سلام من اومدم با پارت ۲ داستان جاسوس برتر
سلام بر همه ی دوستان و همراهان اینم پارت ۲ اگر آماده اید بریم سراغ ادامه داستان☺☺.... دیدم مادرم تو خونمه گفتم شما اینجا چی کار میکنید گفت اومده بودم برات یکم غذا و وسایل بیاورم دیدم کیلیدت
وسایل بیارم دیدم توی قفله منم اومدم تو گفتم ممنون و اینکه من صبح خیلی عجله داشتم برا همین کیلیدم را جا گذاشتم گفت پس بیشتر حواست جمع کن بعد رفت و با دوتا شکلات داغ برگشت باهم یکم گپ زدیم ساعت ۹ بود که گفت دیگه باید برم منم آماده شدم و رسوندمش و بعد برگشتم خونه غذایی که مادرم برام آورد بود را خوردم و رفتم بخوابم صبح با
زنگ گوشیم بیدار شدم رابرت داشت بهم زنگ میزدسریع جواب دادم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)