
این داستان درباره دوتادختر به اسمای( لیا) دوست صمیمی شما و( می سو )شما هستید که ۷ ساله با هم دوستن و تازه به کره سفر کردنو توی ارایشگری استعداد خاصی دارن و به طور اتفاقی یکی از مدیران کمپانی بیگ هیتو میبیننو ازشون درخواست کار مییشه (: و اونجا دوتا از اعضا بدون اینکه اینا بفهمن ازشون حمایت میکن و عاشقشون میشن (حالا شما حدس بزنین کدوم عضو هستن )💜🖤

می سو :امروز یه نفر از طرف کمپانی بهم زنگ زد گفت شما تو کنفرانس قبول شدید فردا برای صحبت با مدیر باید بیاید لیا:اونی (تو کره خواهر بزرگترو اونی صدا میکنن ولی در اصل اسمش می سو هستش) :) تو واقعا هنوز نمیدونی قراره تو چه کمپانی ای مشغول کار شیم می سو : نه واقعا نمیدونم چیزی درباره این چیزا بهم نگفتن فقط گفتن قراره بریم بشیم طراح لباس و ارایشگر هفتا از پسرای عضو کمپانی لیا:امیدوارم کار خوبی و باشه و اونجا ازمون سو استفاده نکنن می سو :اره منم همین نظرو دارم حالا برو بخواب فردا باید بریم (: فردا شد و ما راه افتادیم به سمت کمپانی وقتی رسیدیم وارد کمپانی شدیم که یهو -_- دوتا بادیگارد که اندازه درخت کاج بودن جلومون ظاهر شدن بادیگارد:شما کی باشی خانم خوشگله !؟ می سو :اولن درست حرف بزن دومن ما از طرف مدیر کمپانی اومدیم اینجا شما که چیزی نمیدونی بهتره ساکت بمونی همون طور که بحثمون داشت تا اسمونا میرسید یکی کارکنا اومد و به بادیگارد گفت که دیگه ادامه نده منم یه چش غره ای رفتمو از اون کارکن تشکر کردم من که از گروهی قرار بود باهاش کار کنیم چیزی نمیدونستم به لیا گفتم فک کنم این یکی از همون هفتا پسریه که قراره باهاشون کار کنیم لیا : 🤤😍 من که از تعجب شاخ در اوورده بودم گفتن چرا اینقدر خوشالی حالا لیا:اخه از اونایی که قراره باهاشون کار کنیم خیلی خوشم اومده همین طور که خوشحال و شاد و شنگول داشتیم حرف میزدیم رسیدیم به اتاق مدیر کمپانی اونم ازمون استقبال کردو و گفت ما شما رو به دلیل اینکه قراره تا دو هفته دیگه تور جهانیمو برگزار کنیم استخدام کردیم و امیدوارم توی این تور به اعضا کمک کنید چون اونا واقعا طی این ۱۲ ماه خسته میشن ما هم تایید و تشکر کردیمو رفتیم بیرون لیا :واییییی مدیر کمپانی چقدر خوشتیپ بود 😃 می سو :🤦🏻♀️باشه بیا بریم یه چیزی بخریم بخوریم منو لیا رسیدیم به یه کافه و دوتا نوشیدنی سفارش دادیم یهو گوشی لیا زنگ زد لیا:الو بفرمایید ؟؟:صلام ما از بیمارستان باهاتون تماس میگیریم شما اقای جانگ رو میشناسین؟؟ لیا:-بله پدرم هستن چیزی شده ؟؟:نه چیز خاصی نیست پدرتون پاشون در رفتن شما باید بیاد فرم ایشون رو تکمیل کنین لیا که اشتباهی شنیده بود که پاهای باباش شکسته هول شده که یهو نوشیدنی رو........😮

