
سلااام دوستان حال و احوال شما چگونه است؟👋🏼👋🏼 ابن داستان از کوکی بریم سراغ داستان....
خیلیییییی خوشحال بود خیلییی زیاد یعنی بی نهایت🦭 داشتم با عشقم ازدواج می کردم امروز روز عروسی ما بود و همه دعوت بودن ( بچه ها اینجا اعضا خواننده نیستن ولی با هم مثل اعضا دوستن پس همه هست) استرس زیادی داشتم ضربان قلبم رو ۱۰۰۰ بود داشتم لباس عروسی رو می پوشیدم بعد از این که تموم شد برای آخرین بار به خودم نگاه کردم و منتظر کوکی موندم از زبان کوکی: امروز روز عروسی بود دل تو دلم نبود تا عروس خوشگلم رو ببینم کت و شلوار مشکلم مشکلم پوشیدم و رفتم تا با هم بریم سالن عروسی ( علامت ا/ت & و علامت کوکی# راوی هم @) & در باز شد و کوکی اومد تو تا منو دید خشکش زد # وارد اتاق شدم با دیدن ا/ت خشکم زد بی نهایت خوشگل شده بود و دوباره منو شیفتهی خودش کرده بود....
@ بعد از ۲۰ دقیقه به هم نگاه کردن با زنگ تلفن ا/ت کوکی به خودش اومد & گوشیم زنگ خورد و کوکی به خوش اومد نگاه کردم دیدم دکترم بود ... چند روزی بود که منتظر جواب آزمایش بودم بعضی وقتا سردرد خیلی وحشتناکی داشتم & سلام آقای دکتر $ سلام خانم جئون خوب هستین & بله خیلی ممنونم $ برای جواب آزمایش مزاحم شده بودم(# دیدم ا/ت دارم با گوشیش حرف می زنه بهش اشاره کردم که من میرم بیرون تا راحت حرف بزنه) (&داشتم با دکتر حرف مس زدم که کوکی با اشاره رفت بیرو تا راحت باشم) $ خانم جئون خبر خوبی ندارم متاسفانه جواب آزمایش مثبت هست توی مغزتون یه تومور بد خیم دارین که متاسفانه تقریبا زنده موندن شما غیر ممکنه....
& بلهههه؟؟؟؟؟ 😭🥺🥺 یعنی چی آقای دکتر من دارم امروز ازدواج می کنم الان چی بگم توی این روز خوبم؟؟؟ به جونکوک چی بگم؟😭😭 $ ببخشید خانم جئون متاسفانه الان جواب آزمایش اومد & باشه آقای دکتر ممنون خداحافظ $ خداحافظ خانم جئون.... اشکام رو پاک کردم و رفتم بیرون ددیم کوکی با خندهی خرگوشی که حدقه ی چشمش هم می خندید با دیدنش دلم فشرده شد # سلام عشقم چطوری؟ حاضری؟ & سلام عشقم البته که حاضرم ( سعی می کردم بغضم رو مخفی کنم تا نفهمه....
دستم رو گرفت و وارد سالن شدیم همه دست می زدن و کوکی ازشمال معلوم بود داره از خوشحالی بال در می یاره و این قلبم رو می شکوند @ ا/ت و کوکی رفتن رفن پیش کشیش و همه سکوت کردن ( علامت کشیش ^) ^ آقای جئون آیا پارک ا/ت رو به همسری قبول کنید؟ # البته که بلههههه 😁😁 همه تشویق کردن👏🏼👏🏼👏🏼👏🏼 ^ خانم پارک ا/ت آیا جئون جونکوک رو به همسری قبول می کنید؟ ( بچه ها نمی دونم چطوری می پرسن ببخشید🙏🏻) & نه خیر با جوابم همه شکه شدن حتی کوک هم با تعجب به من خیره شد اون نگاه عاشقانش به نفرت تبدیل شده بود می تونستم ببینم خود کشیش هم تعجب کردن # ا/ت چی داری می گیییی🤬🤬🤬 & ببخشید کوکی ولی نمی تونم😭🥺 آلام بهت توضیح می دم @ کوکی فرصت توضیح نداد و با سیلی که به ا/ت زد همه شکه شدن & کوکی یه سیلی محکم بهم زد که گوشه لبم پاره شد و طعم خون رو حس کردم از عصبانیت رگ گردنش متورم شده بود # خدا لعنتت کنه عوضی 🤬 ببین منو که عاشق توی عوضی شدم🤬 & نه کوکی بزار بهت توضیح بدم خواهش می کنم # توضیح هم بدی حوصلهی گوش کردن به دروغ هات رو ندارم.@ کوکی با عصبانیت از سالن خارج شد و مهمون ها تقریبا رفته بودم بعد از این که کوکی رفت اعضا هم به ا/ت با نگاه تاسف باری نگاه کردن و اونجا رو ترک کردن & کاشکی گوش می کرد علت این کارم رو 😭😭😭😭
# اون عوضی چطور تونست اینجوری با احساسم بازی کنه مگه اون چه حقی داره اینجوری من و بشکنه؟ مگه من چی کار کردم😭😭😭 ناراحتش کردم که اینجوری ولم کرد😭😭 هیچ وقت نمی بخشمش هیچ وق .... از زبان جیمین* کوکی داش با خودش حرف می زد و گریه می کرد که بیهوش شد 😖 زود رفتیم پیشش از شدت تب داشت می سوخت خیلی تبش وحشتناک بود زود به خونه بردیمش & دنبال کوکی رفتم ک دیدم بیهوش شد یه لحظه دلم ریخت و بدو رفتم پیشش ( ا/ت آلان لباس عروسی رو عوض کرده و یه لباس اسپورت تنشه) اعضا منو هل دادن * تو حق نداری به کوکی دست بزنی عوضی چطور تونستی با داداش ما این کار رو بکنی هان؟🤬🤬🤬🤬 & جیمین خواهش می کنم بهتون توضیح می دم * این کارت هیچ توضیحی نداره زود از جلوی چشممون دور شو همسن الان ( اینجاش رو با داد گفت)🤬🤬🤬 &اونقدر اصرار کردم که اجازه دادم کوکی رو ببرم خونه ای که قرار بود بعد عروسی خونه دونفره ی ما باشه @ ا/ت کوکی رو برد خونش و گذاشت روی تخت و رفت تا دارو بیاره و با اب و دستمال تبش رو پایین بیاره و تلاشش هم جواب داد و کوکی تبش پایین اومد و نفس هاش منظم شد.. & باز درد سرم شروع شد دوباره دارو خام رو خوردم و کنار کوک خوابم برد ....
