9 اسلاید صحیح/غلط توسط: o.m انتشار: 3 سال پیش 2,020 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب بازم اومدم فقط هرکی معرفی داستان رو خونده بوده قبلا ،بگم که فراموش کنه بریییییییم🍪
بعد اومد نزدیک ایسول.ایسولو چسبوند به دیوار صورتشو اورد نزدیک جوریکه ل*ب*ا*ش خیلی فاصلشون کم بود با ل*ب*ا*ت. تهیونگ: بهت گفتم که اینجوری نگی. نکنه میخوای کاری کنم که نباید بکنم؟ الان فقط منو توییم توی این خونه. ایسول: نه ب..بخشید قول میدم تکرار نشه. تهیونگ: باشه فقط همین دفعه میبخشمت. بهتره دیگه حواست جمع باشه. بعد میره: من میرم آماده شم بریم خرید. ایسول: باشع.(این چرا اینجوری میکنه.؟ مثل سگ ترسیدم اَههه. هی میگه کاری بکنم که نباید بکنم. اصن میخواد چی کار کنه؟{ خودت میدونی عزیز لو نمیدی😂} تو هم که نیازی به آماده شدن نداشتی چون همون لباسا تنت بود.
بعد تهیونگ اومد بیرون{ عکس تیپ تهیونگ یا میتونید عکس اسلاید ۴ رو تصور کنین بستگی به سلیقتون داره😅} تو خیلی تعجب کردی چون معمولا با کت و شلوار بود.تهیونگم که انگار ذهنتو خونده باشه گفت: خب مگه چیه؟ من همیشه اینجوری میام بیرون! تو شرکت یه جور دیگه میپوشم. ایسول: اممممممم آخه منکه تو ذهنم گفتم. تهیونگ :😂😂 ذهنتم مال منه. ایسول: چی؟ تهیونگ: هیچی. رفتید سوار ماشین بشید که تهیونگ در ماشینو برات باز کرد و گفت: بفرمایید. ایسولم که ذوق مرگ شده بود سوار شد گفت: ممنون. لپاتم گل انداخت. بعد که هردوتون نشستید تو ماشین، تهیونگ گفت:چرا انقد لپات گل میندازه؟ هومممم؟ ایسول: اممممممم خب.......آها هوا گرمه. تهیونگ: پس هوا گرمه 😏 باشه. ماشین راه میوفته بعد میرسید به یه خیابون { کلا بالاشهر بودید } تهیونگ: این مزون خیلی خوبه میتونی بری لباسایی که باهاش میری بیرونو بخری. ایسول: خب آخه اینجا باید گرون باش...... تهیونگ نذاشت حرفتو کامل بزنی گفت: هیشششش نیازی نیست فکر کن این یه هدیه از طرف منه. بعد بلند شدید و رفتید تو. صاحب مزونم دوست تهیونگ بود اسمش جین بود. جین گفت: سلام چه خبرا؟ بالاخره اومدی پیشمون.
تهیونگ: چطوری؟ آره اومدم بعد از مدت ها. جین:خوبم. اومممم میگم تهیونگ این خانوم دوست دخترته؟ تهیونگ:......... ایسول: چی؟ نه نه من طراح لباسم تو شرکتشون کار میکنم. جین: آها خب بزارید کارمندمو بیارم پیشتون تا کمکتون کنه. اسمش یونا هست. یوناااااااا بیا! ایسول: ممنون. تهیونگ: هرچی میخوای بخر. بعد ایسول میره پرو میکنه میاد بیرون.{ عکس بالا لباسیه که پوشیده} ایسول: خب چطوره؟ تهیونگ: برو عوضش کن این لباسا یجوریه یعنی اینکه باعث جلب توجه میشه میفهمی که! ایسول: نمیخوام اصن. نمیشه که تو بهم بگی چی بپوشم. آقای کیم سوکجین من اینو میخوام برام بزاریدش. تهیونگ: دختر تو چرا انقدر لجبازی؟ میگم مشکل میشه پس یکی دیگه بردار. ایسول: نکنه خیلی گرونه؟😏 تهیونگ: نه اصلا! اینا برامن پولی نیست. من فقط نمیخوام نگات کنن. بعد یه لباسیو میبینه و برمیداره : ایسول مثلا این الان خوبه اینو بخر. ایسول: اینو برمیدارم با چندتا دیگه. تهیونگ: هوففففف باشه ولی....... ایسول: قول میدم مشکل نشه خواهش میکنم( کیوت میگی) تهیونگ: خب باشه( اما ته دلش راضی نیست)
