سلام اگه پارت ۱ رو نخوندین بخونین لطفا مربوط هس
اسمش ایلیا بود الیا پرسید که چه اتفاقی واسش افتاده ؟ایلیا همه چی رو تعریف کرد دقیقا مثل الیا بود. ایلیا پرسید تو چرا اینجایی؟ الیا گفت دقیقا مثل تو بعدش گفت باید بفهمیم چرا اینطور شدیم تصمیم گرفتن برن خونه ایلیا .(نگرانی تو صورت الیا پدیدار شد)ایلیا گفت چیزی شده ؟ الیا گفت من نمیتونم تمرکز کنم که بتونم بیام ایلیا گفت دست م م منو بگ بگیر البته اگه مشکلی نیس صورت الیا گل انداخت ولی قبول کرد چون چاره دیگه ای نبود? وقتی رسیدن الیا هنوز دست ایلیا رو گرفته بود و داشت از خجالت اب میشد به خودش اومد و سریع دستش رو کشید ایلیا خندش گرفت و گفت بذار قبل از هر کاری خانوادم رو معرفی کنم (اسم مادرش کتی بود اسم پدرش هم دنیل بود یه خواهر دوسال کوچیکتر از خودش هم داشت که اسمش میشل بود) الیا گفت از اشنایی باهاشون خوشبخت شدم بعد کمی مکث کرد و گفت باید سعی کنیم تو رو به جسمت برگردونیم. اونا خیلی سعی کردن ولی
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (3)