چرا ؟ داستان های شما ...

چرا پیدا کردن داستانی که نه میراکلسی باشه نه بلک پینک و بی تی اس ... انقد سخته ... اصن همچین چیزی نیست ...

چرا راجع به یه زوج هم.ج.ن.س نگ.ر داستان نمی نویسین درسته الان سانسورش کردم ولی بخشی از زندگیه ... بعضیا اینجورین ... اگه همچین داستانی هست تو کامنتا بگو ...

من چند تا ایده دارم ... داستانی در مورد یه دختر که عاشق دختری که یه سال کوچیک تره میشه ... ولی چون کسی که عاشقشه دختره نمیتونه خودشو درک کنه ... پرخاشگر میشه ... میزنه میکشه ... پاره میکنه جررررررمیده ... ( جهت طنز بودا 😐 ) دیدی ... موضوع دیگه ای بجز میراکلس و بی تی اسو بلک پینک هست ...

یه پسر که عاشق خواهرش میشه ... وقتیم میفهمه خواهرشم عاشقشه باهم فرار میکنن ... ولی بعد معلوم میشه دختره خواهر واقعش نیست و یه هیولاست ... ( من خودم عاشق اینجور عشقای ممنوع و اینجور داستانام ) ...یا مثلا یه عشق که باعث آسیب دیدنه دنیا میشه ... فکر کردن بهشم تنمو میلرزونه 😍 ... داستان عشق پرنسس ماه و یه پسر بچه ی فقیر ...

درسته همه میدونن خدا هیچ فرزندی نداره ... ولی اگه خدا یه دختر تنها داشته باشه چی ؟ ... که عاشق پسر بزرگ شیطان میشه ... و این عشق باعث تبعید شدن دختر بشه ... ( من الان دارم بندری میزنم 😭😭😍😍😍)

میدونم همش شد عشقو اینچیزا 😅 ... نبرد الاهه ی ماه و شاه خورشید چی ؟ ... اینو تهشو خودتون بنویسین ...

یه پسر که هرجا میره خوشی به ارمغان میاره ... و یه دختر که باعث بدبختی و بدیه ... دختره که پرنسس بدیه تو مرز خوبی و بدی پسره رو میبینه و عاشقش 😅 میشه ولی از پدرش دستور میگیره پرنس خوبی رو بکشه تا دیگه نسل قبیله ی خوبی ادامه پیدا نکنه ... ولی دختره متوجه میشه پسری که عاشقشه همون کسیه که باید بکشه ...

چند تا ایده واسه داستانای کوتاه ... ۱ عشق دو سر قطب نما ... ۲ دروغی که از سال نو تا سال ها مخفی موند ...۳ روحی که تو یه نقاشی زندانی شده بود ... ۴ راز پدر بزرگ ... ۵ داستان فصل ها ... ۶ دیگه هیچ ایده ای ندارم ...

لطفا کپی نکنین چون من واسش زحمت کشیدم ... تو کامنتا بگو کدومو مینویسی ... اسمشم بگو تا بخونمو کیف کنم ...

و یه چیزی ... من ارزش اینکه تو تستچی بمونمو دارم ؟ ☺ ...