دیگه الان پارت بیست نوشتم تا جایی که بتونم براتون ادامش میدم😁💛
۱۱.......چند شب بود ک نمیخوابید ، تهیونگو میگم مشغول فکر کردن میشد ذهنش پیش جینا بودنمیتونست بهش فکر نکنه وس بهش پیام داد:
+سلام جینا چطوری ؟ میخواستم بدونم چیزی یادت اومده....
اما بشنویم از حال جینا که از همیشه سردر گم تر بود اونم بیخواب بود اما نمیدونست چرا شاید از افکار مبهمی که مدام توی سرش تکرار میشدن افراد بدون چهره ای که توی فکر جینا بودن مشغول فکر کردن به روزی شد که اون سردرد عجیب اومد سراغش اما با صدا ی نوتیف گوشیش به خودش اومد تهیونگ بود
+سلام چطوری ؟میخواستم بدونم چیزی یادت اومد.....
-هنوز نه نمیدونم فقط چنتا آدم توی مغزمن ک چهره ای ندارن و این باعث میشه ک بترسم....
خیلی سریع پیامشو سین کرد ....
+خب سعی کن اونارو بشناسی ....
-کار سختیه ....
+اره درک میکنم....
-میگم کی وقت داری باهم دوباره بریم اون محله.....
+هروقت تو وقتت خالی بود .....
-یعنی هروقت من بگم میای؟....
+اره به هر حال تو منو یادت نمیاد اما من ب هر قیمتی حاضر اون خاطراتم برگردونم....
- مرسی تهیونگ....
+میدونی تو منو چی صدا میکردی ....
-چی؟😳😂....
+تهیونگا.....
-چ کیوت مشکلی نداری تهیونگا صدات کنم ....
+نهههه خیلیم خوشحال میشم ....
-باشه پس شبت خوش تهیونگا....
+شب توعم بخیر جینا ♥....
عکس پروفایل تهیونگو باز کرد و با دیدن عکسش نا خود آگاه خنده روی لباش نشست خوشحال بود از اینکه یکنفر پیدا شد ک راحب گذشتش به اون بگه
همیشه فکر میکرد گذشته ی بدی داشته ک خانوادش اونو ازش پنهان میکردن اما جوری ک تهیونگ خاطراتشونو براش تعریف میکرد فکر میکرد زندکی خیلی خوبه داشته به پیامایی کبا تهیونگ رد و بدل کرده بود نگاه کرد و لبخند زد گوشیشو کنارش گذاشت و چشماشو بست
۱۲.....همچنان از جینا
صبح زود تر از همیشه از خواب بیدار شد سردرد بدی داشت پس رفت و یه لیوان قهوه برای خودش ریخت و کنار پنجره نشست و مشغول نگاه کردن به ابرای خاکستریی شد که اسمونو گرفته بودن کتابیو که چند وقت پیش اورده بود تا بخونه رو بر داشت به اسمش نگاه کرد ...