جین: خب پس همینا رو میخواید؟ ایسول: بله. تهیونگ: خب بیا اینم کارتم. جین: نمیخواد ما باهم دوستیم. تهیونگ: نه دیگه بیا حساب کن برم. جین: باشه.میشه........ بعد حساب میکنن میرن تو ماشین. ایسول: واااای ببخشید پولش زیاد شد.{ وای ایسول تو چقد پررویی😑😐} تهیونگ: نه این چیزی نیست. راستی لوازم آرایش میخوای؟ برای مهمونی امشب. ایسول: نه زیاد شد. تهیونگ: مشکلی نیست. میخوام امشب طراحم عااااالی باشه بهتر از همه. ایسول: باشه ممنون ( خجالت میکشه) تهیونگ خندش میگیره و راه میوفتن سمت فروشگاه لوازم آرایش فروشی. تو فروشگاهه داشتی رژگونه بر میداشتی که یه پسر اومد نزدیکت. پسره: خب خب یه خوشگل اینجائه. چطوری خوشگل خانوم؟ میای بریم یکم عشق و حال؟ بیا بریم خستگیمو از تنم دربیار.😈 بعد دستشو میاره تا دستتو بگیره. ایسول دستشو پس میزنه: گمشو عوضی. پسره: اما من میخوام یک بیشتر با تو خوشگل حرف بزنم. دستشو گذاشت رو گونت.یهو تهیونگ اومد: هی پسره ول اینجا چه غلطی میکنی؟ پسره: دارم با دوست دختر خوشگلم حرف میزنم. تهیونگ: خفه شو. بعد یه مشت کوبید تو دهن پسره اون پسره هم تا دید دست تهیونگ قویه فرار کرد. تهیونگ: ایسول بهت گفتم این لباس لعنتیو نخر( با عصبانیت) ایسول: من متاسفم دیگه نمیپوشمش. تهیونگ دست ایسولو میگیره: میریم یه جا دیگه خرید....
....این لباسیه که تهیونگ دوست داشت ایسول بپوشه و ایسولم خریدش....
{۳ساعت بعد}...... ایسول: وااااای چقدر خرید کردیم. تهیونگ: آره{ الان دارن با کلی پلاستیک خرید میرن خونه} تهیونگ: چرا مجبورم کردی اون هودی سرمه ای رو بخرم؟ من دوسش نداشتم! ایسول: عههههه خب بهت میومد. تهیونگ: دیگه بریم برا مهمونی آماده بشیم. دیر میشه. ایسول: باشه اما لباس مهمونی نیومده. تهیونگ: الان میارنش. بعد زنگ خونه خورد. تهیونگ: دیدی گفتم. یهو تهیونگ با کلی جعبه اومد تو. تهیونگ: بیا اینا برای توئه. ایسول: واااای ممنون. بعد هرکردومتون رفتین تو اتاق تا بپوشین.
الان ایسول تو اتاقشه. ایسول: واااای خدا این.....این لباس محشره😍 بعد پوشیدیشو یه آرایشم کردی{ لباس تو یه لباس پرنسسی خیلی پف دار و زیبا هست} دامنتو گرفتی تا نخوری زمین اومدی طبقه پایین اما دیدی تهیونگ هنوز تو اتاقشه. رفتی جلوی یه آینه بزرگ و یه گردنبند خیلی خوشگل که تهیونگ گرفته بود براتو بندازی دور گردنت. بعد صدای قدمای یه نفرو شنیدی. برگشتی دیدی.......
