به خاطر شما عزیزان، سریع فصل دو رو واستون شارژ کردم تا حال کنین 💜💜💜😍💙
از زبان مرینت : از خواب بیدار شدم. حالم یکم بهتر شده بود. حس سرحالی داشتم، احساس میکردم که سبک شدم، گریه بهم کمک میکنه تا سبک بشم. نگاهی به ساعت یادگاری مادرم انداختم، شتتت! ساعت 11 ظهر بود! مگه میشه اینهمه بخوابم؟ . از پله ها رفتم پایین، آلیا بهم گفت : سلام، حالت خوبه؟.... دیشب تا صبح صدای گریتو میشنیدم، نگرانت بودم. گفتم : ادرین یک خلافکاره! مثل بابام! . گفت : اصلا همیچین انتظاری نداشتم ازش! مرتیکه ی ***** . گفتم : دیگه همه چیز بین من و اون تموم شده! . گفت : بیا باشین واست صبحونه بیارم، حالت بهتر میشه. راستش صبحونه تنها چیزی بود که سرحالم میاورد. بعد از صبحونه رفتم توی اتاقم تا حاضر بشم و برم پیاده روی. موهامو دوتا گیس بافتم، یک هودی نارنجی با شلوار جین پوشیدم... از اتاق رفتم بیرون و خداحافظی کردم .
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
40 لایک
سلام عزیزم عالیییی بود 😚😚
ممنون ولی 2 و 7 نیستن
عزیزم پارت 2 رو مردم گزارش کردن و حذف شده. پارت هفت رو من غلط املایی توش داشتم یعنی اشتباهی بجای این که بنویسم پارت 7 نوشتم پارت 8 . یعنی پارت هشت ادامه ی پارت 6 است.
چرا بعدی نمیاددددد
عالیی لطفا پارت بعدی روزود بزار💖
چشم اجی 😘
لطفا پارت دومشو دوباره میزارید
عزیزم نمیشه وقت ندارم. توی پارت 2 اتفاق خاصی نمیوفته فقط ادرینت شکل میگیره
نههههههه بگو اینا همه دروغه 😂
آقا بهم نگو داستانت. آدرینتی نیسسس
صبر داشته باش گلم ☺☺☺
عالی خیلی قشنگه عاشقشم فقط یه سوال آدرینتی هس یا نه؟
خودت میفهمی گلم
سلام من پارت ۲ رو ندارم
محشررررررر بود
آخرش بلاخره به هم می رسن یا نه ؟
مزه ی داستان به همینه
ترو خدا پارت دیگه بزن
تو خیلی استعداد داری
داستان تو از خیل خوبه
خیلی خیلی ممنون 🥺🥺🥺🥺🥺🥰🥰🥰