
سلام من اومدم با پارت ۲ داستان جاسوس برتر
سلام بر همه ی دوستان و همراهان اینم پارت ۲ اگر آماده اید بریم سراغ ادامه داستان☺☺.... دیدم مادرم تو خونمه گفتم شما اینجا چی کار میکنید گفت اومده بودم برات یکم غذا و وسایل بیاورم دیدم کیلیدت وسایل بیارم دیدم توی قفله منم اومدم تو گفتم ممنون و اینکه من صبح خیلی عجله داشتم برا همین کیلیدم را جا گذاشتم گفت پس بیشتر حواست جمع کن بعد رفت و با دوتا شکلات داغ برگشت باهم یکم گپ زدیم ساعت ۹ بود که گفت دیگه باید برم منم آماده شدم و رسوندمش و بعد برگشتم خونه غذایی که مادرم برام آورد بود را خوردم و رفتم بخوابم صبح با زنگ گوشیم بیدار شدم رابرت داشت بهم زنگ میزدسریع جواب دادم
گفت کجایی ۱۰ بار زنگت زدم گفتم ببخشید خواب بودم کار مهمی داشتید گفت آره می خواستم بهت بگم بیای کارخانه ی متروکه بیرون از پاریس ماریز امروز ساعت ۱۱ قرار اسلحه بخره آنجا گفتم مگه رییس هدف های احتمالی را برای شما هم فرساده گفت آره فکر کردی فقط برای تو فرستاده و کاری نداری گفتم نه گود بای تلفن را قطع کردم رفتم سریع صبحانه خوردم آماده شدم و توفنگم را برداشتم و از خونه رفتم برون در را قفل کردم و سوار شدم و رفتم سمت کارخانه ی متروکه بیرون از شهر وسط های راه صدای تیر اندازی آمد
از ماشین اومدم بیرون و تفنگم را برداشتم رفتم سمت صدا دیدم ۳ نفر دارن با اسلحه از یک مغازه دزدی می کنند منم یواشکی وارد شدم لباس آبی من را دید و می خواست بهم شلیک کنه ولی من زود تر یک تر زدم تو پاش بعد ماسک زرده را بیهوش کردم فقط یک نفر دیگه مونده بود یک تناب برداشتم و نفر آخر رابه ستون مغازه بستم بعد زنگ زدم پلیس و گفتم بیایید این دزد ها را ببرید و قطع کردم چون هم سوال پیچم میکردند و هم خودشون میتوانستند تماس را ردیابی کنند و بیایند اینجا داشتم از در بیرون میرفتم که رییس مغازه گفت چطور متوانم لطفتون را جبران کنم گفتم فقط نگو من اینجا بودم و رفتم بیرون سوار ماشین شدم و سعی کردم سریع برم اونجایی که رابرت بهم گفته بود
بعد۳۰ دقیقه رسیدم دیدم رابرت منتظرمه از ماشین پیاده شدم و تفنگم پیشم بود با رابرت سلام و احوال کردیم و رفتیم جایی که ماریز داشت اسلحه را با پول معامله میکردم دقت کردم دیدم اسلحه ی بمب اتمی!!!!!! به رابرت خیلی آرام گفتم باید جلوش را سریع بگیریم که گفت نه رییس گفته باید همه هدف های احتمالی را زیر نظر بگیریم و بعد عمل کنیم گفتم باشه و بازم داشتم تماشا میکردم که دیدم یک نفر از ماشین ماریز اومد بیرون دیدم جکه گفت چیکار میکنی بابا هم من هم رابرت شکه شدیم گفتم پس دو تا هدف شدن یکی رابرت حرفم را تایید کرد ماریز به یکی زنگ زد و همون موقعه گوشی رابرت زنگ خورد😯😯😯 ماریز و بقیه فهمیدن ما اینجا هستیم رابرت سریع گوشی را قطع کرد منم یک بمب دود زدم و در رفتیم
سریع دویدیم سمت ماشین من چون ماشین رابرت دور تر بود سوار شدیم و من تا تونستم گاز دادم از کارخانه که فاصله گرفتیم کمی آرام تر رانندگی کردم رابرت گفت ببخشید گند زدم باید صدای گوشیم را قطع می کردم گفتم طوری نیست همه بعضی مواقع همه اشتباه میکنیم بعد ۱۰ دقیقه صدا شلیک اومد پشت ماشین را نگاه کردم دیدم همون ها که داشتند با ماریز و جک معامله میکردند دارن بهمون شلیک می کنند شرت می بندم ماریز یه دروغی گفته که دنبال ما بی افتند ماشین را به سمت اونا چرخوندم رابرت گفت داری چی کار می کنی حالا هممون را به کشتن میدی منم که یک نقشه داشتم بهش بی توجهی کردم سریع یک دکمه زدم در کاپوت ماشینم باز شد و موشک اندازه کوچکی که۳ موشک داشت بیرون آمد به رابرت گفتم دکمه سبز را فشار بده و شلیک کن دکمه سبز را زد و شلیک کرد موشک پرتاب شد و هدف منفجر شد یک دفعه سرم گیچ رفت و بی هوش شدم (دوستان فلش بک میزنیم به موقعه ای که مایک میرسه به کارخانه ی متروکه : خیلی تشنه بودم برای همین بعد از سلام و احوال پرسی به رابرت گفتم آب داری گفت آره و بهم آب دادو خوردم پایان فلش بک) بیدار شدم دیدم توی یک جای تاریکم و دست و پام بسته است
یه صدا گفت پس بیدار شدی مامور B سرم را برگرداندم دیدم اون صدا جک بوده گفت جاسوس دوجانبه تو بودی پس همچی سر تو هست گفتم نه من جاسوس دو جانبه نیستم فکر می کردم تو و پدرت جاسوسی هستید گفت نه ما نیستم گفتم هم کارم کجاست گفت فرار کرد و اگر تو نیستی پس کی می تواند باشد گفتم نمی دونم و میشه دست و پاهام را باز کنی اومد و دست هام را باز کرد پاهام را هم باز کرد بعد ۳ دقیقه صدای باز شد در اومد تفنگم را به سمت در نشونه رفتم در باز شد دیدم ماریزه اون میخواست تفنگش را از غلاف در آورد که جک گفت بابا مامورB با ماست و همه چیز را براش گفت منم تفنگم را غلاف کردم و رفتم ما ماریز حرف زدم و قرار شد باهم کاری کنیم یک دفعه در باز شد و یکی گفت شما ها دنبال جاسوسه دوجانبه هستید اون منم دیدم صدا ....... خب دوستان جای حساس کات کردم که پارت بعد هیجانی باشه و ازتون ممنونم که با من بودید☺☺☺
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)