
سلام سلام، برگشتم با پارت ۷. این پارت خیلی رومانتیک هست پس از دستش ندید.امیدوارم لذت ببرید?
از زبان آدرین: تو فکر بودم که یهو صدای جیغ مرینت رو شنیدم?. سریع از فکر اومدم بیرون، دستش رو گرفتم. مرینت اومده بود پایین جوری که من به زور روی سینه ی پام وایستادم?. یهو تعادلم رو ازدست دادم دست مرینت از دستم بیرون اومد? افتادم پایین میله رو گرفتم وسریع بازوی مرینت رو گرفتم، طوفان خیلی بدی بود من مرینت به همراه طوفان اینور و اونور میرفتیم. یهو ازبس طوفان شدید بود و ما همراه طوفان به اینور و اونور میرفتیم دستم یکم اومد پایین میله مرینت سریع گفت: آدرین اگه دوستم داری ، دوستمو ول کن?.
. گفتم: مرینت عمرا هچین کاری رو کنم. گفت: آدرین دست لبه ی میله رو گرفته،اگه دستم رو ول کنی من فقط میوفتم پایین ولی اگه نه دوتامون?خواهش میکنم دستمو ول کن و خودتو بکش بالا، نمیخوام اتفاقی به خاطر من برات بیوفته? گفتم: مرینت من تا تهش باهاتم، حتی اگه تهش اینجا باشه. گفت: آدرینننننن لطفا? گفتم: مرینت، حتی اگه خدا هم ازم بخواد اینکار رو کنم، نمیکنم. گفت:آدرینننن??? گفتم: هیسسس، صدا میاد از نزدیک. به جای این حرف ها بیا کمک بخوایم.تا ما خواستیم کمک بخوایم. آتش نشانی اومده و ما رو نجات داد.
از چشمای مرینت یک شوق بسیار و یه ناراحتی عمیق بود.بقلش کردم و چشمام رد بستم و گفتم: خیلی خوش حالم که سالمی. خیلی خیلی دوست دارم?. از زبان مرینت: وای باورم نمیشه برای اولین بار، آدرین بهم گفت دوسم داره، لپام بیش از حد سرخ شده بود??منم با لکنت گفتم:ممممممننننننن بیشتل، یعنی بیشتر آدرین گفت: هوررراااااا?
گفتم: چیزی شده؟ خیلی خوش حالی؟ گفت:از اینکه تو آخر تونستی که تو دوباره درستش رو بگی با لکنت? و اینکه فردا میریم بیمارستان?《 رشته مون دکتری هست، آدرین باباش مجبورش کرد که این رشته رو انتخاب کنه و منم چون خاله ژولی دوست داشت دکتر بشم و منم به خاطر خاله ژولی شدم》گفتم: وایییی آرهههه?هورااااااااااا?. آدرین گوشیش زنگ خورد و بعد اومد و گفت: مرینت من باید برم فردا میبینمت فعلا??
روز بعد? طبق همیشه اول رفتیم دانشگاه بعد هم رفتیم تو بیمارستان?استاد ازم خواست که یک مریضی رو ویزیت کنم. داشتم نبضش رو میگرفتم که یهو آدرین اومد بالای سرم و گفت:استاد گفت کمکت کنم اجازست. پریدم و گفتم: واییی ترسیدم? گفت: ببخشید خانم دکتر? گفتم:اقای دکتر بیا فشار رو بگیر تا من هم به صدای قلبشون گوش کنم. سریع گفت:نه من به صدای قلبش گوش میکنم، تو فشارش رو بگیر. گفتم: واییی از دست تو?
اینجا هم ول نمیکنی نه؟ گفت: خانم دکتر مریض منتظره? سریع دستگاه فشار خون رو آوردم، اول آدرین به صدای قلبش گوش کرد و گفت:من میدونم دردت چیه. تو عاشقی این صدای قلب بهم میگه..... گفتم: آدریننننن? گفت: خانم دکتر، بذارید تشخیصم رو بگم، فقط درمون دردت اینه که بهش بگی عاشقشی. کار سختی نیس. بذار بهت یاد بدم. کارایی که من میکنم رو بکن.زانو میزنه جلوش دستش رو میگری و بهش میگی مرینت عاشقتم?
گفتم: آد.... هنوز حرفم تموم نشده بود که گفت: چطور بود خانم دکتر خوب ویزیت کردم?یاد بگیر. مرده پاشد رفت از بیمارستان بیرون. گفتم: وایی آدرین تو واقعا یه دوونه تمام عیاری.? گفت: آیییییی گفتم: ادرین چی شد؟?گفت: قلللللببببممممم، آییییی قلبمممممم. گفتم: بخواب تا ویزیت کنم. گفت: آیییییی قلببببممم رفتتتت براتتتتت? زدم زیر خنده??? و گفتم: وایییی دوووونهههه ترسیددممممم?
???کلاسمون تموم شد. از بیمارستان اومدیم بیرون که آدرین گفت: واییی،جلسه ی عکاسی دارم. گفتم: خوبه که. گفت: یه فکری، باهام بیا که باهم عکس بگیریم. گفتم: واقعا بیام? گفت: چرا که نه. گفتم: هورااااا? منو آدرین رفتیم جلسه ی عکاسی و کلی عکس ازمون گرفت عکاس و کلی خوش گذشت بهمون بعد باهم، کیک خوردیم و......
دیگه شب شده بود و باید میرفتیم خونه. وقتی رسیدم دم در خونه دیدم که صندوق پستی پره? دیدم توش یه نامه اس
《سلام دوست قدیمی من مرینت، فکر کنم دوست داشته باشی بدونی که کی اینکار رو سرت میاره و همه رو ازت متنفر میکنه. من همونم که اینکار رو میکنه و نمیگم کیم چون دلم برای دوست قدیمیم تنگ شده،پس بیا تو آدرستی که تو نامه اس، فقط یادت باشه تنها بیای وگرنه دادشت از بین خواهد رفت》....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستان به دلیل اینکه، پارت ۸ طولانیه من هنوز نصفش رو بیشتر ننوشتم. و موقعی که کامل نوشتمش. بلافاصله میذارم تو سایت و امیدوارم مثل این پارت ۲ روز برای انتشارش طول نکشه. و یه خبر خوب اینکه که امشب این پارت رو کامل مینویسم و میذارم داخل سایت و در پارت بعد خواهید فهمید که این بلا ها رو کی سر مرینت میاره و در پارت بعد داداش مرینت میاد تو داستان. و این فقط یه اتفاق عجیب هست که تو زندگیش میوفته و قراره کلی اتفاقات جالب و عجیب براش بیوفته که در پارت های بعد شاهد این اتفاقات میشید. ممنون از شکیبایی تک تک شما.
عالی ولی زود بزار... مرینت بدبخت ??فک کنم بابا ادرینه
عالی بود لطفا قسمت بعد رو بزار
سلام مثل همیشه عالی عالی عالی تا پارت 20 یا بیشتر ادامه بده و اینکه این دفعه بیش از حد رمانتیک شد
اشکالی ندارد قشنگه??
خیلی قشنگ بود ولی خیلی دیر ب دیر میزاری
اولین نظر?وای عالی بود پارت بعدی رو زود بزار
وای عالی ادامه بده
لطفا بقیشم بزار مردم از فضولی بزار بزار
تا پارت ۳۰ ادامه بده عالییییی بود