دیدی تهیونگه. خیلی خوشتیپ کرده بود{ عکس بالا تهیونگه. میتونید اگه میخواید اسلاید بعدو تصور کنید } از زبون تهیونگ: اومدم پایین. دیدم ایسول وایساده جلو آینه و گردنبندیم که براش گرفته بودم دستشه. دیدم داره همش نگام میکنه. یعنی انقد خوشتیپ شدم؟ بعدش منم همینجوری نگاش کردم.کپ کرده بودم.خیلییییی خوشگل شده بود. تو عمرم دختری به زیبایی اون ندیده بودم. که گفتم: ایسول خیلی خوشگل شدی. لپاش بدجور گل انداخته بود. اصلا دلم نمیخواست از من بترسه یا خجالت بکشه. من... من عاشقش شده بودم. چون وقتی باهاش بودم شاد بودم. هیچ وقت انقدر با یه نفر خوشحال نبودم. به خاطر همین رو لباس پوشیدنش حساس بودم. دوست دارم همش ازش محافظت کنم. اصن دوست ندارم به جز من هیچ پسر دیگه ای نگاش کنه. راستش از اینکه این لباسو جواهراتو لوازم آرایشیا رو براش خریدم پشیمونم چون زیاد از حد خوشگل شده اگه از یکی دیگه خوشش بیاد چی؟ حالا ولش کن میرم پیشش اون فقط برا منه.
ایسول: شما هم خیلی خوشتیپ شدین. ( مگه داریم پسر انقد جذاب؟ اگه ....اگه ازش خوشم بیاد چی؟) رو کردم به آینه نباید زیاد نگاش کنم با اینکه خیلی خوشتیپ و جذابه. سعی کردم گردنبندو دور گردنم بندازم که تهیونگ اومد پشتم موهامو با دستای نرمش زد کنار زد و در گوشم گفت: گردنبندو بده من برات میندازم خوشگل خانوم. لپام گل انداخت خیلی بدجور. بعد تهیونگ گردنبندو بست و تو آینه نگام کرد. دستاشو رو شونه هام میکشید که باعث میشد خجالت بکشم.تهیونگ: دیگه بریم سوار شیم دیر میشه
ایسول: باشه. بعد در ماشینو برام باز کرد. ماشین راه افتاد. تهیونگ همش نگام میکرد یه سکوتیم همش بینمون بود. سرمو اوردم پایین موهامو انداختم پشت گوشم. بعد رسیدیم........
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
31 لایک
عالی بود عشقم🥺🍓🍒
ایسولو نکش و یه درخواستی دارم....🙂❤️
یکم 😈 کن
😐😹
چشم😈😈😈
چرا پارت بعد نمی آد😭😭😭😭😭😭😭
تو بررسیه
بكشى مى كشمت😐👋🏻
😂😂😂😂😂😂😂
راستی
اجی میشی ؟
من نیکا هستم ۱۴ ساله
آره😊
منم کیانا ۱۳ ساله
خوشبختم اجی کیانا جون 💞💙
منم همینطور😊🍭🍭❤
ووااااای خدا عالی بود
نکشتش
ممنون کیوتم🍭😊🌈
😂😂😂😂
ایول رو نکشی ها 🔫😐
واقعا خیلی خوب مینویسی 👌
عالی
خواهشاً زود تر پارت بعدی رو بزار من خیلی کنجکاوم برای بعدش
البته میدونم خیلی سخته گوشیت خرابه تازه باید کلی تایپ کنی ولی خب به جرم کنجکاو کردن من باید زود تر پارت بعدی رو بزاری ( چقدر من پرو ام یاح یاح یاح 😐😹😹)
حالا ببینم چی میشه ( چقد من پرروئم😂😜😐)
ممنونم کیوتی🍭😊🌈
پارت ۹ رو گذاشتم کلوچه 🍪🍪🍪🌈🍭
😂😂😂😂😂😂😂😂😂
من از شما پرو ترم مگر مشاهده نمیکنی😐😹😹
ممنون شیر موز من 😻😐😐😹
😂😂😂😂🍭🌈
عالی بود خیلی خوب بود ❤❤👍👍👍
امیدوارم سریع گوشیت درست بشه😊
ممنون عزیزم 😊🍭🌈🍪
ممنون خیلی مهربونی 😊🍭🍭گوشیم درست شد الان پارت ۹ رو گذاشتم
عالی بود منتظر پارت بعدی هستم 💜
چ ج : مرض درای میخوای بکشیش دلت میاد تهیونگ رو ناراحت کنی ☹️💜
ممنون کیوتم🍭🌈
😂😂😂😂😂😂😂😂
بُکشی؟نقش اصلی رو؟وای من نمیفهمم...جرر
عا راستی بایو بگم عالیییی بود داستانتت:-)
بوم بوم
😂😂😂😂😂😂
ممنون کیوتی🌈🍭
مگه الکیه که ایسولو بکشی😝😐😂
😂😂👍🏻باش نمیکشمش