ملت عشق... عاشقانه ای در وصف یک شاعر صفحه ی اولشو نگاه کرد :
به هیچ متمم و وصفی احتیاج ندارد عشق
خود به تنهایی دنیایی است عشق
یا درست در میانش هستی، در آتشش
یا بیرونش هستی و در حسرتش
مدت زیادی محو این شعر شده بود محو تک به تک کلماتش
عشق ، عشق ، عشق
اونو توی قلبش احساس میکرد اما باید از اون مطمئن میشد
کتابو بست و به تهیونگ مسیج داد:
+سلام تهیونگا چطوری؟ میخواستم بدونم ساعت ۱۰ صبح وقتت خالیه ؟
گوشیو گذاشت کنار و منتظر شد تا جواب پیامشو بده چند دقیقه ای گذشت و تهیونگ بهش پیام داد...-سلام جینایی عالیم تو چطوری ؟ من ساعت ده و نیم تازه از کمپانی برمیگردم اما اگه مشکلی نداری ساعت ده و نیم هرجا که بگی میتونم بیام..... +باشه پس ساعت ده و نیم جلو کتابفروشی میبینمت .....-باشه عزیزم کار دیگه ای باهام نداری .....+نه خدافظ....به کلمه ی عزیزم نگاه کرد و نا خواسته لبخند زد ریشه های عشقو توی قلبش احساس میکرد اون عاشق شده بود عاشق تهیونگ کسی که خودشو یه عنوان بهترین دوست جینا معرفی کرد نه کسی ک باهم تا مرز ازدواج پیش رفته بودن
دیوانگیه عشق عالمی داشت همچنان محو همون شعر بود عشق به هیچ متمم و وصفی احتیاج ندارد راست میگفت قابل وصف نیست به هیچ عنوان همینه ک اونو زیبا میکنه همینه که باعث میشه تهیونگ بخاطر نجات دردونه ی قلبش دست به دیوانگی بزنه ....نقل از تهیونگ:بعد از مسیج جینا آماده شد که بره کمپانی چشمش به جین افتاد دوباره همه ی اون فکرا ی مزخرف توی ذهنش اومدن دستشو مشت کرد و به سمت کمپانی رفت بعد از تمرین موقع استراحت توی خلوت خودش نشسته بود و توی فکر فرو رفت اما جین اونو به خودش اورد ...+هی چته پسر تازگیا خیلی میری تو فکر ....-جین....+چیه....-میخام یه کاری کنم....+چیکار میخای بکنی.....-میخام گذشته ی جینا رو عوض کنم میخام انفاقای بد زندکیشو عوض کنم اتفاقایی ک ممکنه توی اینده تاثیر داشته باشه...+وقتی اینجوری حرف میزنی ترسناک میشی میخوای چیکار کنی....-میخوام بهش بگم تو کسی بودی که روت کراش داشته ...با گفتن این کلمات تهیونگ مستقیم قلب خودشو شکست و به زخماش یه زخم دیگه اضافه کرد به دلتنگیاش به گریه هایی ک برای جینا کرد به تموم اینا جون دوباره بخشید بغض سنگینی گلوشو گرفت ...+چ..چیکار م..میخای بکنی...- لکنت نگیر مطمئنان این ب نفع تو و اونه....+حس میکنم این فقط به نفع منه....-نه جین مطمئن باش ب نفع اونم حس اما ازینجا ب بعدشو نمیتونم بهت بگم فقط بهم یه قول بده...+چه قولی ...-مواظبش باشی...
وقتی این حرفارو میزد بغضشو میخورد دستشو اینقدر محکم مشت کرده بود ک از شدت فشار میلرزید...+من ... من قول میدم مواظبش باشم قول شرف میدم اما بدون تنها دلیلی ک میذارم این کارو بکنی اینه ک این کار ب نفعشه...-ممنونم جین مطمئن باش این کار ب نفع اونم هس
جین اونو بغل کرد و با شادی از اون اناق بیرون رفت با خروج جین تهیونگ زد زیر گریه گریه از سر غم ، از سر اندوه ، از سر ناچاری قلبش دوباره شکست اما اینبار بیشتر از قبل روی زمین دراز کشیدنمیتونست داد بزنه اما واقعا بهش نیاز داشت لباساشو پوشید و از کمپانی رفت انگار زمین و زمان دست ب دست هم داده بودن تا اون بیشتر از همیشه دلگیر باشه بارون میوومد هوا خاکستری بود به سمت پل رفت روی لبه ی پل ایستاد و به رودی ک از زیر پل رد میشد نگاه کرد جلو ی اشکاشو نمیتونست بگیره با تموم قدرتی که داشت از ته دل داد زد گریه هاش شدت گرفت به هق هق افتاد و روی پل دراز کشید نم نم بارون اونو به کوچه پس کوچه های خاطراتش برد
