
خدا کنه اندفعه زیاد بنویسم
میا:سوار ماشین شدیم بعد از ۲۰ دقیقه رسیدیم به یه هتل چمدون هارو از پشت ماشین در اوردیم و رفتیم داخل هتل کلید رو از خانومی که پشت میز بود گرفتیم و رفتیم سوار آسانسور شدیم رسیدیم به طبقه ۸ شماره اتاق رو پیدا کردیم و وارد اتاق شدیم وسایل رو گذاشتیم رو زمین و رفتم داخل سرویس بهداشتی دست و صورتم رو شستم اومدم بشینم رو تخت که گردنبندی که جیمین بهم داد از جیبم افتاد دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم و اشکام سرا زیر شد آلفردو:میا خوبی میا:دیدم آلفردو داره صدام میزنه اشکم رو پاک کردم سرم رو برگردوندم سمتش گفتم آره آلفردو:ولی فک نکنم چشمات خیسه میا:یکدفعه بغضم ترکید و دوباره گریه کردم آلفردو:رفتم پیش میا بغلش کردم گفتم چی شده میا:از زندگی خسته شدم من دلم برا جیمین تنگ شده ولی اون یه زره هم دلش برام تنگ نشده آلفردو:چرا همچین حرفی رو میزنی
میا:چون اون یکی دیگرو دوست داره حالا این همه آدم چرا باید با دوستم رو دوست داشته باشه چرا باید سوفی رو دوست داشته باشه آلفردو:دیدی گفتم اون هیچ وقت دنبالت نمیاد(این تنش میخواره )اونا فقط به فکر خودشونن از یکی خستشون بشه میوفتن دنبال یکی دیگه میا:انگار حق با تو بود باید همون موقع به حرفت گوش میدادم تا الان اینطوری آسیب نبینم
جیمین:از بغلش در اومدم و ازش تشکر کردم سوفی:برا چی تشکر میکنی من که کاری نکردم جیمین:چرا همچین حرفی میزنی تو کمکمون کردی تا میا رو پیدا کنم اگه تو نبودی هنوز داشتیم میگشتیدیم دنبال جایی که میا هست ولی با شانس بده من میا رفته بود
سوفی: کجا شانست بده تو برادر هایی داری که همیشه به فکرتن پس دیگه همچین حرفی نزن باشه جیمین:باشه رفتیم سمت هتل خودمون تا فردا بریم سئول میا:خیلی گشنم بود ولی باید قبلش میرفتم داخل سرویس بهداشتی سری تا دوباره صورتم رو بشورم وقتی شستم نگاه آینه کردم و گفتم
و گفتم اگه جیمین منو فراموش کرده منم میتونم فراموشش کنم و زندگی جدیدی رو شروع کنم
آنچه در پارت بعد خواهید خوند...میا:دوست دارم ...جین:باید دیگه فراموشش کنی بگی دیگه اومده تو زندگیت....سوفی:مامان بزار برم اونا ازم خواهش کردن لطفاً ...تمام ....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اییییی تا الان 5 دفعه داستان و از اول خوندم بنویس دیه
پارت جدید کی میادددددد
پس چی شد اقاااااا توروخدا پارت بعد جانه منننننن😢😭😭😭😭😭😭😭
خواهشن پارت بعد رو بزار
نمیزاره دارم قطع اومید میشم
😭😭😭😭
داستانت عالیه
فقط پارت بعدددددددددد
پارت بعدددددددددد بدووووووووو ایششششششششششششش
خسته شدم چقدر منتظر بمونم
بچه ها خیلی ببخشید این ۳ ماه نبودم خیلی کار داشتم حالا پارت بعدی تو برسی هست
بدووووووووووووووووو ایششششششششششششش الان سه ماهه منتظرم دارم از اول میخونم همش داستانتو بدووووووووووووووووووووووووو😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
چرااااااااااا نیست
پس کو الان 5 ماه شد
' اگه تو برسیه پس چرا نمیاااااددددددد
بخدا خسته شدم
والا فک کنم بیشتراز یه سال شدا
راست میگه دیگه الان سه ماهه هیچ خبری نیس😐😐😐😐
نه نمیخواد ادامه بدی خودم پارت بعد رو ساختم
کجا بودییییییی😐😐😐😐😐
خسته شده بودم از تستچی ولی بچه ها ادامه بدم یا نه
معلومه که ادامه بده اما دیه ول نکنی برییییا😭
به داستان منم سر بزن تا حالا سه پارت رو نوشتم.مرسی💖💖
باشه چشم
داستانت خیلی قشنگ بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
باشه
سیلام.میشه یکم زود تر پارتارو بزاری خواهش🥺
اره از این به بعد میخوام زود بزارم تا زود تر تموم شه