های گایز پارت دو داستان دو گذاشتم
چشمه خاکستر: ولی این جوری نمیشه. هاکماث اگه تو رو ببینه آکوماتیزت میکنه. دنبالم بیا. کت نوار: اما لیدی باگ...... چشمه خاکستر: ما هم داریم به اون کمک میکنیم. آدرین: با حرکت سر تایید کردم و دنبالش رفتم. رفت داخل کوچه ی بغل رستوران. وقتی وارد کوچه شدم گفت: من از یه کشور دیگه اومدم تا به شما کمک کنم. معجزه گر های ما از شما قدرتمند ترن. همین طور هاکماث ما شرور تره. اما تو اگه میخوای هاکماث رو شکست بدی باید از یه معجزه گر دیگه استفاده کنی. بعد در جعبه اش را باز کرد. دکمه ای را فشار داد و جعبه های کوچک تری از توی آن جعبه بیرون آمدند. چشمه خاکستر: یکی رو بردار گربه سیاه.
آدرین: نگاهی به معجزه گر ها انداختم. طوطی، اژدها، خرچنگ، دایناسور، سنجاب، گوزن و..... کت نوار: من معجزه گر گوزن رو انتخاب میکنم. چشمه خاکستر: عالیه. ازت یه چیزی میخوام. میخوام وقتی شهر رو نجات دادی این معجزه گر رو به کسی بدی که لیاقتش رو داره. کت نوار: باشه حتما. ممنونم. چشمه خاکستر: شهر رو نجات بده گربه سیاه. و بعد دوید و رفت.
آدرین: رفتم یه گوشه انگشتر رو از دستم در آوردم و به جاش کمربندی رو که مال معجزه گر گوزن بود رو بستم به کمرم. بعد یه کوامی خیلی خوشگل اومد بیرون و گفت: سلام. من گوگان هستم. کوامیِ معجزه گر گوزن.قدرت من اینه به هر اتفاقی فکر کنم همون میافته. البته قدرت این رو ندارم که فکر کنی کسی شرارتش خنصی بشه و این جوری شه. هر وقت خواستی تبدیل بشی فقط بگو گوگان وقت رفتنه! کت نوار: از پنیر که خوشت نمیاد؟
گوگان: نه. کت نوار: خب عالیه. گوگان، وقت رفتنه. آدرین: وقتی تبدیل شدم، لباسم قهوه ای و سفید و مشکی بود. خیلی معجزه گر اش باحاله. دویدم بیرون از کوچه. بالای سقف خونه رو نگاه کردم ولی لیدی باگ اونجا نبود. لیدی سیاه: هی کت نوار دنبال من میگردی؟ کت نوار: به سمت چپ نگاه کردم. لیدی باگ شرور رو دیدم که آلیا پیشش بود.
آلیا: گربه سیاه لطفا کمکم کن. آدرین: خب خب. آروم باش آدرین. تو قدرت این رو داری که هر چی بخوای اتفاق بیافته. من میخوام آلیا صحیح و سالم کنار من باشه.............وقتی چشمام رو باز کردم آلیا کنارم بود. کت نوار: آلیا، یه جا قایم شو و تا وقتی نگفتم بیرون نیا. آدرین:خوبی بر بدی قالبه. دویدم جلو. هر چیزی که بخوام اتفاق میافته. رفتم جلو و لیدی باگ رو بوسیدم. کسی که عاشقش بودم. ولی این برای نجاتش بود. کم کم رنگ لباسش تغییر کرد و قرمز شد با خال های مشکی. مثل همیشه. کت نوار: سلام بانوی من.
لیدی باگ: چه اتفاقی افتاده. کت نوار لبخند زد و گفت: زیاد نمیدونم. اما میدونم خوبی بر بدی قالبه. لیدی باگ: این رو کسی به اسم چشمه خاکستر بهم داد. ازم خواست بعدش بدم به یکی که لیاقتش رو داره. آهان. یادم رفته بود. من الان گوزن هستم. نه گربه. لیدی باگ: چشمه خاکستر....یادم اومد. من آکوماتیز شده بودم! کت نوار: درسته بانوی من. لیدی باگ: تو منو نجات دادی. ازت ممنونم. کت نوار: تو دو بار منو نجات دادی بانوی من. این که چیزی نیست.
مرینت: لبخند ملیحی زدم و به او خیره شدم. خیلی مهربان بود. اگه اون و چشمه خاکستر نبودن معلوم نبود چی میشد. نتوانستم خودم را کنترل کنم و او را بغل کردم. مرینت: ممنونم گوزن. کت نوار: اوه بانوی من. از اول هم میدونستم از من خوشتان می آید. اما من دوست دختر دارمااا. باید خودت رو کنتری کنی. هر دو تا خندیدند. کت نوار: بانوی من. تو قهرمانی. چون همیشه مهربونی و اینجوری تونستی شرارت رو شکست بدی. لیدی باگ: تو هم همین طور. آلیا: وای جان من؟ عجب عکسی شده. وبلاگ من قراره معروف شه. عوس لیدی باگ و کت نوار که همدیگه رو بغل کردن. عجب چیزی گیز آوردم!
آدرین: عا عا! تو هنوز نرفتی؟ آلیا: نه. موندم اینجا مچ شما دو تا هم گرفتم. آدرین: خنده ام کرفت. رفتم نزدیک تر. چشمام رو بستمو گفتم الان برم تو لباس کت نوار. این اتفاق افتاد و کمربندِ گوزن افتاد روی زمین. خم شدم و برش داشتم. رفتم نزدیک آلیا و گفتم: آلیا. این معجزه گر برای تو. لیاقتش رو داری. آلیا: چی؟ برای من؟ واسه ی همیشه. کت نوار: آره. آلیا: وای واقعا ممنونم. لیدی باگ: خیلی خوشحال شدم آلیا. آلیا:ممنون. و بعد از اونجا دور شد. لیدی باگ: خب... کت نوار: خب؟ لیدی باگ: خب. کتِ قهرمان. باید بگم فکر میکنم تو فوق العاده ای. کت نوار: تو هم همین طور لیدی قهرمان. هر دو نفر خندیدیم و برای اینکه زمان ابر قهرمان بودنمون تموم نشه از اونجا دور شدیم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)