وقتی ما وارد کافه شدیم دوتا پسرودیدیم که تقریبا هم سنو سالای خودمون بودن و خیلیم جذاب و خوشگل بودن منو لیا سعی کردیم اهمیت ندیم و به راهمون ادامه بدیم نشتیمو و...... گوشیه لیا زنگ زدو .....(تو پارت قبلی گفتم اخه)😆 لیا که هول شده بود پاهاش لیز خوردو نوشیدنی که دستش بودو ریخت روی یکی از همون پسراییی که میزشون به ما نزدیک بود. همون طور که یکی به پسرا با نوشیدنی خوشمزه شده بود میتونستیم لیا رو توی بغل اون یکی پسر ببینیم همون طور که صورت و لیا به اون پسره نزدیک شد منم هول شدمو بجای اینکه لیا رو از دست اون پسره منحرف نجات بدم بدتر خودمو زدم بهشو لیا افتاد روی پسره و افتادن روی زمین منو دوست پسره هم از خنده روده بر شدیم لیا همون طور که داشت ما رو فحش بارون میکرد از روی اون پسره بلند شدو یه لگد محکم بهش زدو به طرف بیمارستان حرکت کردو منم بدو دو دنبالش راه افتادم می سو : لیا اون لحظه خیلی خوشگل بود ای کاش ازت فیلم میگرفتم 😂😂 لیا:اونی خیلی حرف میزنی الان حال بابام خوب نیس باید برم تو برو خونه استراحت کن فردا بایدبریم باید اشنا شیم می سو :باشه 😊بای زود بیا خونه نیمه شب بود که لیا تازه اومد خونه و یه چیزی خوردیمو رفتیم خوابیدیم فردا حاضر شدیم ارایش کیوتی کردیمو راه افتادیم به طرف کمپانی وارد کمپانی شدیم و با هفتا اعضا روبرو شدیم یهو دیدیم وایی نه اون دوتا پسراییی که باهاشون تو کافه چه کاری کردیم جزو اعضا هستن منو لیا که از جخالت اب شدیم خودمونو بهشون معرفی کردیم که نوبت به اون دونفر شد اونام خودشونو معرفی کردن صلام من پارک جیمین هستم همونی که بنده روی من افتادید صلام منم جئون جونکوک هستم همونی که روم نوشیدنی ریختی'-' منو لیا:🤭😁 همون طور که داشتیم دنبال اعضا راه میوفتادیم جونکوک شی و جیمین شی با لبخندای اینجوری😈بهمون نگاه میکردن منو لیا که فهمیده بودیم قراره به خاطر اون کارمون تنبیه بشیم سرمونو انداختیم پایینو چیزی نگفتیم رسیدیم به بخش لباس ها همون طور مدیر داشت قسمت هایه از اتاق رو بهمون نشون میداد لیا از ما جدا شد و متاسفانه به بخش لباس زیر مردانه رفت و از شانس بدش جیمین شی برای لباس پوشیدن توی یکی از اتاقای پرو بود لیا که از مکانی که اومده بودخجالت کشید تصمیم گرفت توی یکی از اتاقا قایم بشه و صب کنه تا اونجا خلوت بشه و بعد از اون مکان 👿😈فرار کنه که وارد اتاق پرو شد که جیمین توش بود لیا ترسیدو سریع چشماشو بست جیمین که داشت لباسشو میپوشید گفت :اینجا چی کار میکنی چرا اومدی توی اتاق پرو ای که من توشم لیا که چشماشو بسته بودگفت که من که چیزی نمیبینم بگو درکجاست منم میرم بیرون جیمین دستای لیا رو گرفت و گفت دنبالم بیا لیا :جیمین شی ببخشید در خروج چرا انقدر دوره من خودم چشمامو باز میکنم میرم بیرون جیمین:نه باز نکن اگه باز کنی بدنمو کاملا میبینی لیا که خجالت کشیده بود چشماشو محکم تر بست جیمین و لیا رسیدن به اخرین طبقه کمپانی جیمین:میتونی چشماتو باز کنی لیا :وای خدای من ما الان کجاییم اینجا واقعا زیباست جیمین:الان اومدیم به بالا ترین نقطه ی ساختمون میتونی سئول و از بالا ببینی😍 لیا که خیلی ذوق کرده بود از جیمین خواست که برای تشکر کمک کنه کروات هیونگو ببنده جیمینم که از خداش بود قبول کرد همونطور که لیا پاهاشو بلند کرد تا قدش به جیمین برسه پاهاش لغزیدو از یقه جیمین گرفت تا نیوفته که یهو جیمینو به سمت خودش کشیدو محکم بغلش کرد