....فلش بک.......+تهیونگا بارون داره میاد...-جون من؟راس میگی؟باور کن فک کردم داره از آسمون اسید میاد...با مشتای کوچیکش به پشت تهیونگ ضربه زد و گفت:....+اصنم جالب نبود بی مزه من میگم داره بارون میاد بیا بریم بیرون...-بریم بیرون سرما میخوری...دهن باز کرد تا شروع به غر غر کردن بکنه اما تهیونگ لباشو قفل لباش کرد این کار جینارو آروم میکرد توی هر شرایطی ک بود ...-دو دقه با خودت فک کن میشه خانوم کیم جینا از من چیزی بخاد و من انجام ندم...+اووووووو اوووووووو ...-حال کردی چ جمله ای گفتم...+نه بیشتر با کیم جیناش حال کردم و جفتشون زدن زیر خنده ...-جینا ب بانمکیه تو توی دنیا وجود نداره هنوز 😂...+جان؟هنوز؟؟؟! هنوز ینی چی...-هنوز دیگه ینی چن نفر دیگه از تو کیوت تر و بانمک تر پیدا میشن ب زودی...+به به چشمم روشن کی هستن اونا؟؟؟!!!!....-نمیدونم تو دوس داری اسم بچه هامون چی باشه 🤣...+😂واااااای تهیونگاااا تو خیلی دیوونه ایییییی...-مرسی از این همه ابراز علاقه ....+من کی ب تو ابراز علاقه نکردم ....-همیشه....+😐باشه خیلی دیگه داری حرف میزنی بیا بریم بیرون الان بارون تموم میشه ...-باز میخای زیر یارون کولت کنم...+اره جناپ😎...-هق🥺😂
اتمام فلش بک.........صداش گرفته بود برای داد هایی بود ک کشید صداش اسیب دیده بود باز پی دی نیم چن وقت اسیرش داشت اما براش مهم نبود هیچی براش مهم نبود رفت ب سمت خونش که تا وقتی جینارو ببینه استراحت کنه
به خونش رسید (بچه ها ته یه خونه داره تو سئول خوابگاهم دارن برا وقتایی ک باید دور هم جمع باشن و اینا ) و روی تختش ولو شد و چشماشو بست و مشتشو اینقدر فشرد که خون از کف دستش جاری شد اشکاشو با پشت دست پاک کرد و رفت تا دستشو باند پیچی کنه....
.......یه ساعت بعد......
دستاشو توی جیبش گذاش و سمت مغازه ی جینا رفت مثه همیشه اون چهره ی خندون و مهربونشو دید ک داره ب یکی دیگه با ذوق کتابای خوبو معرفی میکنه خنده ی تلخی کوشه ی لباش اومد جینا فرشته ای بود ک دیگه برای تهیونک نبود و تهیونگ باید با خاطرات اون سر میکرد با انگشت به پشت شیشه ی مغازه زد تا جینا متوجه حضورش بشه جینا با دیدنش ذوق کرد و با دست بهش کفت ک الان میاد کار مشتریشو راه انداخت در مغازه رو بست و اومد پیش تهیونگ...
(علامت ته+ ، علامت حینا -)
-سلام تهیونگا اومدی عه صصصب کن ببینم چرا چشات قرمزه گریه کردی ؟
دستشو روی گونه ی جینا کذاش و گفت :
+نه من خوبم جوجه قناری
-ای وای صداتم ک گرفته اینجوری نمیشه تو یه طوریت هست تهیونگا چیشده بهم بگو
یه طرفی+ من خوبم
-پشت این من خوبمی که گفتی یه بغض سنگین خوابیده اینقدر سنگین ک منم میتونم حسش کنم
با گفتم این حرف جینا اشکای تهیونگ سرازیر شدن روشو برگردوند تا جینا اشکاشو نبینه چشماشو بست و سعی کرد خودشو کنترل کنه اما نتونست نوازش دستای گرمیو روی گونه هاش احساس کرد که داره اشکاشو پاک میکنه
-اکه نمیخوای دلیل گریه کردنتو بکی عیبی نداره اما همیشه یکی باید کنارت باشه تا اشکاتو پاک کنه ، تا بهت ثابت کنه همیشه کنارت هس تا بهش تکیه کنی هرچند تو خودت تکیه گاه منی و من نمیتونم برات تکیه گاه خوبی باشم اما سعی میکنم تا حایی ک میتونم کمکت کنم تا بهتر بشی
چشمای تهیونگ فقط داشت چهره ی نگران جینا رو رصد میکرد و روی لب های اون موند خیلی وقت بود ک طعم اونا رو نچشیده بود لب هایی ک از نظر اون بهترین مزه ی دنیا رو میدادن میخاست این کارو بکنه اما یون داعه یونگ مزخرف توی ذهنش پیدا شد سعی کرد با بدبختیاش کنار بیاد پس جینا رو محکم توی اغوشش گرفت و سرشو روی شونه ی اون گذاشت
+میدونی جینا تو ی فرشته ای این حجم مهربونی واسه ی یه ادم نمیتونه باشه ...
