سلام دوستان? امیدوارم از داستانم لذت ببرید ? نظرات فراموش نشه ?
از انسان شدن اهالی قصر و ازدواج بل 1 ماهی میگذشت. از زبان بل:صبح زود از خواب بیدار شدم، یکی.. دو کتاب از کتابخانه برداشتم تا بخونمشون.. دیو هنوز خواب بود? بعد از خوندن کتاب ها از داخل قصر به روستای قدیمی که داخلش زندگی میکردم،، نگاه کردم. واقعا دلم براشون تنگ شده بود،، بعد از مرگ پدرم به اونجا سر نزده بودم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
عالی بود افرین
Thank you very very much ?????????
عالی عالیه ممنونم
لطفا قسمت بعدی رو بسازید ??
داستانت عالیه فقط یکم هیجانی ترش کن و البته بیشتر بنویس
چشم حتما ??ممنون از اینکه نظر دادین ?