خوش اومدید به یک پارت جذاب دیگه 🤎🤎🤎🤎🤎🤎
برگشتیم خونه. آلیا گفت : کجا بودی تا این ساعت شب؟! . گفتم : فردا برات توضیح میدم چون الان دارم میمیرم از خستگی. گفت : خیله خب خوابالو برو بخواب..... گفتم : شبت بخیر خواهری. گفت : شب تو هم بخیر خوابالو. صبح از خواب پاشدم، اماده شدم و از پله ها رفتم پایین . آلیا داشت میزو واسه ی صبحونه میچید. گفتم : هوراااااا صبحونه. گفت : علیک سلام شکمو خانوم. گفتم : آلیا اااااا.... گفت : صبحونه حاضره شکمو جان. با اشتها صبحونه خوردم. رفتم به اتاق کار بابام و شروع کردم به خوندن کتاب.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
29 لایک
الهی آمین🤲🏻🤲🏻
ووووویییییی چه رمانتیک
کاش تو خود کارتون هم همین اتفاق بیفته
بعدی زودتر راستی پس چرا از پارت 6 رفتی پارت 8
ببخشید غلط املایی بود
آره اون اول هم از پارت یک رفتی پارت سه
بعدي كي مياد
نگران نباش زود میاد 💙