جینا در حواب اون فقط سرشو نوازش کرد
بعد از چند دقیقه تهیونگ سرشو از توی بغل جینا در اورد اون بغل انگار مسکن بود مودش به طرز عجیبی عوض شد از اتفاقات چند ساعت قبل اصن ناراحت نبود حتی سعی میکرد بهشون فکر نکنه خنده ی کم حونی روی لب بود و با صدایی ک از شدت گریه خش دار شده بود گفت
+بیا بریم قناری امروز کلی کار داریم خیلی چیزا رو میخوام بهت نشون بدم و بهت بگم
جینا با چشای نگران بهش زل زد و گفت :
-خوبی تهیوگا
+بعضی وقتا یه بغل و یا حتی یه تکیه گاه مهربون و کیوت میتونه بهتر از هر مسکنی عمل کنه
و با لبخند به چهره ی حینا نگاه کرد و باعث جیناعم لبخند بزنه
-بریم من ک دل تو دلم نیس
دوباره به همون محله رفتن
+جینا میخوام یکی از باارزش ترین خاطره هامونو برات تعریف کنم
-گوش میدم
+ خببببب....
...... همونجور ک ته داره برای جینا تعریف میکنه ماعم فلش بک میزنیم......
+جینا اریک میخواد اودیشن بده به نظرت قبول میشه
- اریک؟ خل شده اون ک صداش مثه صدای کشیده شدن ناخون روی در آهنیه
+چی میشد ماعم میرفتیم
-خب تو چیت ازون اریک کمتره توعم برو
+بابام نمیذاره تازه برای اودیشن دادن باید ثبت نام کنی باید پول بدی اووو باید خیلی کارا کنیم ک از دست منو تو بر نمیاد
-ته تو واقعا دوس داری ایدل بشی
+اره دوسدارم
-خب صداشم ک داری قیافه عم داری بقیش هیچی نیس باور کن
+ولش کن جینا بعضی چیزا غیر ممکنه میدونی شغل خونوادگیمون دردسرش کمتره
-تهیونگا فقط یه ادم احمق اینقد راحت میتونه از ارزوهاش دس برداره
و بلند شد و از کنار تهیونگ رفت
+عه جینا کجا میری جینا
-حرفی بات ندارم
+جینااااا
خیلی ناراحت شد و ب حرف حینا فک کرد اما کاریش نمیشد کرد پول زیادی برای اودیشن دادن لازم بود حتی اکه پولم جور میشد برای ثبت نام شانس کمی داشتن
...:::چند روز بعد:::...
تهیونگ با صدای در از خواب بیدار شد هرکی بود خیلی محکم داشت در میزد
+کیههه؟
-منم تهیونگا
+تویی؟
درو باز کرد از دیدن جینا تعجب کرد نفس نفس میزد معلوم بود مسافت زیادیو دوییده
-تهیونگاااااااااا
از شدت خوشحالی جیغ میکشید
+چیشده حینا
یه برگه دستش بود
- تو جوجه ایدل منی تهیونگا بیا اینو بگیر هوووووووووو تهیونگای من میخاد اودیشن بدههههههههه
با گفتن این کلمات تهیونگ شوکه شد
+ چییی جینا تو ... تووو وایییییی جینااااااا ممنونم ازتتتت جینا مثه تو توی دنیا نیسسسسسسسس
و اونو محکم بغل کرد
( میدونید این خاطره صحنه کیس و اینا داره اما تهیونگا اونارو برای جینا سانسور میکنه تا زا رابطه ی خودش و تهیونگ باخبر نشه )
....پایان فلش بک.....
