
................
جانگکوک .... جانگکوک : ها ؟ چیه؟ جلو خوابگاهیم ها اره میدونم ................،..،.،..،.،.،..،.،.،.،.،.،......،.،..،.،. چند وقت گذشت همه چی عجیب بود تهیونگ نه بود نه هست جانگکوک عاشقمه جین کاری با جانگکوک نداره و......... داشتم مشکوک میشدم به این وضع که نزدیکای ظهر
تهیونگ و با یه دختر دیدم که باهم بستنی میخوردن و قضییرو فهمیدم جانگکوک آدم خوبی بود از اول دوسم داشت اما تهیونگ چون گفت عاشقمه ولم کرد حالا تهیونگ یکی دیگرو دوست داره و دم گوشم زمزمه شد : و منم دیونه وار تو رو برمیگردم : جانگکوک ...... جذاب کی بودی این چه لباساییه جانگکوک: هع یکم زود پوشیدمش امشب میخوام ببرمت بیرون اینم لباست جانگکوک کجا میریم؟ فکر نکنم من بیام جانگکوک : مگه میشه
اره میشه جانگکوک : بیبی گرل از این کلمه متنفرم لطفا اینجور صدام نزن جانگکوک : هویج بستنی مگه من ........ جانگکوک : خوشگل نه جانگکوک : دوست دارم شی زدم زیر خنده و گفتم باشه امشب میام .........،.،.،.،...........،.،..،.،.......،..،.،.،.،.... شب که رفتم سر میز که بهم گفتن جانگکوک اونجا نبود که یهو صندلیمو وارونه شد و با چهره وارونه کوک مواجه شدم جانگکوک :عشقم جان؟
نشست و باهم گپ زدیم غذا خوردیم ................................،..،.،.،.،......،..،.،.،. مست مست بودم که رسیدیم تو خوابگاه جانگکوک در رو باز کرد و مثل همیشه قفلش کرد جانگکوکاااااا جانگکوک : بخواب حالت خوب بشه جانگکوکککککککک من یه حسی بهت دارم جانگکوک : چی؟ حس اینکه عاااشقتم جانگکوک : تو عاشقم نیستی .... بلند میشمو توک پا توک پا میرم سمطش و م.ی.ب.و.س.م.ش💋 و میگم: نگووووو جیگر من حالا بیا زیپ لباسمو بکش پایین که لباسمو عوض کنم جانگکوک : مطمعن نیسم..... باااش
همونطور منگ بودم که جانگکوک.گفت بازش کردم برگشتمو گفتم مرسی دوست دارم جانگکوک : دیونه بازی در نیار که دیونه بشم هه مگه من دیوونم جانگکوک لباس راحتیمو میاره و کمکم میکنه بپوشم یه بوس رو سرت بذارم دیونه میشی؟ جانگکوک: به شدت هع خب میذارم بعدش رو کلشو میبوسم 💋 پس چرا نشدی؟؟؟؟ جانگکوک : مستی نمیفهمی چیکار میکنی گریه کنم؟ جانگکوک منو میخوابونه رو تخت و پتومو میکشه روم جانگکوک قهر شم؟ جانگکوک : نمیتونی بشی عشقم بیشعور جانگکوک : چی؟
دوست دارم جانگکوک : بسههههه جانگکوک عاشقتم جانگکوک از اتاق رفت بیرون بلکه دیوونگیش آروم شه ....................................................... صبح که از خواب پامیشم حالت تهوع. اشتم میدونستم چه گندی زدم پا میشم و میرم حموم و دوش میگیرم وقتی میام بیرون جانگکوک در و باز میکنه میاد تو حوله و سریع میپیچم دور خودم و میرم زیر پتوم امروز پنجشنبس آخ جووون میمونم خوابگاه
جانگکوک.واراندازت کرد و گفت رفتی حموم اره رفتم چطور؟ سکوت کرد تکیه داده بودم به دیوارو حولرو سفت به خودم بسته بود و رو تخت نشسته بودم و تو گوشیم بودم اومد کنارم نشست دمنو تو بغل خودش جا داد جانگکوک چقدر بغلت نرمه خندید گفت : جدی؟ اره جانگکوک با موهام شروع کرد بازی کردن که موهام یهو کشیده شد و ناخواسته جیغ کوتاه زدم جانگکوک : وای ببخشید چیزیت شد نه و بعد سکوت کرد و بعد رفتم لباسامو عوض کردم تا برم صبحانه اماده کنم جونگ کوک: منم رفتم کمک سونگ تا با هم برای هم صبحانه اماده کنیم بعد از صبحانه ......
خوب امید وارم خوشتون اومده باشه 💋 فالو = فالو
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آجی جونم لفطا ادامه بده💋
Please🥺
باشه نفسم
پارت بعدیو بزار ادامه بده 💕✊🏻
باشه حتما ممنون
آجی جونم چرا پارت ۱۳ رو نمیزاری؟🥺
لفطا بزار🥺
باشه عشقم
سلام چرا پارت سیزده رو نمیزاری
تصمیم نداشتم ادامه بدم اما حالا که میگین بزار چشم حتما میزارم
خیلی داستانت قشنگه 😍
ممنون عزیزم
عالی شده عسلم
عالی خیلی خوب شد که ا.ت به چونگ کوک در حالت مستی اعتراف کرد.😂
ممنون نفسم اما این پارت دوازده هست تستچی پارت یازده و منتشر نکرد 🥺🥺