# اون عوضی چطور تونست اینجوری با احساسم بازی کنه مگه اون چه حقی داره اینجوری من و بشکنه؟ مگه من چی کار کردم😭😭😭 ناراحتش کردم که اینجوری ولم کرد😭😭 هیچ وقت نمی بخشمش هیچ وق .... از زبان جیمین* کوکی داش با خودش حرف می زد و گریه می کرد که بیهوش شد 😖 زود رفتیم پیشش از شدت تب داشت می سوخت خیلی تبش وحشتناک & دنبال کوکی رفتم ک دیدم بیهوش شد یه لحظه دلم ریخت و بدو رفتم پیشش ( ا/ت آلان لباس عروسی رو عوض کرده و یه لباس اسپورت تنشه) اعضا منو هل دادن * تو حق نداری به کوکی دست بزنی عوضی چطور تونستی با داداش ما این کار رو بکنی هان؟🤬🤬🤬🤬 & جیمین خواهش می کنم بهتون توضیح می دم * این کارت هیچ توضیحی نداره زود از جلوی چشممون دور شو همین الان ( اینجاش رو با داد گفت)🤬🤬🤬 &اونقدر اصرار کردم که اجازه دادم کوکی رو ببرم خونه ای که قرار بود بعد عروسی خونه دونفره ی ما باشه @ ا/ت کوکی رو برد خونش و گذاشت روی تخت و رفت تا دارو بیاره و با اب و دستمال تبش رو پایین بیاره و تلاشش هم جواب داد و کوکی تبش پایین اومد و نفس هاش منظم شد.. & باز درد سرم شروع شد دوباره دارو هام رو خوردم و کنار کوک خوابم برد ....
# به خودم اومدم دیدم رو تختم و سرم کمی درد می کرد با یاد آوری اتفاقات دیروز دوباره بغض کردم که دیدم ا/ت پیشم خوابیده 🤬🤬🤬 با دادی که زدم بیدار شد تو به چه حقی کنار من خوابیدی؟🤬🤬🤬 & با داد کوکی از خواب پریدم دیدم داره با عصبانیت به من نگاه می کنه # تو اینجا چه غلطی می کنی هان؟🤬 & کوکی آروم باش دیشب تب داشتی بهت دارو دادم🥺 # مگه برا مهمه حال من چطوری باشه لعنتی🤬🤬 & کوکی اینجوری نگو من دوست دارم 🥺😭 # 😒 تو دوست داشتن خودت رو دیروز اثبات کردی گمشو از خونه من بیرون🤬 & کوکی خواهش می کنم.. # گمشوووووو بیرووووون ( با عربده)🤬 به دادی که زد ترسیدم & نه کوکی من نمیرم تا وقتی که به من گوش بدی🥺 # واقعا؟😒 پس خودم می اندازمت بیرون 🤬🤬 @ کوکی بازوی ا/ت رو محکم گرفت و کشون کشون می برد بیرون & کوکی داری چی کار ...می کنی.... ولم... کن ...ولم کن # ولت کنم؟ عمرا گمشو بیرون ....
& داشت منو کشون کشون می برد که سر درد وحشتناکم شروع شد از قبل هم بد تر بود و یه آخ بلندی کشیدم # داشتم می بردمش تا بندازم بیرون که یه آخ بلندی کشید و افتاد رو زمین ... # ا/ت می دونم داری نقش بازی می کنی گمشو بیرون از خونه من 🤬 & سر دردم هر لحظه بیشتر می شد و وحشتناک هر دو دستم رو گذاشتم رو سرم که چشام داشت کم کم به سیاهی می رفت # ا/ت چی شده؟ چرا جواب نمی دی ؟ لعنتی جواب بده؟ & نمی تونستم جوابش رو بدم # چرا جوابم رو نمی داد؟ نگران شدم رفتم پیشش که دستم رو گذاشتم رو شونش که افتاد و زود بغلش کردم چی شو لعنتی ؟ ا/ت می شنوی منو؟ جواب بده؟.....
& صداش رو می شنیدم که با بغض منو صدا می زد ولی نمی تونستم جواب بدم داشتم می مردم که کوکی منو تو بغلش گرفت و یه لحظه چشمام سیاه شد احساس سبک شدن داشتم که دیگه هیچ چی نفهمیدم اگه این مرگ بود برام خیلی شیرین بود چون تو بغل عشقم بودم.. # ا/ت؟ ا/ت؟ چی شد؟ جواب بده؟ .....
بله عزیزانم ممنون که خوندید 🦭🤍 منتظر باشید برای پارت بعدی ببخشید یه اسلاید تکراری افتاده نمی دونم چرا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
😭😭😭😭💔💔💔💔💔واییی اشکاممممم
خیلی باحال
رف تو لیستمممممممم
عررررررر خیلی خوب بود🤧
خیلی قشنگ بود عالی بووود👌🏻💖