خیلی خیلی دوستون دارممممممممممم💚 مرسی که بهم انرژی دادیننننننن💙
{از دید نگار}
تهیونگ یهو دستم و گرفت و دوید سمت دریا.به انگشتاش نگاه کردم که دور دستم پیچیده بودن.
یکم سرعتم رو زیاد کردم که بهش برسم.بعد از ده دیقه دویدن نفس کم آوردم و وایسادم.
{از دید تهیونگ}
یهو دیدم نگار وایساد.فک کنم نفس کم آورده.خودم هم وایسادم.بعد رفتم سمتش.فک کنم الان فرصت خوبی برای اعتراف کردن بهش باشه.ولی اگه ردم کنه چی؟
اگه دوسم نداشته باشه؟
اشکالی نداره.به هر حال که باید بهش بگم.
{از دید نگار}
یهو دیدم تهیونگ جلوم زانو زد.
فک کردم میخواد بند کفشش رو ببنده.ولی سرش رو انداخت پایین و گفت:میشه مال من بشی؟
توی شوک بودم.الان چی گفت؟گفت که مال اون بشم؟یعنی الان کسی که عاشقشم داره بهم درخواست میده؟اونم یه آیدل؟
یکم سرش رو بالا آورد و نگام کرد:میشه؟
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
یه خبر خوب براتون دارم گایز😊
چون استقبالتون خیلی گرم بود پارت بعدی رو نوشتم و در صف بررسیه
منتظر پارت بعدی باشین💜💙
عالی بود