میراکلس عشق جادویی ۱۶

اونجا بودیم که مرینت یکدفعه از زبان مرینت یک دفعه ادرین رو دیدم از کنارش رد شدم اما متاسفانه دیدم😱😱😱 حالا چیکار کنم گفت سلام مرینت بعد ۵ سال بلخره دیدمت گفت سلام ادرین چخبر سلینا خوبه خیانت کامل شد با عصبانیت بهش گفتم😡😡😡😡 گفت راستش بهم زدم باهاش گفتم دلیل گفت که تو تو زندانی و دیگه پولدار نیستی و رفت با یه پسر دیگه گفتم واقعا خودت خودتو به این روز انداختی گفت آره اما فقط ازت یک بخشش میخوام گفتم چطور با اون کارت و خود خواهی ت بخشش میخوای من خنگ بودم گول اخلاق تو رو خوردم

گفت مرینت واقعا عذر میخوام قول میدم اون کار رو نکنم دیدم ادرینا با عصبانیت اومد جلوم گفت واقعا چه پرویی خودتو پدرت بهتره همین الان از زندگی خواهرم گمشی بیرون گفتم چی گفت بله منم دوپنچنگ شدم و خواهر شما هم نیستم مرینت بریم و رفتن من رفتم پیش پدرم بهش گفتم پدر چرا بهم نگفتی گفت چی گفتم که ادرینا دوپنچنگ شده گفت ادرینا دونچنگ ها خواستنش من هم نمیتونستم بدون مادرت نگهش دارم برا همین فرستادمش

گفتم تو چطور دلت اومد اونو بدی گفت بدون مادرت زندگی من پوچ ه و الان تو یک نوری بهش دادی ادرینا هم بریمیگرده تو الان باید دوباره مرینت رو برگردونی گفتم چشم پدر گفت راستی خدمتکار جدید اومد ناتالی اسمشه گفتم چشم ممنون که بهم گفتی و رفتم

میریم پیش مرینت از زبان مرینت رفتیم تو اتاقم خودمو ماریا و ادرینا ادرینا گفت مرینت به هیچ عنوان گول او نو نخور مرینت : گفتم راستش دلم براش میسوزه مثل اینکه از ته قلبش گفت ماریا گفت من فکر میکنم باید برگردی ادرینا گفت باشه تصمیم با خودته از زبان ادرین چند روزه کارمون دوباره شهرت گرفته و الان هم لایلا وسلینا میان در خونمون هی میگن ادرین میشه بیایم پیشش لایلا رو انداختم بیرون ولی سلینا رو یک چک زدم و گفتم تو زندگی من رو نابود کردی گمشو و رفت

از زبان مرینت رفتم در خونه ی ادرین اینا دیدم گابریل گفت خودتی مرینت گفتم اره گفت خیلی خوشحالم برگشتی گفتم ممنون میشه بپرسم ادرین کجاست گفت تو آتیشه بعد گفت ناتالی مرینت همراهی کن از زبان ادرین توی اتاقم بودم داشتم عکس های مرینت رو نگاه میکردم دیدم یکی در زد گفت بیا تو دیدم وای😯😯😯😯😱😱😱😱😱😱😱

بای بای