سلام دوستان ، اینم پارت سوم،امیدوارم لذت ببرید،بریم سراغ داستان♥️♥️♥️
از زبان لیدی باگ:چند شب بود که کت تو خواب داد میکشید و ناله میکرد و این منو خیلی ترسونده بود ، امروز فهمیدم تب کرده و مریض شده ، واسش سوپ درست کردم و رفتم که این دفعه محل زامبی هارو پیدا کنم.از زبان کت:وقتی لیدی رفت به خودم تبدیل شدم و به پلگ کممبر دادم و خودم سوپ خوردم ، واقعا دست پختش حرف نداشت.وقتی سوپ رو تموم کردم رفتم ظرف رو شستم و رفتم اتاقم تا استراحت کنم .(بچه ها میریم به ۱ ماه بعد و اتفاقات این ماه:کت حالش خوب شد ، بازم رفتم مواد غذاییه گیر آوردن برای ۲ ماه ، توی یکی از خونه ها یک ماهواره پیدا کردن از اونایی که توش با هم ارتباط برقرار میکنن.بریم سراغ ادامه داستان.)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی بود کشف هویت آخ جوننننن😂
عالی بود افرین