......................
«نمیخوام از دست دادن حافظرو کششش بدم پس. »
صبح بیدار شدم لباسامو پوشیدم و برای دانشگاه آماده شدم
جانگکوک که تازه بیدار شده بود گفت خواهرم کو؟
نمیدونم
پامیشه لباسشو عوض میکنه
هر کار میکنه کراواتش درست نمیشه
جانگکوک : اااااااه اااااااه چم شده؟
بزار من درست کنم
جانگکوک : نه
دستشو میگیرم به طرف خودم میخکوبش میکنمو کراواتشو درست میکنم
جلیقه دکمه دارشو از رو تختش بر میدارم میرم سمطش تنش میکنمو شروع میکنم دکمه هاشون بستن
دستمو محکم میگره : چرا اینکارو میکنی؟
نمیدونم
جانگکوک سکوت میکنه...
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
کلی تست نوشتم منتضرم منتشر شن
اقا من الان ۱ هفته تست منتشر کردم ولی هیچیکی ندیده لطفا از حمایت کنین
آجی جونم پارت یازده نیست 😭
عالییییییییییی
فوق العاده شده آجی جونم
پرفکت
مرسی عزیزم
پارت بعد تورو خدا
خیلی وقته نوشتم لما تستچی منتشر نمیکنه 🥺🥺
هق مادر خیلی قشنگ بووود:(♡
ممنون که داستانمو خودی ممنون
خیلی داری جانگ کوک رو بعد تشون میدی
باشه سعی میکنم بهترش کنم
عالی بود پارت بعدم بزار 😍
باشه عزیزم نوشتم در خال برسی هست