
💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟
از زبان آدرین : مامان که رو به روم نشسته بود و داشت بهم گوش میداد گفت:《 یعنی یکی هم توی یک ماشین سیاه اومده از تو هم عکس گرفته 》 سرم رو به نشانه ی آره تکون تکون دادم و گفتم:《 آره، به نظرتون یعنی چی ؟ 》 مامان خواست جواب بده که گوشیش زنگ خورد معمولا مامان اگه مال کارش باشه حتی اگه مهم باشه باشه ولی بازم جواب منو میده ولی ایندفعه فورا جواب داد و رفت ...
از زبان مرینت: پلیس برگه رو داد به به مامانم و گفت :《 برگه رو پر کنید تا شکایتتون ثبت شه 》 ماریتا بغلم کرد و گفت:《 نترس ما اینجاییم تا ازت محافظت کنیم 🙂》 منم لبخند زدم پلیس اومد سمتم و گفت:《 خب ما اطلاعات این نامه مشکوک رو پیگیری کردیم و معلومه از یک ماه پیش پست کرده و امروز براتون گفته که فرستاده شه ، ما دوربین ها رو هم بررسی میکنیم تا ببینیم کار کیه بهتون خبر میدیم !》 ازشون تشکر کردم و تصمیم گرفتیم بریم سمت خونه ^_^
وقتی رسیدیم خونه مامانم تصمیم گرفت غذای مورد علاقم رو بپزه و بابا بهم اجازه داد کل شب فقط برنامه ی مورد علاقه ی من باشه😄😄😄 و ماریتا ازم برای لباس عروسش نظر من رو میخواست
از زبان لوییز : خیلی خب دسته گل رنگیرنگی ( خب نمیدونم چه رنگی رو دوست داره؟) یا یک کادو که دست بنده آره! خوبه! بریم تو کارش😃😆 دسته گل و کادو رو گرفتم دستم و رفتم سمت اتاق کارش .....
از زبان نیکی : میدونستم که یک کاسه ای زیر نیم کاسه ای امیلی ! اول از همه که بچه خونده بودنشو از هنه پنهون کرد و الان هم تو این عکس داره با بهترین پلیس مخفی " ریتا شیا" حرف میزنه البته شاید این اسم " ریتا شیا " اسم واقعیش نباشه ولی بازم چرا داره با امیلی حرف میزنه؟ که به گوشیم پیام اومد عکس ها رو گذاشتم توی پاکت و نگاه کردم که ببینم از کیه ....آدرین😳!؟
از زبان لرد : لایلا خیلی عجیب و مشکوک شده به همه چیز گیر میده و غر میزنه ( عین مامانم😐) خب همه چیز از بعد از بعد اون جعبه ی شیرینی شروع شد ، حتی خیلی کمتر با دوستاش میره بیرون و بیشتر وقتش رو با منه ، خب بد نیست ولی یک حس خفگی بعضی وقت ها به آدم دست میده چون هی میخواد منو کنترل کنه ، تصمیم گرفتم امروز برم'تنهایی' وقت بگذرونم پس سوییچ ماشینم رو برداشتم و رفتم سمت ماشین ( جوری که لایلا متوجه نشه😅😅😉) که روی ماشینم یک دست گل بود! گل رز🤨 و البته نوع صورتیش کمی مسخره بود ولی کمی هم قشنگ ولی چنگی به دل من نمی زد! روی اون گل ها یک نامه بود تصمیم گرفتم بازش کنم که توش نوشته بود 《 امشب ساعت ۸ بیا گالری که آدرسش این پایینه》
از زبان گریس ( رئیس مرینت ( WRT)) وای امروز واقعا روز شلوغی بود امروز انگار مرینت براش اتفاقی افتاده که نیومده پس تقریبا کمی دست تنها بودم ، ولی الان وقت ازادی 😆 رفتم سمت دفترم تا ریلکس کنم😌💆🏻♀️ که ..... الان وقت اومدنه😑😑😑😑😑😑😤😤😤😤
از زبان گابریل : از خوشحالی اشک ذوق ریختم 😭😭😭
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عععاااللیی بود بعدی کی میرسه
عالی بعدی کی میاد
عالی بعدییییییییییی
ممنون