سلام بچه ها پارت ۲
خب مرینت الان ۱۶ سالشه از زبان مرینت صبح از خواب بلند شدم خدمتکار اومد گفت صبحونه آماده است گفتم چشم الان میایم رفتم سر میز مادرم گفت خوبی عزیزم گفتم ممنون مامان گفت راستی میخوایم با خانواده اگراست وارد کار شیم گفتم باشه از زبان ادرین صبح بلند شدم رفتم سر میز زود تر همه نشستم تا اومدن همه صبح بخیر گفتن ادرینا هم هست من گفتم صبحتون بخیر وسط صبحانه بودیم پدرم گفت قرار با شرکت بورژوا وارد مذاکره شدیم ادرین راستی تو هم باید با دختر شون بیشتر آشنا و کاگامی تورو ی ممنوع
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
این داستان رو شاید ۱ تا ۲ ماه دیگه ادامه بدم
یعنی این داستان رو ادامه نمی دی