
تستچی لطفا زود منتشرش کن
بعد از شکست دادن شرور رفتیم خونه...از زبان مرینت:اخیش چقدر خسته تر از قبل شدم....تیکی:هی مرینت تو با اینکه نگهبان معجزه گرایی نباید هویتت رو به اون دوتا بگی چون آلیا از روی کتاب خوند که باید رازشو به دارندگان معجزهگر بگه...مری:نه نمیخواد اگههویتم رو بگم ممکنه شرور بشن....تیکی:راست میگیا و ممکنه که هویتت رو به شادوماث بگن...که دیدم آلیا اومد داخل...آلیا:مرینت من تونستم روی کتاب رو بخونم و فهمیدم که باید رازتو به پوینت بلانک و کت نوار بگیییی(با خوشحالی)
مری:نه آلیا اگه بگم که اونا شرور میشن به خاطر اینکه هی درباره ش فکر میکنن و ناراحت میشن و طعمه آکوما میشن....آلیا:😐ای بابا پس باید چیکار کنیم ؟...مری:خب بیا یک کاری کنیم بیا اینجا توی کتاب در مورد قدرت جدید در مورد هولدر های کفشدوزکنوشته شده بیا پیداش کنیم...آلیا:باشه...«و آزمایشات رو شروع کردن و لیدی هرچیزی که داخل کتاب نوشته بود رو میریخت داخل نمیدونم چی چی و همه جا رو منفجر میکرد»
لیدی:ایبابا چرا درست نمیشه آخه؟..آلیا:هی مری میدونستی که کاگامی از آدرین جدا شده؟...لیدی:هااااا چی چی وای بیچاره کاگامی معلومه که خیلی ناراحته...آلیا:صبر کن دختر تو بجای اون میتونی به آدرین برسی این عالیه...لیدی:آلیا من من نمیتونم چون عاشقش نیستم خب آلیا میدونی آدرین کجاس برم کاگامی روبهش نزدیک کنم...آلیا:اامممم توی استخر دارن تمرین میکنن برای پریدن از برج ایفل برای ساختن تبلیغ ادکلن آدرین...لیدی:تیکی خال ها خاموش.خب پس باید با کاگامی بریم اونجا...آلیا:هی مری چیزی رو جا نزاشتی؟...مری:ها آهان کیفو میگی برداشتم...آلیا:ای بابا اونو میگم....مری:ها؟ وای ای وای الان میرم لباسمو میپوشم.. از زبان مری:رفتم پایین و شیرینی هایی که مامان بابام درست کرده بودن رو هم برداشتم و رفتم بیرون و گوشیمو برداشتم و به تیکی گفتم:خب تیکی بیا بریم کاگامی رو دلداری بدیم.و زنگش زدم و گفتم کجایی و اون آدرسو داد.و یک کروسان رو توی دهنم گرفتم و رفتم پیش کاگامی
و با شرینی ها دویدم و ۷ متر پریدم روی کله ی کاگامی..مری:کاگامی!...کاگامی:اینجا چیکار میکنی؟مامانم ایشون مرینت دوپن چنگ هستن...توسوروگی:آره میشناسمش بهترین دوستت ...مری در گوش کاگامی:خب اومدم تو و آدرین رو بهم برسونم...کاگا:خب راستش نمیخوام من باهاش بهم زدم...مری رفت جعبه شیرینی هارو داد به خانم توسوروگی:خب خانم ما داریم میریم یجایی زود برمیگردیم بای...از زبان مری:باهم داشتیم میرفتیم توی استخر که دیدم کاگامی دستمو ول کرد:هی کاگامی چرا دستتو ول کردی میگه نمیخوای به آدرین برسی؟..کاگا:خب راستش نمی خوام چند بار بگم
مری گوش کری میده :خیل خب بیا بریم و کاگامی رو کشان کشان میبره و تا میرسن استخر بادیگارد آدرین رو میبینن و میرن پشت یک ماشین قایم بشن و مری هم ازش عکس میگیره ومیذاره توی پیجش و مردم مثل هیولا میومدن..ویهِم:آدرین توی استخره!!!!!!!...و همه داشتن حمله میکردن برن داخل و مری کاگامی رو گرفت و کشان کشان کشوند به سمت داخل و چند تا خرتوپرت در اورد و مایو داد دست کاگامی بره بپوشه خودشم برداشت و دیدن آدرین داره تمرین میکنه بعد از ۱۰ دقیقه.:تا آدرین میخواست بپره توی آب که مرینت دست کاگامی رو گرفته و میگه بیاکاگامی بروپیشش باهم حرف بزنید که یهو....
دست مری ول میشه و میخوره به آدرین و همدیگر میبینن و مری یک لبخند کوچولو میزنه و هر دو میوفتن توی آب...هردو از آب درمیان..مری:ببخشید که تمرینو خرابکردم بعدا میبینمتون و پاش سر خورد و افتاد روی آدرین(تغییر دادمش)باب هم اون یارو کفتریه رو تهدید میکنه و میره(اسمشو یادم رفته😅)..شادوماث هم براش آکوما میفرستع و آکوماتیزش میکنه و هی زر میزنه و آقای کبوتر هم برای ۷۲ همین بار شرور میشه ..بعد از نیم ساعت:لیدی و کت قلابی تسلیم میشن و معجزه گراشونو میندازن توی آب..کبوتر:وای کبوترام نمیتونن برن توی آب ولی من میتونم تا رفت داخل آب دیدم محو شدن و پلگ رفت سوتو از جاش کند و مثل وروجک ها رفت داد به لیدی و لیدی اونو شکست و آکوما رو گرفت ..لیدی هم اون سوراخ کن رو برداشت و انداخت بالا و همه چی درست. شد و رفت بیرون و ریناروژ هم دید و خودش با اینکه بلد نبود که چجوری از آدما محافظت کنه یه چیزی خلق کرد و تحویل داد و رفت
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (4)