سلام من دریا ام امیدوارم از داستانم لذت ببرید نظر فراموش نشه دوستون دارم دوستان
روزی روزگاری دختری به اسم الیا به همراه پدر و مادرش در باغی زیبا زندگی میکرد.انها بسیار خوشبخت و خوشحال بودند و هرکدام به معنای واقعی هنرمند بودند پدر الیا که اسمش جان بود در همان باغ کار میکرد او ان باغ را از یک بیابان تبدیل به بهشت کرده بود و البته مادرش به اسم انا یک خیاط فوق العاده بود و لباس هایی زیبا طراحی میکرد و نیدوخت و الیا با چشمانی زاغ و موهایی قهوه ای که عاشق موسیقی و نقاشی بود
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
بیایید تست منم بخونید اسمش بیشتر شدن لحظه به لحظه عشق من به کت نوار هست خیلی قشنگع