سلامممم.خوبین؟چه خبرا؟ ببخشید که اینقدر دیر این پارت رو نوشتم چون اولش نمیخواستم بنویسم اما چون خیلیا تو کامنتا گفتن که ادامش بدم،منم الان این پارت رو که خودم هم خیلی دوسش دارم براتون به نمایش میزارم.امیدوارم دوست داشته باشین.
😎آنچه گذشت🤔: «ا.ت ،بعد از اینکه وارد قبرستون میشه، با یک موجود سبز رنگ و خون الود که ما اون رو زامبی صدا میکنیم،مواجه میشه.(که البته خدانکنه برای کسی پیش بیاد😄) اون مثل همه ادما، دُمش رو میزاره رو کولش و فرار میکنه.بعد از اینکه از اون مکان نفرین شده بیرون میاد،یک فردی رو توی اون هوای بارونی،میبینه؛ وقتی که خودش رو به اون فرد میرسونه،صورت ایی آشنا
جلوی چشمانش ظاهر میشه…
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
خیلی خیلی عالی بود😍
من تازه ارمی شدم ودارم از بی تی اس داستان مینویسم. خوشحال میشم بهش سر برنی🙏🙏
خیلی ممنونم آجی.
عهههه،مبارکه.خوش اومدی به جمع ما.چشم،حتما سر میزنم