شعر ها رو بخون
هنوزم ز خردی به خاطر در است . که در لانه ی ماکیان برده دست . به منقارم آنسان به سختی گزید . که اشکم چو خون از رگ آن دم جهید . پدر خنده بر گریه ام زد که هان ! وطن داری آموز از ماکیان .
بوسیدمش . دیگر هراس نداشتم . جهان پایان یابد . من از جهان سهمم را گرفته بودم .
و من . همه ی جهان را . در پیراهن گرم تو . خلاصه می کنم .
تنهایی یک درختم . و جز اینم هنری نیست . که آشیان تو باشم .
قشنگ بود ؟ تو کامنت بگید . بریم بعدی یعنی چند تا جوک .
صبح با سر و صدای مامان و بابام بیدار شدم . می پرسم چی شده ؟ بابام میگه من خواب دیدم یه زن دیگه گرفتم ، برای مامانت تعریف کردم ، اونم گیر داده باید همین الآن بخوابی تلاقش بدی .
دختر خاله ام زنگ زده میگه همه ی مشخصات لب تابت رو بده به من . میگم چرا میخوای ؟ میگه می خوام مدل بالا ترش رو بخرم چشت در بیاد
آمریکاییه یه ایرانی رو میبره آمریکا میگه زمین رو بکن . ایراینه بعد ۱۰۰ متر کندن زمین به یه سیم میرسه. آمریکاییه میگه ببین ما از ۱۰۰ سال پیش تلفن داشتیم . ایرانییه آمریکایی رو میبره ایران میگه زمین رو بکن . آمریکاییه بعد از ۱۰۰ متر کندن به چیزی نمیرسه . ایرانییه میگه ببین ما از ۱۰۰ سال پیش موبایل داشتیم .
دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم میگن بچه است، نمیفهمه! وقتی نوجوان هستیم میگن نوجوانه، نمیفهمه وقتی جوان هستیم میگن جوون و خامه، نمیفهمه وقتی بزرگ میشیم میگن داره پیر میشه، نمیفهمه وقتی هم پیر هستیم میگن پیره، حالیش نیست، نمیفهمه بعد وقتی میمیریم میان سر قبرمون و میگن عجب انسان فهمیده ای بود
مهندسی معکوس ! سر سفره دیدم غذا خیلی شور شده به مامان گفتم چرا اینقد غذا بی نمکه ؟ گفت اتفاقا من کلی نمک خالی کردم تو غذا گفتم هاااااا ! اگه الان میگفتم غذات شوره میگفتی ما اصلا یه ماهه نمک نداریم تو خونه ! خواستم خودت اعتراف کنی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (1)