در همون حین منو اعضا که دنبال لیا و جیمین میگشتیم رسیدیم به بالاترین نقطه ساختمون که با اون صحنه مواجه شدیم منو اعضا با تعجب فراوان به اون صحنه خیره شده بودیم که جیمین گفت چیزایی که دیدین فراموش کنین اتفاق خاصی نیوفتاد لیا::وای خدای من خیلی بد شد جیمین:خب اتفاق بود اشکال نداره جونکوک:وای باورم نمیشه جیمین بالاخره عاشق شده می سو :مگه تا حالا عاشق نشده بوده جونکوک :نه تا حالا درباره این چیزا باهام صحبت نکرده بود می سو : اوهوم جونکوک نگاهی بهم کردو گفت خوب منم تا حال عاشق نشدم جز یه نفر که اونم...... می سو :اقای جئون بهتر نیست بریم😄 جونکوک خودشو جمع و جور کردو به طرف در خروجی راه افتادیم به در خروجی رسیدیمو از اعضا خدافظی کردیمو به طرف خونه راه افتادیم بریم استراحت کنیم چون فردا اولین روز کاریمون بود قرار بود اعضا رو میکاپ کنیم😊 وبالاخره فردا شدو اون روز خجالت اور و مزخرف گذشت ما مث همیشه لباسامونو پوشیدیمو لوازممونو جمع کردیمو رفتیم بیرون که دیدم جونکوک با ماشین خفنش اومده دنبالمون ازش پرسیدم چرا این کارو کردی که گفت :فقط به خاطر شما این کارو کردم این تنبیه شما برای اون کاری که باهامون کردین منم لبخندی زدمو نشستم تو ماشین یهو اهنگ butterپخش شدو شروع کردیم به خوندن 🙂🤗 همون طور که دااشتیم با شور رو اشتیاق میرفتیم جیمین به لیا زنگ زدو گفت امروز قراره همه اعضا برن شام بیرون با هم من از تو دعوت میکنم که باهام بیای لیا که خیلی ذوق کرده بود قبول کرد من که خیلی حسودیم شده بود گفتم کاش یکی هم یادی از من بدبخت میکرد یهو جونکوک غیرتی شدو گفت خانم می سو منم شمارو دعوت میکنم کا با من بیاید (اخه تو کره اگه پسری از دختری دعوت به شام کنه احتمالا قراره باهاش درباره دوستی صحبت کنه) من که خیلی خوشحال شدم گفتم ممنونم اقای جونکوک لیا که هعی به من با دستاش علامت لایک نشون میداد گفت خیلی خوب مخ میزنی منم خندیدم به راهمون ادامه دادیم به کمپانی رسیدیمو به دو گروه تقسیم شدیم منو لیا تو یه گروه افتادیم و جیمین و جونکوکم تو یه گروه دیگه روز اول قرار شد من صورت تهیونگ و لیا صورت جی هوپ رو میکاپ کنیم تا ببینم روزای بعد چه اتفاقی قراره بیوفته مرحله اول خیلی خوب پیش رفت و از میکاپ ها راضی بودن رفتیم سراغ انتخاب لباس به سلیقه اعضا قرار بودتو کنسرت با اهنگای fake love ldol fire runو کلی اهنگ دیگه برقصن (اعضا در تور جهانی با ۲۴ الی ۲۶ تا اهنگ میرقصن و تور هم ۲ساعت و نیم طول میکشه)ما هم قرار بود کلی لباس انتخاب کنیم .سعی کردیم لباسای انتخاب کنیم که به اعضا بیاد و با سلیقشون یکی باشه انتخاب لباس تموم شدو نوبت به درست کردن موهاشون شد مدیر کمپانی به منو لیا اشاره کردو گفت شما جونکوک و جیمین رو انجام بدید من سعی کردم موهای جونکوک که بلند بود رو کمی فر کنم تا کوتاه تر به نظر برسه لیا هم مشغول انجام دادن بود و کارشو خیلی خوب انجام داده بود کارامون برای امروز تموم شدو اعضا رفتم برای تمرین رقص و ما هم اتاق میکاپ رو مرتب کردیم بعد از انجام این کار ها ساعت ۸ شب بود ما دیگه کارمون تمومو شده بودو قرار بود تا نیم ساعت دیگه با اعضا بریم بیرون ......

