
خب اینم از پارت 2 😝 آی لاو یو آرمی
چشمم خورد به ماسک دختره رفته بود کنار ☺. رفتم جلو، وای چقدر کیوته 😊همین جوری که داشتم بهش نگاه میکردم خواستم ماسکشو درست کنم که دختره سریع مچ دستمو گرفت و نشست 🙃. جیمین:س.. ل.. ا. سلام. ا/ت:سلام میشه بپرسم با ماسک من چیکار داشتی🤨؟. جیمین:خب...اییم .... راستش وقتی دیم رفته کنار داشتم درستش میکردم، ممنون که منو از دست اون آدما نجات دادی خانومه...؟؟. ا/ت:خواهش😊ساعت چنده! (نگاه کرد به ساعت مچ دستش) نه ساعت 2:30 صبحه من فردا جلسه دارم خداحافظ! جیمین:اره منم فردا جلسه دارم 😱
ا/ت:وقتی که ازش خداحافظی کردم و سریع از ماشین پیاده شدم و شنیدم که گفت منم جلسه دارم و خیلی سریع ازش دور شدم 🤕. بعد که به خونه رسیدم لباسام رو در آوردم و رفتم رو تخت نفهمیدم رو هوا خوابم برد😴. جیمین:بعد ماشین رو که روشن کردم سریع رفتم به طرف خونه آخیش لامپا خاموش بود 😁. آروم کیلید رو انداختم رو در قفل و وقتی که آروم درو باز کردم با صحنه ای که دیدم داشتم از خنده میمیرم 🤣😂😂😂

عضا یه صف نظامی بسته بودن😂.. . جیمین:سلام😂.نامجون:علیک الا این وقت اومدنه چرا انقدر دیر اومدی ها 😤. جین: مگه خودت نمیدونی تهدیدی بعد تازه اونم بدون بادیگارد تشریف بردید بیرون😡. شگا:حالا بزارید برای فردا ،فردا جلسه داریم 🙄. جیمین:اره ننه جین😂. جین:😒دیگه شب خوش. ...... فردا صبح :..........ا/ت :وقتی که از خواب بیدار شدم نمیدونم ولی یه حس خیلی جالبی داشتم 😋. پاشدم رفتم یکم ورزش کردم بعد یه دوش 6 دقیقه ای گرفتم و رفتم یه صبحونه مشتی خوردم 😀. بعد رفتم اتاق ویه لباس دشمل پوشیدم و یه آرایش ساده دخترونه کردم 😆. «لباس ا/ت توی تصویر😉»
جیمین:بازم بجز شگا آخرین نفر بودم که بیدار شدم 😐. رفتم دست و صورتم رو شستم و پیژامم رو عوض کردم و به سمت میز غذاخوری هجوم اوردم😋. سر میز نشسته بودیم جین سکوت رو شکست و گفت:میدونین دراز نشست چیه😄؟. نامجون:نه😒.جین:یعنی یه دراز نشست یاع یاع یاع 😂😂😂😂. من(جیمین) :😂😂 عالی بود ننه جین 😂. جین:جرعت داری دوباره بگو😒. من(جیمین) :باشه ننه جین😂. عضا:😂😂🤣🤣، جین و نامجون:😠😤.

دیگه کم کم رفتم آماده بشم یه لباس چهار خونه قرمز با یه شلوار جین پوشیدم 🙂. بعد از این که آماده شدم از اتاق اومدم بیرون همزمان با عضا 😄. بعد ماسک و کلاهمون رو گذاشتیم و به طرف پارکینگ رفتیم و ون رو جین میروند 😙. بعد از این که به کمپانی رسیدیم دیدم که همه بادیگارد ها دور تا دور اتاق آقای پی دی نیم رو حلقه زدن حتی منشیش هم نبود خیلی عجیب بود فقط یه کاراگاه داره میاد دیگه😐🙄. تهیونگ:آقای پ، د، ن میتونم بپرسم چرا تمام دوربین ها رو خاموش. کردین🤨. آقای پی دی نیم داشت جواب میداد که صدای در اومد و حرفش. رو قورت داد تق تق...
صدای در اومد و باز شد یه دختره که شبیه دختره دیروزی بود اومد تو اتاق🙃با اقای پ، د، ن دست داد و نشست صندلی روبروی اقای پ، د،ن 🤭. دختره :میتونم ماسکم رو در بیارم 🙃. پ، د، ن:بله تمام دوربین هارو خاموش کردیم 🙃. ا/ت:وقتی ماسکم رو در آوردم انگاری یکیشون تعجب کرده بود 😁 قبل از این که اقای پ، د، ن منو معرفی کنه پاشدم :سلام اسم من ا/ت و من یه کاراگاه حرفه ایم که تا به الا بجز شما کسی. صورت منو ندیده و 17 سالم و یه آیرانیم 😊......
پایان پارت دوم رمان زجر زیبا 😘😘 خوب لاوای خودم لایک و کامنت یادتون نره 😁😇 بوس به کله های بنفشتون 😁💜💜 ✌🏼Army ⟬⟭💜 forever
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد پلیز عالی حرف نداره
میسی آبلالو 🎈
ببخشید دیر جواب دادم😊
عالیههه
میسی آبلالو🎈
پارت بعد کجایی 😂😂
پارت بعد رو سریع بزار😙
پیداش کردم توی صف برسیه 😅😎
حتما ♥🌹