10 اسلاید چند گزینه ای توسط: A.M.M انتشار: 4 سال پیش 2,496 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
لطفا نظرات فراموش نشه
از دید مرینت:تیکی از نظرم آدرین یکم داره زیاده روی می کنه فکر کنم باید عروسی رو عقب بندازیم چون کلی کار قبل از ازدواج برای انجام دادن دارم
بعدش به آدرین پیام دادم ک بالای برج ایفل به شکل کت نوایر بیاد . اونم درجا قبول کرد. من تغییر شکل دادم و راه افتادم ما باهم رسیدیم به برج ایفل . بعد به کت گفتم کت داری یکم تو مسئله ازدواجمون زیاده روی میکنی انقدر تند پیش نرو. اون گفت تا دو هفته دیگه باید ازدواج کنیم من دیگه تحمل دوری تو رو نداریم
بعد من بهش گفتم میدونی چقدر دوستت دارم و برای منم دوری تو سخته ولی من برای این کار به زمان بیشتری احتیاج دارم ولی اون قبول نکرد هرچی اینور و اونور کردم قبول نکرد بعد منم عصبانی شدم و با یه قیافه ی ناراجت بدون خداحافظی پاشدم که برم تا میخواستم برم یهو از زبان کت: دست کفشدوزک رو گرفتم و گفتم:بانوی من تروخدا باهام قهر نکن میدونی که من تحمل دیدن اون نگاهت رو ندادم
اصلا اصلا هرچی که تو بگی فقط ترو خدا باهام قهر نکن کفشدوزک اول اصلا به حرفام توجه نکرد ولی من انقدر گفتم و گفتم اونم باهام آشتی کرد و گفت عروسی رو برای دوسال دسگه بندازیم چطوره؟ من آب دهنمو قورت دادم و گفتم هرچی تو بگی. اونم گفت دوسالو ک شوخی کردم ولی در مورد ۱ ماه دیگه موافقم منم قبول کردم و از هم خداحافظی کردیم و رفتیم
از دید لیدی باگ: اه اه اه این گربه چقدر امشب رو مخ بود با اینکه دوسش دارم ولی امشب رو مخ بود. رسیدم خونه و گفتم خا ها خاموش از دید مرینت: میدونستم نقشه قهر کردنم میگیره??? اون آدرینی که من میشناسم تحمل دوری منو نداره.
۱ ماه بعد :امروز از خواب بیدار شدم و گفتم امشب شب عروسی منو آدرینه وای خیلی هیجان دارم . بالاخره دارم به پرنس رویا هم میرسم این خیلی خوبه. حالا از زبان گابریل: آدرین رو صدا کردم تا بیاد پیشم و بهش گفتم امشب لایلا هم تو عروسی دعوته ؟
آدرین گفت نه اون رابطه اش با مرینت خوب نیست. ولی من گفتم که اون قول داده امشب اگه دعوتش کنید کار بدی نکنه ولی آدرین بازم قبول نکرد خلاصه با هزار زور و زحمت تو تستم آدرین رو راضی کنم و وقتی آدرین از اتاق رفت بیرون گفنم: نقشه مرگ مرینت داره به خوبی انجام میشه و بعد یه خنده شیطانی کردم
از دید مرینت دیگه شب شده بود آدرین اومد دنبالم و رفتیم تالار وقتی رسیدیم رفتیم پشت تالار که اتاق تعویض لباس بود من رفتم لباس عروس پوشیدم و آدرین دم در منتظرم موند وقتی از اتاق اومدم بیرون آدرین یه جوری نگاهم میکرد و گفت خیلی زیبا شدی درست مثل فرشته .
بعد آدرین هم رفت و کت شلوارشو پوشید وقتی رفتیم داخل سالن همه دوستام و مادر پدرم اومدن دورم جمع شدن و همه به من تبریک گفتن . و پدر مادرم منو بقل کردن. خلاصه میکنم داستانو امشب که زمان رقص شده بود من و آدرین یه ربع رقصیدیم و بعد از بقیه خواستیم که ما رو همراهی کنن. فقط تیم و آرور نیومدن و نرقصیدن.من به فکر تیم بودم که دیدم لایلا با یه پسره تو عروسی منه
بعد به آدرین گفتم این دختره اینجا چیکار میکنه اونم گفت پدرم خیلی اصرار کرد و اینکه آدرین دعوتش نکرده . از دید تیم: امشب یه حس خیلی بدی داشتم ولی نمیدونم چرا و به لایلا چشم دوخته بودم و داشتم کنترلش میکردم تا غلط اضافه نکنه یه وقت. داشتم نگاهش میکردن که یهو دیدم یه چیزی تو جیبش یه لحظه برق زد. من شک کردم و یهو دیدم اون رو در آورد و بقل رون پاش گرفت دیدم اون چیر چاقو هستش و دیدم یهو وقتی همه داشتن میرقصیدن دست پسره رو ول کرد و به سمت مرینت دوید من سریع جلوی جمع گفتم جیمی سرعتمو بالا ببر. بعد سریع دویدم سمت مرینت تا اومد چاقو رو به مرینت بزنه مرینتو هل دادم و چاقو خورد به پهلوی من.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
سلام خواهش میکنم قسمت بعدی را بگذار
دل تو دلم نیست
بدو بگذار
عالی بودی عالی عالی
ممنون به خاطر نظراتتون???
تیم نمیره ، زنده بمونه اینجوری بهتره
عالی بود بعدی رو زودتر بزار
یعنی امکان نداره من بخونم و نظر ندم تیم نمی ره ازهمه باحال تر و خوشتیپ تر و بهتر فقط تیمه ?????
از من هم همایت کنین داستان نیش عقرب اولین داستان منه حتما بخونید
ممنونم که نظر دادید??????
مرسی که زود گذاشتی و هیجانیش کردی و داستانم هم خوندی عالیی بود
ممنونم???
آرررره خوشم میاااد میخوای نخون???