
سلاممممم.اینم پارت دوم هنوز که دیر نشده نظر بدید چجوری ادامش بدم ممنون میشم که بخونید
ماریتا:جیغغغغغغغغغغغغغغغغغ?که یهو دیدم یکی از پشت دستاشو گرفت و نیفتادم?تا پشتمو نگاه کردم...چییییییییییییییییی فیلیکسسسسسسسسس جیغغغغغغغغغغغ فیلیکس:ببخشید نمیخواستم ناراحت...ماریتا پرید وسط حرفش و گفت:وقتی گفتم ممنون کمک نمیخوام یعنی نمیخوام??فیلیکس آروم گفت:معذرت میخوام.نزدیک بود بیفتی به هر حال..خدافظ?ماریتا:اینقدر از دستش عصبانی بودم که دلم میخواست برم یه چیزی بهش بگم هم خودش راحت شه هم من?♀️ولی خوب گفتم چیزی درست نمیشه?♀️پاپیون سرم رو راست کردم و لباسم رو که کمی کثیف شده بود تمیز کردم.واقعا با فیلیکس بد حرف زدم و پشیمونم ولی اونم نباید این کارو میکرد چون من از پدرش نفرت دارم.
خوب بلاخره اینجوری ماریتا قراره بگه آی لاو یو??ماریتا:به آلیا زنگ زدم.سریع برداشت و گفت:دختر یعنی فهمیدی چی شد?گفتم:چی شده آلیا؟اتفاقی افتاده؟گفت:شاید من توهم زدم ولی الان فیلیکس همه جا هستتتتتت گفتم:چییییی؟?منظور؟?گفت:الان دور و بر پر از پوستره پوسترای فیلیکس..گفتم:??باشه تو گفتی ما هم باور کردیم و قبل از اینکه چیزی بگه قطع کردم?☎️حوصلم سر رفت برا همین تلوزیون رو روشن کردم??چیییییییییییی?تبلیغغغغغغ با حضور فیلیکسسسس-________-
ماریتا:?از این به بعد قراره همههههه جا فیلیکس باشه?این یه کابوسه.کابوسه.کابوسه.کابوسسسسسسسس!!سریع تلوزیون رو خاموش کردم و رفتم بیرون.چیییییییی؟!!حتی پوسترای اونم شهرو پر کرده???
فیلیکس:همونطور راه میرفتم که یهو....??یه جعبه خیلی عجیب با یه طرح عجیب غریب روش?البته دو تا بود!من یکیشون رو برداشتم و وقتی باز کردم دیدم داخلش یه...یه انگشتره?اونو دستم کردم و یه موجود عجیب غریب اومد بیرون?عجب باحالههههههه که یهو پام لیز خورد و افتادم رو زمین??اون موجود بهم خندید و منم کج و لج کردم??گفت که اسمش پلگه و میتونه به من قدرت بده تا با هر لباسی که بخوام تبدیل بشم?♂️و طبق چیزی که سفارش کرده بود گفتم:پلگ کلوز اوت و ناگهانی لباسی که داشتم بهش فکر میکردم تو تنم بود?شبیه گربه ها شده بودم خودمم نمیدونستم چه خبره?♂️
و اما جعبه دیگه.برش داشتم و درشو باز کردم..چی؟یه گوشواره؟برش داشتم.....آیییییییییییی دستممممممممم (دستش آتیش گرفت☹)بلافاصله درش گذاشتمش تو جعبه و درش رو بستم...انگار نه انگار دستم آتیش گرفته بود ولی چرا؟پلگ از توی حلقه گفت:یادت باشه تو دیگه نمیتونی از اون گوشواره استفاده کنی?اونو به یکی دیگه بده!چی؟اما کی?آلیا.جولیکا.رز.میلن.سابرینا.کلویی.ماری....ماریتااااااا?سریع به حالت عادی برگشتم.
ماریتا:روز بهدش به زور رفتم مدرسه.اصلا خوببببببببب تو خودم بودم و برای اینکه یادم بره چی شده با آلیا صحبت میکردم.البته من فکر میکردم که از عصبانیتی که خودم دلیلش رو نمی دونستم کمتر شه.
که یهو رفتم و دیدم....چیییییییییی??فیلیکس همدست کلویی و دوستش شده بود داشت آدامس میچسبوند رو میزن????گفتم:آهای داری چیکار میکنی. با استرس گفت:من فقط...فقط داشتم آدامسو میکند....وسط حرفش پریدم و گفتم:او نه ممنون بابت کمک?و نشستم سر جام?خیلی ناراحت شده بود انگار.فیلیکس:(آدرین?)نینو،یه پسر که روز قبل باهاش دوست شده بودم بهم گفت:آخه برا چی بهش نگفتی که ایده کلویی بود?جواب دادم:من از بچگیه که کلویی رو میشناسم.اون اهل بدشانسی و این چیزا نیست(یه نکته ای همه اینها طرح اولیه بوده ایراد نباشه?)ولی نینو هیچی نگفت و منم همینطور.خوب...اصلا ولش کن
ماریتا:دیگه خیلییییییی عصبانی بودم.آلیا هم همش از یک نفر به اسم مجس...مجستیا حرف میزد?حداقل من یکم از عصبانیتم کم شد.آلیا هر جوره تونست یاد آوری کنه:هوووویییی کجایی?و این هم نام گذاری من روی این کار آلیا?(میدونم افتض شد?)
فیلیکس:فکر نکنم فکر خوبی باشه گوشواره رو به ماریتا بدم?باید چیکار کنم اون...البته فکر کنم از من خوشش نمیاد چه برسه بخواد همیشه همراهم باشه?خوبببببببب...مننننن?واقعا نمیدونم باید چیکار کنم باهاش شاید باید برش گردونم همونجا اصلا اما خوب به قضاوت با این موجود پلگ نیازه انگار خوبه برا این وقتا
و اینم قسمت دو.کسانی که فروزن رو میخونند اگه خوششون اومده که اعلام کنن خودم به شخصه میگم بد بود???شما نظرتون رو در باره هر دو بگید ممنون عزیزان اگر مشکلی داره یا سوالی دارید در کامنت ها بپرسید پاسخگو هستم از انرژی هاتون هم ممنون
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوب بود.
اصلا هم عیب ازش نمیگیرم.
فقط دلم میخواد پارت بعدی رو ننویسی ؛ تا بیام کلاس از جا بکنم.?? خدا وکیلی اینا چطور میتونن ایراد بگیرن.???
ممنون عزیزم
اصلا قشنگ نبود
تو داستان اصلی مرینت هیچ وقت از آدرین بدش نمیاد
یعنی بین کل تست های تستچی فقط عشق لیدی باگ خوبه
و لیدی باگ و کت نوار در نیویورک
فقط اینا خوبن
بقیه تست ها یا دارن شخصیت آدرین رو خراب میکنن یا مرینت
بعضی هاشونم شخصیت لوکا رو خراب میکنن
من دوسش نداشتم اصلا تستتو
خوب مرینت اول داستان از آدرین متنفر بود عزیزم نمیگم داستانم عالیه ولی سعیم رو کردم اگه یادت باشه قبل از سکانس چتر مرینت اصلا از آدرین خوشش نمیومد