بعد از تموم شدن اون خاطره خنده ی بزرگی روی صورت جینا اومد
+اگه تو هیچوقت اون برگه رو نمیگرفتی من الان اینقدر مشهور نبودم
-خوشحالم واقعا هوف خیلی حیف ک اینارو یادم نمیاد
روی پل چوبی شروع به قدم زدن کردن چند پقیقه ای بینشون سکوت رد و بدل شد اما جینا سکوتو شکست
-تهیونگا توعاشق شدی ؟
+اره
ازینکه اون اینقدر سریع حوابتشو داد تعجب کرد و ادامه داد
- من چی ؟
با این حرف جینا تهیونگ خشکش زد و سر جاش ایستاد
-چیشد؟
+اره تو عاشق شدی اما هیچوقت بهش نگفتی
-واقعا ؟چ دردناک اون کی بود
+ سالای اولی ک من دوران کار اموزیمو میگذروندم توروهم گاهی اوقات ب کمپانی میاوردم و همونجا روی یکی از بچه های گروه مون کراش زدی خیلی دوسش داشتی و طرفداریشو میکردی
-واقعا اون کی بود
+اهه اون ...
آب دهنشو قورت داد و سعی کرد موقع گفتن اون کلمات صداش نلرزه و اشک نریزه
+اون سوکجین بود کسی ک من بعد ها بعد از جداییمون فهمیدم روی توعم کراش داشته
-جدا؟!!!! واییی چقد پس بد شده ک بهش نگفتم ... میشه عکسشو ببینم
+اره اره
اون جذاب بود اما از نظر جینا کسی از تهیونک جذاب تر وجود نداشت اون مجذوب تهیونک شده بود اما نمیتونست بهش بگه مخصوصا با حواب قاطعی ک تهیونگ نسبت ب عاشق شدنش داد
- اون واقعا جذابه
با شنیدن این کلمات از زبون جینا قلب تهیونک به میلیون ها ذره تبدیل شد و اشکی از کوشه ی چشمش به پایین افتاد
-یااااع چرا گریه
+خوشحالم ازینکه هنوزم میتونی اونو دوس داشته باشی حداقل اینبار میدونی اونم تورو دوس داره
-اره جالبه اما من میترسم ازینکه وارد یک رابطه بشم
+ من حمایتت میکنم من کنارتم جینا
حس امنیتی ک تهیونگ ب جینا القا میکردو با هیچی عوض نمیکرد لبخند زد و سرشو روی شونه ی تهیونک گذاش
-اگه حمایتم میکنی دیگه نگران هیچی نیستم میتونی قضیه ی حافظمو با اون درمیون بذاری اگه هنوز خاست کنارم باشه منم میام تا پیش قدم بشم باید به خوده قدیمیم اعتماد کنم
جینا نمیفهمید چی داره میگه هنوز توی کف پاسخ قاطعانه ی تهیونگ بود ب هر حال میخاست مثه قبلش باشه پس باید همه چیو مثه قبل انجام میداد ...
