
سلااام💖 امیدوارم که حالتون خوب باشه😊💜

(از زبان کفشدوزک) سریع همون موقع گفتم: کفشدوزک معجزه آسا🐞 ده دقیقه منتظر موندم. اون بر نگشت😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 یهوووووو یکی از پشت بغلم کرد😵 دستشو گرفتم و انداختمش زمین😯 دیدم گربه هست😍 گفتم: ببخشید آدر........پیشی جون❤️😘 فکر کردم دوباره یکی شرور شده😀 گفت: اشکالی نداره بانوی من🤩😂 بعد یه گل بهم داد❤️

گفتم: ساعت چنده؟ واییی کلاسمون دیر شد😨 پیشی: پس بیا تا نزدیکی های مدرسه با حالت ابر قهرمانی بریم تا زودتر برسیم😉 گفتم: باشه😍❤️ رسیدیم مدرسه و یه جا قایم شدیم و به حالت عادی مون برگشتیم. با هم رفتیم داخل مدرسه و همینجور که داشتیم میرفتیم ، با هم حرف میزدیم😍 همه تعجب کرده بودن که من بدون لکنت و دستپاچه شدن دارم با آدرین حرف میزنم😯🤩 آلیا اومد و بهمون سلام کرد و توی گوشم گفت: مرینت چیزی شده که بدون لکنت داری با آدرین حرف میزنی؟😮

گفتم: واسه چی توی گوشم میگی؟ الان آدرین میدونه که.. هنوز حرفمو تموم نکرده بودم که... از زبان آدرین: من میدونم که مرینت دوسم داره و منم از همون موقع دوسش داشتم و دارم😍🤩 قیافه آلیا و بقیه کسایی که اونجا بودن:😮😮😮وااقعااا🤩🤩🤩😍😍😍 آلیا گفت: آدرین ، تو که هر وقت با مرینت بودی و موقعی که ازت می پرسیدن اون کیه ، میگفتی دوستمه. (منظورش به مرینته) حالا یهو چی شده؟؟😁😍 من گفتم: من نمیدونستم که مرینت... مرینت با پاش آروم زد به پام. دیدم نه این...........این غیر ممکنه ارباب شرارت؟؟!!!😵😵😳😳

به آلیا و بقیه گفتم: من و مرینت باید بریم جایی😀 و دست مرینت رو کشیدم و با هم رفتیم داخل یکی از کلاس ها. به مرینت گفتم: من......من ارباب شرارت رو روی پشت بوم مدرسه دیدم😨 مرینت گفت: باید سریع تبدیل بشیم🤯 بعد هم من و مرینت تبدیل شدیم. از زبان مرینت: ما هم تبدیل شدیم. پیشی گفت: باید زودتر بریم تا از اینجا نرفته😟 داشت میرفت که دُمش رو گرفتم و کشیدمش عقب و گفتم: باید اول فکر کنیم که چطور اونو شکست بدیم!🙃

این خیلی عجیبه که ارباب شرارت بخواد خودش با ما بجنگه😮 ............ولپینا !!!! پیشی: چیی؟😳 گفتم: ولپینا . احتمال اینکه لایلا دوباره شرور شده باشه و با قدرتی که داره ، توهمی از ارباب شرارت بسازه ، خیلی بیشتر از اینِ که خود ارباب شرارت بیاد با ما بجنگه😯 پیشی: بانوی من😍 تو..........تو واقعا فوقالعاده هستی🤩😍 هم خوشگلی😍 هم باهوشی🤩 هم مهربونی😇 هم خوش اخلاقی😘 هم جذابی💓 همونطور داشت میگفت که *گفتم:* ممنونم پیشی جون بابت تعریف هات❤️ حالا اگه تموم شد ، بریم؟😅🌸😘 پیشی گفت: با اینکه ٪۷۵ دیگه مونده بود ، ولی بریم😅😘

گفتم باید بریم بیرون از مدرسه و بدون اینکه کسی بدونه ولپینا رو پیدا کنیم.😊 پیشی: حق با توعه کفشدوز بانو😚 بعد هم با گربه رفتیم دنبال ولپینا. ................................. از زبان گربه: بعد از کلی گشتن بالاخره پیداش کردیم. بانو کفشدوزک گفت: پیشی هوامو داشته باش، شاید یه توهم از خودش درست کرده باشه و اینی که الان داریم میبینیم یه توهم باشه😉😚

گفتم: چشم بانوی من😍 شما فقط اَمر کن کفشدوز بانو😘 کفشدوزک هم یه چشمک زد🤩 بعد با هم آروم آروم داشتیم میرفتیم سمت ولپینا. (پشتمون به هم بود ، یعنی همون جوری که کفشدوزک داشت میرفت منم عقب عقب میرفتم🙃) نزدیکش که شدیم ، بانو کفشدوزک با یویوش زد به ولپینا. دیدیم اون یه توهمه. از زبان کفشدوزک: وقتی فهمیدم یه توهمه دور و برم رو نگاه کردم. حس کردم یکی داره به گوشواره هام دست میزنه😯 گفتم: گربه چرا داری به معجزه گَرم دست میزنی؟ احساس کردم میخواست بَرش داره😨 برگشتم و دیدم . . .

نهههههه ................😱😭

ممنون که داستان رو خوندید ، لطفا لایک کنید و کامنت بزارید💖😚💜 مرسی❤❤❤
خدانگهدار❤🖤❤🖤❤🖤❤🖤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود آجی🤗🍃⛓️⛓️♥🖤
میسیییییییی آجی ژااااااانم💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚
عالی بود خیلی قشنگ بود لطفاً پارت بعدی رو زودتر بزار عزیزم
سلام💜
ممنونم❤❤❤
مرسی عزیزم🌹🌹🌹🌹😚😚😚😚
چشم😊🌹
عالییی
پارت بعد رو زود بزار
سلام🌸
مرسی🙏🏻😚❤
چشم😊💜