های گایز👋 امیدوارم که حالتون خوب خوب باشه😉 😇💞 💜💙💚💛🧡❤
پارت 1 رمان Love or Pride◇~◇
داستان از اونجایی شروع شد که: ( ا/ت : ) سلام من ا/ت هستم و دارم برای فردا حاضر میشم فردا اتفاقات خوبی در انتظارمه♡ از شدت خوشحالی حتی خوابمم نمیبره الان این اولین باریه که تا ساعت ۵ بیدارم امیدوارم زودتر خوابم ببره تا زودتر بتونم بیدارشم :) ( نویسنده : ) ا/ت کم کم چشاش گرم شد و به خواب عمیقی فرو رفت ولی انگاری داشت خواب بدی میدید که یه دفعه از خواب پرید ( ا/ت : ) یهو از خواب پریدم خواب خیلی وحشت ناکی دیده بودم خواب دیدم که
توی اولین روز مدرسه بد شانسی آوردم و برای اینکه باز دستو پامو گم کردم یه خراب کاری دیگه به بار آوردم اونم برای پسرای مغرور مدرسه روی کیف مغرور ترینشون قهوه ریختم و حالا باید هر کاری که میگفتن انجام بدم که یهو از خواب پریدم نگاه به ساعت گوشیم کردم دیدم ساعت تازه ۶:۳۰ دقیقس دیگه خوابم نبرد تا اینکه به فکر فرو رفتم همش داشتم به اون خواب لعنتی فکر میکردم و می ترسیدم که خوابم به واقعیت بپیونده که یه نفس عمیق کشیدمو با خودم گفتم فقط یه خواب بود نباید نگران باشم :) و به اتفاقای خوبی که در انتظارمه فکر کردم دوباره روحیه ی قبلو به دست آوردم که دیدم ساعت گوشیم زنگ خورد پاشدم آماده بشم رفتم یه آبی به صورتم زدم دندونامو مسواک زدم رفتم که یه چیزی بخورم
دوتا نون تست برداشتم گذاشتم تا گرم بشه نوتلا رو برداشتم و یکم روی نون تست مالیدم یه لیوان شیرم برای خودم ریختم و شروع کردم به خوردن احساس خوبی داشتم هوای تازه موهای بلندم رو به حرکت در آورد یه نفس عمیق کشیدم و یه قلپ آخر شیرم رو خوردم بعد ظرفاشو شستم و گذاشتم رفتم طبقه ی بالا تا لباسامو بپوشم یه لباس کوتاه سفید ساده بایه شلوار تنگ مشکی پوشیدم موهای بلندمو گوجه ای بستم و یکم از موهای جلوم رو باز گذاشتم یه رژلب صورتی کم رنگ زدم کیفم رو برداشتم رفتم دم در کفشامو پوشیدمو راه افتادم به سمت اتوبوس هوا خیلی خوب بود رسیدم به ایستگاه اتوبوس یکم نشستم بعد اتوبوس اومد سوار شدم پنجره ی سمت خودمو باز کردم داشتم از هوا لذت میبردم که اتوبوس رسید پیاده شدم
راه افتادم سمت مدرسه توی راه که داشتم میرفتم چند نفر پشت سرم میگفتن این دختره تازه وارده چه بدن خوبی داره یکم خجالت کشیدم که بعد تو راه یه دختر اومد پیشم گفت: به حرفاشو توجه نکن بعد گفت من بک هوارانگ هستم اسم تو چیه منم گفتم من ا/ت هستم از آشناییت خوشبختم گفت منم ( ا/ت : ) رفتیم داخل سالن بعد مارو تا کلاسمون راهنمایی کردن و از شانس خوب من با بک هوارانگ اولین دوستم باهم توی یه کلاس افتاده بودیم :) رفتیم سر کلاس نشستیم من تازه به این مدرسه انتقالی گرفته بودم برای همین هیچی درمورد مدرسه نمیدونستم بعد رفتم اون آخر نشستم بعد بک هوارانگ اومد ( بک هوارانگ : ) دختر چرا اونجا نشستی سریع بیا پایین بهش گفتم برای چیی!؟ که تا این جمله از دهنم اومد بیرون دیدم که ۷ تا پسر خوشتیپ قد بلند و جذاب اومدن سمتم
از ترس زبونم بند اومده بود ولی به روی خودم نیاوردم بعد گفتم نه من همینجا جام خوبه میخوام همینجا بنشینم وقتی داشتم اینجوری میگفتم قلبم داشت میومد توی دهنم از تو داشتم از ترس منفجر میشدم بعد پسری که از همه قدش بلند تر بود و انگار سرگروهشون بود و خیلی خوشتیپ تر بود سرشو آورد پایین بایه پوزخند گفت انگار تنت میخاره منم بایه پوزخند دیگه جوابشو دادم آره حالا میخوای چیکار کنی یهو نگاه به بک هوارانگ خورد که از اونطرف داره بال بال میزنه و میگه بیا بیا 😂 بعد با جرعت اون پسرو کنارش زدم و اومدم کنار بک هوارانگ نشستم داشتم از ترس منفجر میشدم ولی به روی خودم نمیاوردم همه داشتن به من نگاه میکردن و میگفتن اون دختر واقعا خیلی جرعت داره ولی انگار خبر نداره قراره چیکارش بکنن
بعد با ترس نگا به بک هوارانگ کردمو گفتم خیلی برام بد شد؟؟؟ که یهو بک هورانگ زد زیر خنده ( بک هوارانگ : ) دختر توکه تا چند دقیقه پیش داشتی با جرعت جلوی اونا حاضر جوابی میکردی 😂😂 حالا ولی خیلیم بد نشد ولی نمیگم که مجبورت نمیکنن همه ی کاراشون رو انجام بدی ولی خوب دیگه خوب کردی باید حواست جمع می بود ( ا/ت : ) وای بدبخت شدم رفت همین روز اول قبر خودمو با دستام کندم 😭😭 ( بک هوارانگ : ) اشکالی نداره فوق فوقش مجبورت میکنن که تا یه هفته بری خونشون و خدمتکارشون باشی ( ا/ت : ) چیییییییییییی تا یه هفتههههههه توی خونه ی هفتا پسرررررررررررر وای من بدبخت شدم رفت
خوب پارت یک تموم شد امیدوارم که خوشتون بیاد لطفا لایک کنید فالو کنید میسی😊😘 فعلا بابای تا پارت بعدی👋💜 💜💙💚💛🧡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای خیلی خوب بود عالیه تست هات
عالی بود😍❤❤❤❤❤❤
عزیزم من تستتو منتشر کردم مناظرم😘