جینا فکر کرد ک تموم این کارا رو توی گذشته انجام داده
سعی کرد مثه جینای قدیمی رفتار کنه
اون عاشق ته شده بود اما گویاتوی گذشته عاشق جین شده بود البته این چیزی بود ک ته به اون گفته بود به صورت تهیونگ نگاه کرد ک داره محله های بچگیشونو براش معرفی میکنه حتی ب یه کلمه از حرفای اون توجه نمیکرد فقط توی ذهنش این تکرار میشد تهیونگ یا جین ته یا جین
رو ب روی پل سارتر رسیدن و جینا وایساد دوباره چشاش جاییو نمیدید اینابار روی زمین افتاد سر درد بدی گرفته بود هیچ جایی رو نمیدید اما یهو چشاش باز شد دختر کوچولویی ک روی کول یه پسر بچه سوار شده چقد اون پسر شبیه ته بود صب کن اونا جینا و تهیونگ بودن اره یهو اون صحنه عوض شد مثل یه فیلم اینبار اونا بزرگ تر بودن خیلی بزرگ تر شاید ۱۵ ۱۶ سالشون بود تهیونگ داشت مو های جینا رو میبافت خیلی دقت میکرد تا اونارو یادش بمونه منتظر بقیش بود اما سردردش به نحوی شدت گرفت ک از درد چیزی متوجه نمیشد خاطراتش محاصرش کرده بودن نمیتونست چشماشو باز کنه مثل بختک ب جونش افتاده بودن و در اخر حجم عظیمی از اب روی صورتش ریخته شد تا جینا بتونه چشاشو باز کنه نفس نفس میزد هنوز سرش درد میکرد اما یهو دردش وایساد و بینیش شروع به خون ریزی کرد چهره ی نگران تهیونگو دید ک سردرگم و نگران داشت نگاهش میکرد پشت چشاش یه عالمه اشک جمع شده بود ....-من خوبم....+من اینجوری فکر نمیکنم...-نه خوبم و خبر خوب چنتا چیز جزئی و کوچولو یادم اومد حداقلش اینه ک یه تصور واضح از بچگی جفتمون دارم و هم از نوجوونیمون .+چی دیدی .-چیز خاصی نبود یجا بود فک کنم تو ۱۶ ۱۵ سالت بود و داشتی موهامو میبافتی یجای دیگه کولم کرده بودیو فک کنم ۶ یا ۷ سالت بود در همین حد ..+بازم خوبه.-بریم؟ من سرم خیلی گیج میره ..+اوه حتما دستمو بگیر ..جینارو به خونش رسون حالش زیاد تعریفی نداش وارد خونش شد و روی تختش افتاد سعی کرد بیشتر به اون خاطرات فک کنه اما نه چیزی زیادی دستگیرش نشد نشست و بالشتکشو تنظیم کرد تا به اون تکیه بده گوشیشو برداشت و توی گوگل سرچ کرد کیم سوکجین اون واقعا زیبا بود در این شکی نبود اون سلیقه ی خودشو تحسین کرد دوباره روی دکمه ی سرچ زد اینبار کلمه ی کیم تهیونگو سرچ کرد بین این دوتا فرشته باید یکیو انتخاب میکرد اما یدفه چیزی یادش اومد شاید ته به اون هیچ علاقه ای نداشته باشه و این علاقه یکطرفه باشه شاید ته با یکی دیگه توی رابطس و کلی ازسن شاید ها توی ذهنش رژه رفتن بغض کرد خب لااقل از اینکه جین اونو دوس داره خبر داره اما شاید تونم نخاد با این وضع جینا باهاش زندگی کنه با این فکرا توی سرش خوابش برد صبح با سردرد شدیدی از خواب بیدار شد حال و حوصله ی رفتن در مغازه رو نداشت دوتا قرص خورد و روی کاناپه نشست گوشبشو برداشت تا ببینه کسی بهش پیام داده یا نه خب اولین پیام از طرف تهیونگ بود ..بقیش توی نتایج میذارم پلیز همرو صحیح بزنید تا بیاد نتایج براتون
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
عالی بود خیلی خوب ولی خیلی دیر دیر میزاری
💔میدونی نت نداشتم هعی ببخشید
ایول پارت جدید😍😍😍
دیگه داشتم ناامید میشدم😐
فک کردم از تستچی رفتی
دلبرممم بخاطر شما دلبرایی ک اینو میخوننمیرم به مولا همین ک ماها هستین بهم انرژی میدین باعث بمونم❤️✨💋