
سلام فصل چهار قسمت اول پارت اول، هر پارت ۲٠ تا تست هست ? باید بگویم اگر خواستید قسمت و پارت های بعد را بخوانید فقط باید نظر یا کامنت بزارید زیر هر پست، بچه ها این شبیه داستانه نه تست ولی برای شما تست می زاریم??
دوباره اقای کبوتر اکومایی شد و مثل همیشه منو پیشی اکوماش رو گرفتیم و اقای کبوتر مغذرت خوای رو شروع کرد تا الان ۵۱ بار شده متاسفانه اقای کبوتر خیلی زود اکامویی و ناراحت میشه تا الا خیلی با هاش حرف زندم همیشه میگه باشه و دیگه تکرار نمی شه ماهم قبول می کنیم کت دوباره برای من گل اورده بود همیشه قرمز میاورد همیشه هم می گفتم گل قرمز نشانه عشقه و اینا ولی امروز گل نارنجی اورد? تو شک رفتم نه به خاطر گل نه به خاطر رنگش، بعد که کلی حرف عاشقونه زد ? گل گرفتم و رفتم ولی صداش رو می شنیدم که همین که رفتم گفت عاشق تم بانوی من
منم خندیدم راستش رو بخواین همیشه دلم می خواست بدونم کت کیه ولی دوبارم یاد حرف استاد افتادم و ولش کردم+ تیکی خال ها خاموش
- به تیکی کوکی دادم یاد رفته بود براش ماکارون بردارم?ولی خب +مرینت مدرسه ات داره دیر میشه- باشه تیکی، تو را یه وستر جدید از ادرین رو دیدم و اروم زم زمه کردم این یکی بهترین پستره+ مرینت همیشه همینو می گی دختر مگه نگفتی دیگه عاشق ادرین نیستی و فقط به عنوان یه دوست دوسش داری ها- راست می گه همیشه می گم این بهترین پوستره ولی چه کنیم من هنوزم ادرین رو به عنوان یه همسر دوست دارم خیلی عاشقشم?
اومم باشه تیکی دیگه بیا بریم ?مثل همیشه دیر رسیدم تعجب کردم ادرین هم با من رسید، تو کتاب خونه جمع شده بودیم و یه فیلم جورابی گذاشته بودند، راستش رو بخواین منو ادرین همیشه با هام و همیشه دیر می رسیم بیخیال مرینت ول کن??
مدیر گفت بچه ها به خاطر برد شمیشیر بازی ادرین و مرین هممون میرسم نیویورک- نیویورک چرا اخه من لیدی باگم باید از شهر محافظت کنم، ارع هفته ویش منو ادرین تو مسابقات شمشیر زنی برنده شدیم عجب حالی داد?
ولی من باید از شهر محافظت کنم چیکار کنم شاید خوبه پیشی رو بزار مواظب باشه ها خوبه یعنی داشتم با این فکر خیال ها خودمه مشغول می کردم که یهو ادرین از سر جاش بلند شدو گفت پدرش نمی زاره ?لایلا هم که از خدا خوایته گفت منم باید بمونم تا با شهردار درباره مساعل شهر حرف بزنم ??
فشارم زد بالا این لایلا همیشه دروغ می گه از جام بلند شدم و گفتم این جوری نمی شه بچه ها ادرین دوستمونه به خاطر اونه اممم هست که می خوایم یه هفته نیویورک پس باید پدرش رو راضی کنیم تا بزار، عصر همون روز با بچه ها رفتیم خواستم حرف بزنم که گفت می زارم ادرین بیاد?
ذوق مرگ شدم رفتم و به بچه گفتم اونا هم خوش حال شدن، ادرین هم منو یک دفعه بغل کرد و گفت ممنون مرینت تو خیلی خوبی غش کردم??گفتم کاری نکردم، صبه شد باید ساعت هشت اونجا می بودم ولی من ساعت هشت ربع بلند شدم ولی خداروشکر وسایلم رو دیشب جمع کردم لوکا رو دیدم گفت مرینت می رسونمت به قطار و بعد راه افتادیم خداروشکر رسیدیم سوار اتوبوس شدم و ادرین گفت بیا کنار من منم از خدا خواسته رفتم پیشش نشستم??
خب پارت بعد رو اگه شما دوستان کامنت بزارین امشب یا فرداصبح قرار می دم
کامنت یادتون نره خدافظ????????
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی ماه طلا اصلا چی بگم خیلی خوب بود
خیلی ممنون، نمی دونم چی بگم ولی باید بگم بهم اشتیاق دادین تا پارت دوم رو بزارم??مرسی نظر دادی
هعیییییی بد نبود ولی کپی قسمت نیویورک بودش
چشم دوست عزیز سعی می کنم بهتر کنمش پارت دومش امشب هست مرسی نظرت رو بهم گفتی