نیش عقرب ۳

پارت سوم هم رسید لطفا از من حمایت کنین تازه نوشتن رو شروع کردم ???

که چند نفر وارد شدن توی دست همشون اصلحه بود و یکی شون که رئیس صداش می کردن گفت اوف سایوا فکر کردی می تونی در بری

سایوا :اوممم نه ? _خب بهتره او پنجا هزار تارو اماده کرده باشی من:سایوا _بله _کدوم پنجا هزار تا رو می گه_الکس قصه ش درازه? _چقد?_قصه رو می گی یا پول رو?

_پول رو میگم دلار_اره کین:خب پول من رو بده من:کدوم پول؟کین:دختر جون بهتره تو این مسائل دخالت نکنی برو دنبال خاله بازیت?

عصبی شدم ?و این رو فقط سایوا فهمید قدم قدم جلورفتم و بعد وایسادم و دور تارن رو برنداز کردم? ۸ نفر بودن خوبه توی استینم چند تا تیغه داشتن که...

از دید سایوا :خب فکر کنم الکس دوباره پرتاب صد امتیازی بکنه? رفتم زیر میز و فقط چند ثانیه چشم رو بستم وقتی باز کردم ?

چند نفر به دیوار میخ کوب شده بودند و بقیه هم بیهوش شدن اما فقط قیافه کین دیدنی بود?? . ادامه از چشم الکسا:

اول دو تا تیغه رو زدم تو دست یک نفر دست بندی رو که رو کمرش بود برداشتم بستم به دست خودش و نفر بعد یه کی از کامپیوتر هارو برداشتم و زدم تو سر چهار نفر اونا هم بیهوش شدن دونفر دیگه هم فرار کردن چه تر سو هایی بودن?

رو به کین کردم و گفتم خب فکر کنم ضخامت ماجرا رو فهمیدی من اهل معامله البته برای این که ضرر نکنی می گم معامله کنیم

کین:چه معامله ای_من قبلا عضو سازمان جاسوسی بودم بهترین مامور بودم _خب یعنی می گی یه ماموریت در مقابل یه پولا _اره

من :پس ساعت ۸ خودم باهات تماس میگیرم و جا و مکان رو می گم اومد که حرف بزنه من گفتم : راستی شمارم رو ذخیره کن .بعد با گوشیش تماس گرفتم گفت :چطوریییییی? من :الکی نبود که بهترین مامور بودما?

بعد رفت و بعد از اون من روبه سایوا گفتم:لطفا توی این مدت که من این مشکل رو حل می کنم سعی کن یکم عادی بودن رو یاد بگیری انقدر دردسر نساز تازه یه زندگی عادی رو شروع کردم احساس می کنم دارم بر می گردم به زندگی سابق هنوز توی نیویورک دنبال اکتاویا (خودش رو میگه)می گردند اگه بفهمن من اتلانتا هستم بدبخت می شم

رفتم خونه دوش گرفتم و لباس های همیشه گیم رو پوشیدم(تاپ خاکستری شلوار مشکی با کافشن چرم و ..‌.) ساعت ۸ بهش لوکیشن دادم و ...

دوستان این پارت هم تموم شد انشاالله که نظربدید خوشتون اومده باشه