
اهم😐😐😐😐😐😐😐
...خوب میریم به یه هفته بعد که یکم داستان جلو بره🙃... مرینت : تو این یک هفته آقای کبوتر ماشاله رسید به ۱۰۰ تا و رکورد رو زد😐 و اینکه کار زیادی تو این یک هفته نکردیم 😅 ( خوب اینم از اطلاعات این یه هفته حالا بریم سراغ داستان😐) .. داشتم طراحی میکردم که یهووو بانیکس اوند تو اتاقم😐 بانیکس : مینی باگ ببینم تو این مدت سفر زمان چند بار داشتی😅 امم راستش دوبار ولی تورو ندیدیم 🤨 بانیکس: خوبه همچی درسته تو لازم نیست دیگه چیزی بدونی ... مرینت:😶 .. بانیکس: خوب فعلا من باید برم که کار دارم خدافظ مینی باگ😁.. مرینت : خدافظ😐 .... (بانیکس رفت) مرینت : چرا نباید بیشتر از این چیزی بدونم😒 تیکی: مرینت تو که اینجوری نبودی🤨 .. مرینت:-چطوری شدم مگه 😐 تیکی:- خیلی میخوای اطلاعات عجیبی بدونی مثلا یادت نیست چقدر از شخصیت کت نوار ازم میپرسی ... مرینت :- خوب اون فرق داره 😅 تیکی:عجب😶 .... که یهو یه صدای انفجار اوند ... مرینت : خوب تیکی 😁... تیوی خال ها روشن ....
میریم به چند دقیقه قبل پیش گابریل 😁... گابریل :- ناتالی حالت بهتره .. ناتالی :- اره تو این مدتی که ار معجزه گر استفاده نکردم بهترم الان دیگه میتونم به صورت مایورا کمکتون کنم .. گابریل :- لازم نیست امروز میتونی به یه مدل دیگه به من کمک کنی😈 ناتالی : چطوری قربان .. گابریل : تو قدرت منو به عنوان شدوماث افزایش بدی و بتونم هر چقدر بخوام سنتی ماستر و اکوما آزاد کنم😈 ناتالی:-حالا کی این کارو انجام بدیم من همین الان هم میتونم این کارو بکنم ... گابریل : راستش 😁همین الان اگه میتونی... ناتالی :😐باشه پس قربان بریم که کار داریم😈 ... میریم به زمانی حال ... لیدی: زمانی که رفتم دیدیم یه ارتش بزرگ از یه عالمه شرور و سنتی ماستر بود😨 که یهووو
یهووو کت نوار بغلم اومد ... کت: خوب فکر کنم باز اسکارت ماث برگشته 🙄 لیدی : حق با توئه و ما اینبار شکستش میدیم 😁 کت :- پس بزن بریم 😀.... میریم به بعد چند دقیقه مبارزه .. لیدی : تمام شرور هارو اکوما هاشونو آزاد کرده بودیم و اسکارت ماث بالای برج ایفا وایساده و مارو نگاه میکنه مثل بز😐 ولی سنتی ماستر ها هر کدوم از وسالشونو میشکوندیم اموک توشون نبود که یهووو اسکارت ماث گفت : هاهاها😈 هیچ کدوم از اونا آموک هاشون پیش خودشون نیستن بلکه من آموک هارو جای مخفی گردم که خودمم نمیدومم😐درواقع همینجوری آموک هارو ازار کردم گفتم خودتون برید یه جا مستقر شید 😐 ولی به هر حال شما نمیتونید منو شکست بدید😈 پس تسلیم شید شما به طور کامل محاصره شدید😈 کت : حق با اون بود ما هیچ راهی فراری نداشتیم حتی از بالا هم نتونستیم فرار کنیم .. لیدی :- کت فکر میکنم واقعا باید تسلیم بشیم😞(نکته لیدی باگ لاکی چارم میزنه مثل فیلم لباسش تغییر میکنه و الان هم زده و یک کاغذ سفید بهش داده که نمیدونه باهاش چیکار کنه) کت : ولی ما نمتونیم شکستو قبول کنیم 😥 لیدی:- چاره دیگه ای نداریم😖 که یهوووووو
یهووو هوا به طور کامل ابری شد😨 و رعد برق پشت هم میزد که 😰 اسکارت ماث: این دیگه چه کوفتیه😡 که یهووو یه رعد خورد جلوی پای لیدی و کت نوار و یه آدم جلو اونا ظاهر شد😨 یارو:امم😴 من کجام 🤔 اها یادم اومد خوب 😁 من جک سازنده معجزه گر ها به شما نورو و دوسو دستور میدم تمام اکوما ها و سنتی ماستر هارو از بین ببرید😁که یهو همه سنتی ماستر ها از بین رفتن 😱
........
.......
.......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییی بید 👌❤
وقتی یارو اسمش رو گفت یاد جک و لوبیای سحر آمیز افتادم😐🔫😐🔫😐🔫😐🔫😐
😐😂😂
😅😅😐
آقا اجازه؟
هنگ کردم😂
عالی بود😍فقط دیگه هیچوقت ثبت نکن که بعد تو ویرایش بنویسی چون تست در کثری از ثانیه منتشر میشه😐😐😐
ممنون و اره خودم متوجه شدم😂
آقا من واقعا نمیفهمم من تو پارت یکم با فاصله نوشتم بعد خواستم تست ثبت کنم تو ویرایش درست کنم دیدیم منتشر شده😐 واقعا عذر میخوام همین الان پارت بعدی کوتاه مینویسم ادامه این