
دوستان لطفا نظر بدید من هر روز نظرات رو جک می کنم و بزرگ ترین حمایت از من نظراتون هست و قسمت 9 و 10 رو وقتی گذاشتم بخوانید خیلی توپه یعنی عالی
از زبان ادرین مدرسه تموم شد من قبل ایکه برم رفتم پیش مرینت گفتم مرینت یک لحظه گفتم مرینت می شه امشب یه قرار کوچیک بزاریم گفتش ادرین تو چطوری می خوای بیای دره گوشش گفتم به شکل گربه سیاه گفت خب کجا بریم گفتم همون جایی که اولین بار حسم رو بهت گفتم گفت باشه پس م ولی به شکل مرینت می یام گفتم باشه شب ساعت 10 بیا منم می یام گفت باشه ادرین گفتم بانوی من تا شب خدا حافظ گفت خدا حافظ م رفت منم سوار ماشین شدم و رفتم
ساعت حدودا 6 بود و من فلیکس و خالم سر میز بودیم و غذا می خوردیم گفتن خاله جون می شه من امروز یکم زود تر بخوابم گفت ادرین ساعت تازه 6 گفتم خاله امروز تو کلاس شمشیر بازی خیلی تمرین کردم خستم گفت باشه رفتم و چراغ اتاقم رو خاموش کردم زیر پتو هم بالشت گذاشتم تغیر شکل دادم و زدم بیرون سر راه گل و شمع گرفتم و رفتم رو اون پشت بومی که با مرینت قرار گذاشته بودیم . تا رسیدم ساعت 7 شده بود و تا مرینت برسه 3 ساعت وقت داشتم
گل هارو برداشتم و پر پر کردم و روی زمین ریختم روی زمین پره شمع های خوش بود و گل های رز قرمز بود و یک میز زیبا برای پذیرای از بانوی خودم تا کار هارو انجام دادم ساعت شد 9 یکم فوضولیم گرفته بود و می خواستم ببینم مرینت چی کار می کنه و رفتم روی پشت بوم خونه مرینت تا ببینم چی کار می کنه دیدم داره هنوز لباس انتخاب می کنه و می گه تیکی کدوم رو بر بپوشم و تیکی می گفت مرینت من نمی دونم کدوم رو بپوشی چو هر دو بهت می یاد دیگه حو صلم سر رفته بود و رفتمبه همون جای قرار نشستم تا مرینت بیاد متظرش بودم تا اومد
گفتم بانوی من چه زیبا شدی گفت ممنون گربه چی کار کردی چه با سلیقه گفتم بانوی من اینجا سر مقابل شما هیچه گفتم بانوی من حابا که ما هویت همه فهمیدیم می خوام یه چیزی بگم من همیشه عاشق لیدی باگ بودم و بخاطر اینکه فراموشت کنم عاشق کاگامی شدم و حالا که تو رو دارم از هر موجودی تو دنیا بیشتر دوست دارم گفت گربه سیاه من عاشق ادرین بودم و حالا این اتفاق افتاد از من خشحال پیدا نمی شه گفتم منوی من به من قول می دی که یک دفعه { می خواستم خواستگاری کنه که نشد}
از ایجا از زبان گابریل تا الان باید مایورا معجزه گر زاپاس رو اورده باشه چرا انقدر دیر کرده یک دفعه یک صدایی اومد بومممممممممممم گفت گابریل بیا این ام معجزه گر تمسلا که بتو این قدرت پوست سکی رو می ده و برای فعال کردنش باید بگی پوست سمی و برای تغیر شکل دادن باید بگی تورو ددون ها تیز و ای معجزه گر تو رو تبدیل می کنه به گیتور من گفتم مایورا سوپرایزمون هم مادست گفتم بله و مایورا جای اون گربه رو فهمیدی گفت اون الان با یه دختر قرار گذاشته گفت من می رم اونجا و تو سوپرایز رو اماده کن تورو دندون ها تیززززززززز من الان گیتور من هستم بریم
خب بچه ها اونجا که گربه سیاه می خواست خواستگاری کنه دلی کنه که گفت یک دفعه از زبون گربه سیاه " باونی من من و تو تا {مراقب باش} مرینت ایم چی بود فکر کم اره منم ارباب شرارت ولی الان گیوتر منم گربه سیاه نظرت چی معجزه گرت رو به من بدی مرینت فرار کن من حساب این رو می رسم گیوتر من با تیر کمونش سریع تیر پرتاب می کرد و مرینت فرار کرد و رفت تو یه کوچه تا تبدیل شه من با گیوتر من داشتم می جگیدیم تا لیدی باگ اومد گفتم بانوی من می تونی کمک کنی گفت اره اینم از
گردونه خوش شانسی یک زنجیر دیدم باید با طناب دمه گربه سیاه گره بزنم و بعد چوری پرتابش کنم تا دوردست و بدن گیوتر من بی افته ئ الان که توضیح می دم داشت اتفاق می افتاد رفتم تا معجزه گر رو بردارم ولی گیتور م گفتم پوست سمی یک دفعه دست به پوستش زدم و بدنم بی حس شد گفتم بانوی من با چوب دستیم معجزه گرش رو بردار تا فلج نشی گفت باشه گربه سیاه که
مایورا اومد و گفت لیدی باگ از دیدنم خوشحال نشدی گفتم بانوی من سریع معجزه گر ا گابریل بگیر لیدی باگ معجزه گر رو گرفت و من بلند شدم مایورا گفت من حوصله شما ها رو ندارم سوپرایز دارم براتون و سوپرایز من اینه مایورا سریع گابریل رو برداشت و رفتم و من می خواستم برم دنبالشو که یک دفعه
خب بچه ها قسمت بعد و بعدش سوپرایز هست بریم تا فردا یا پست فردا بزارم
نظر فراموش نشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
Very very very very very very very very very very very very very very very very very very very very very very very very very very very nice nice nice nice ??????????????????
سلام عالی ازمنم بخونید
مرینت و ادرین ۱
مرینت و ادرین ۲
بچه ها نظر بدید من قسمت ۹ رو گذاشتم و ۱۰ در حال نوشتن هستش تا فردا ۹ رو می بینید ۱۰ خیلی بهتر از ۱۰ هست