
اینم پایاااان فصل اول😢 تتتتتسسسسسستتتتتتچچچچچچیییییییی قبول کن😐
تمام کوامی ها کشیده شدن سمت کتاب.... یکدفعه کتاب بسته شد و محکم خورد زمین بعد تمام کوامی ها از توش ریختن بیرون😂 واییی چه خوشگل شدید تیکی سیاه شده بود با خال های قرمز پلگ هم دو تا خط سفید روی سرش داشت دمش و توی گوش هاش هم سفید شده بود😍😍😘...
چند روز بعد... +اما پدر من میخوام برم بیرون و مرینت رو ببینم دلم خیلی براش تنگ شده😢 × نه نمیشه😡 + اما... × ( شتلق ( تو گوشی😶)) گفتم برو توی اتاقتتتتتتتت همین الااااان😠 +😭 چشم😭 در خانهی مرینت: تیکی میگم چند روزه آدرین رو ندیدم خیلی دلم براش تنگیده😢 تیکی: غصه نخور مرینت جونم بلاخره میاد فعلا باباش اجازه نمیده مادش هم هر چقدر پا در میونی میکنه باباش راضی نمیشه خب حقم داره نگرانه بچشه ولی یکم زیادی نگرانه فعلا هات چاکلتت رو بخور تا آروم شی مرینت:🙂چشم ممنون تیکی 😘ماچ به کلت😘 واییییی تیکی هات چاکلت ریخت روی کتاب حالا چیکار کنم یکدفعه کتاب رفت بالا و شروع کرد به چرخیدن و یک صدایی آروم میگفت من باید این دو کبوتر عاشق را به همدیگر برسانم (از اینجا آدرین و مرینت هم زمان این اتفاق ها میافته ) ...
از زبان هردو ( مرینت و آدرین ) : آخ سرم تیکی/پلگ کممممممکممم کن😣 وای چرا دست هام داره میدرخشه وای خدا چه اتفاقی داره می افته کممممک وای همه چیز داره میره رو هوا ...............اوف تموم شد ولی دستام چرا روش یک علامت هک شده؟ این چیه بزار بهش دست بزنم آخ سرم خب ولش کن دست نمیزنم😂 از زبان مرینت تیکی این چی بود؟ ÷ وای حالا یادم اومد تمامی اون هایی که معجزه گر های لیدی باگ و کت نوار به دستشون رسیده بوده یک چیزی دوست داشتن و هر کدوم خودشون یک قدرت داشتن اگر اون چیزی که دوست داشتن رو میریختی روی کتاب به قدرت اون دست پیدا میکردی ولی اگر نیت یکی دیگه رو میکردی و اشتباه میریختی سرت انقدر درد میگرفت تا منفجر میشد🤐 هم سر تو و هم اونی که دوسش داری الان برای آدرین هم این اتفاقات افتاده ولی خب تو شانسی ریختی و درست بوده الان تو و آدرین قدرت لیدی باگ و کت نوار در سال ۱۰۵۷ رو گرفتید قدرتش هم یادم نیست خودتون باید برید کشفش کنید _😒 ÷چیه خب یادم نیست دیگه😐...
از زبان آدرین یک گوشه نشسته بودم و داشتم گریه میکردم ناراحت بودم که بابام نمیزاره برم پیش مرینت دوست داشتم اتفاقی که امروز برام افتاد رو بهش بگم 😢 ( تق تق تق کیه کیه در میزنه ای وای ببخشید اشتباه شد😐😂 ) بفرمایید _پسرم میشه بیام تو ×آه بیا مامان _ پسرم با بابات صحبت کردم تو هم درکش کن دیگه بلاخره پدره دیگه نگرانته ×میدونم مامان ولی دیگه زیادی نگرانمه دلم میخواست الان میتونستم برم پیش عشقم😍😢 _😮عشقت؟؟ × یعنی بابا بهتون نگفته بود؟؟؟ _ نه نگفته بود × خب راستش من عاشق یک دختر خیلی خوشمل و تو دل برو و ناز و... _ باشه باشه فهمیدم😂عکسش رو داری؟ ×آره _ وایی چه خوشگله😍 چه مو های آبی قشنگی😍 اسمش چیه؟؟ × کاگامی!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...
_ میتونی بری پیشش از بابات اجازهاش رو گرفتم قبلا × وایییییییی مامان دستت درد نکنه 😘 من رفتم خداحافظ چند دقیقه بعد... سلام کاگامی _ سلام عشقم ×مرینت رو پیچوندم بیا بریم😂 _ باشه عشقم و...💏 ...
پایان بله همینطور که مشاهده کردید آدرین راهش کج شد😢 ای آدرینه........ گند زد به داستانم😭 خب تا درودی دیگر بدرود 😘😘😘 ناظر تروخدا قبولش کن کلی زحمت کشیدهام و کالری سوزوندم😐😂😂😂😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اما من میرم نگرانی وجود نداره
چرا میخوای بری؟؟...
پهلوم که از دستت ناراحت نشدم که جاشون کردی مطمعن بودم یه ایده معرکه به ذهنت زده واسه همین نزاشت نشدم
آخه من و ناراحتی اصلا بهم نمیایم😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
نه اشکال نداره تقصیر تو نیستش
راستی پارت بعد داستان و موخوام و یه سوال بنظرت ملینا از دستم ناراحته؟
خب چی بگم معلومه از دست هم من و هم تو ناراحته اما ولش کن از این جور آدما پیدا میشه دیگه😔
پارت بعدی رو دارم مینویسم ( تو که از دستم ناراحت نشدی؟؟ چون مرینت و آدرین و جدا کردم )
باشه نمیرم 😊ولی ناراحتم نمیدونم اجیم راجب چی فکر میکنه
هییییی😔
منم ناراحتم
نمیدونم چرا همچین فکری راجب من کرد من اصلا به ع.شق مجازی باور ندارم😔
خوب اگه تقصیر منه از تستچی برم؟ یا نرم
مه
نرو
تقصیر تو نیست عذاب وژدان نگیر
آدمی که انقدر زود جوش میاره...
هیچی ولش کن
تو نرو فقط منم میخواستم برم ولی منصرف شدم
نههههههههه لطفا مرینت و آدرین رو بهم برسون و این که پارت بعد رو زود بزار
چشم
😊