اعضا ما رو صدا زدنو گفتن بریم خونه و دوش بگیریم و لباسامونو عوض کنیم و بیام به این ادرسی که روی برگه نوشته شده ما هم قبول کردیمو رفتیم خونه و لباسای جذب و کوتاه مشکی پوشیدیمو با هم ست کردیم و موهامونو اتو کشیدیمو رژ قرمز زدیمو عطر مورد علاقهمونو زدیمو رفتیم بیرون که منو لیا دیدیم جیمین و جونکوک هردو با ماشیناشون اومدن دنبالمون منو لیا سوار ماشیناشدیم حرکت کردیم وقتی رسیدیم رفتیم سر میزی که از قبل برای هر ۹ تامون رزرو شده بود بابت میزی که چیده شده بود خیلی ذوق کردیمو شردع کردیم به خوردن و وقتی خوردنمون تموم شد منو لیا رفتیم تا دستامونو بشوریم که یهو متوجه صحبت های اعضا شدیم که به جیمین جونکوک میگفتن بهتره برای شروع تنهایی با هم قرار بزارید اعضا با هم دست به یکی کردنو ما ۴ تارو با هم تنها گذاشتن وقتی ما از دستشویی برگشتیم دیدیم جمین و جونکوک تنها روی میزای دونفره منتظر ما هستن با تعجب ازشون پرسیدیم که چه اتفاقی افتاده و که جیمین اول شروع کرد و به لیاگفت :لیا من تمام این مدت بهت فکر میکردمو واقعا بهت علاقه من شدم بعد جونکوک شروع کرد :منم همینطور می سو واقعا ذهنم درگیریته و دیوانه وار دوست دادم بعد با هم از ما درخواست دوستی کردن.....
لیا: من واقعا هیچوقت فکرشو نمیکردم که همچین اتفاقی بیوفته من الان واقعا هولم و نمیدونم چی بگم می سو:مم....ن..ممم واقعا خیلی هولم و بغض کردمو نمیدونم چیبگم ولی اینو مطمعنم که منم دوست دارم من قبول میکنم لیا:اوم منم قبول میکنم 😍 جونکوک و جیمین منو لیا رو در اغوش گرفتن و با بوسه ای این شب به یاد موندنی به پایان رسید 🤤😚
خوب پارت اول تموم شد امیدوارم لذت برده باشید 🤗😍🤩

خوب پارت دوم شخصیت های جدیدم میادتو کامنت بگید دوس داریدکدوم ازاعضا اضافه بشه 😁😀🤗🤩

بله بله...☺😑

خداحافظ😃😉

کدوم از اعضا عاشقت میشه اینم اخریش😂(بر اساس سن یکان بایست)😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت دوم رو کی میزاری؟😈
خیلی منحرفان کردیا 😂🤦♀️
نویسنده ی خوبی میشی😜
اینو ادامه بده😌
پارت دوم در حال برسیه😋😘