1(هویت ما) Our identity

_تیکی؟! _بله مرینت؟! _به نظرت بهتر نیست حالا که من نگهبان مهجزه آسام،کت نوار هویتمو بفهمه؟! _شاید ولی این خیلی خطرناکه! _میدونم برای همین هم فقط کت نوار هویت منو میفهمه ولی من هویت اونو نمیفهمم. به نظرتون تیکی چی میگه؟

_اینم فکر بدی نیست.اگه شدنی بشه و کت نوار قبول کنه ، خیلی خوب میشه. _باشه پس ((تیکی خال روشن)) از زبان کت نوار _پلگ خیلی خسته شدم.پس (( پنجه ها بیرون )) بعد از تبدیل

_ااا لیدی باگ پیام داده گفته ساعت 8 بالای برج ایفل منتظرمه.گفته میخوادیک چیز خیلی مهم بهم بگه.(وجی:ای خدا نکشتت باز فکر کردی میخواد بهت بگه دوست داره خاک تو اون سر پوکت) _بزن بریم!!

_خب الانه که کت نوار برسه.قرار بود چی بهش بگم؟!آهان!ببین کت نوار چیزی که میخوام ... _سلام بانوی من!!! _آره خیلی مهمه ببی...اااااسلام _عادت جدیده؟! _چی؟! _این که داری با خودت حرف میزنی یا فقط بخاطر اینکه قراره با من حرف بزنی؟! _از دست تو پیشیببین چیزی که الان میخوام بگم خیلی مهمه پس شوخی ممنوع! _باشه بابا...جون به لبم کردی ، بگو دیگه. _ببین یادت میاد که همیشه می خواستی هویت منو بدونی؟! _آره.......خب؟! _همونطور که میدونی من نگهبان مهجزه آسام.پس تو باید هویتمو بدونی تا اگه نیاز به کمک داشتی بیای پیشم. _آره بالاخره! _خب انتظار به سر رسیده. _جانمی جان!!! همون موقع لیدی باگ...

همون موقع لیدی باگ دستش را به نشانه هیس روی لب های کت گذاشت. _هیسسسسسس!!!فقط یک شرط دارم.فقط تو هویت منو میفهمی من هویت تو رو نخواهم فهمید.همین شکلیش هم دارم خطر میکنم.قبوله؟! _قبوله!!! _خب پس...((خال ها خاموش))

_م...م مرینت؟!ت...ت...تو؟

_اهوم((خال ها روشن)) همون موقع گوشواره اش صدا داد. _خب من باید برم.خداحافظ پیشی کوچولوی شک زده من!!! _خ خ خدا خداحافظ م م مرینت!!! برای بعدی 3 نظر میخوام.دلرحمی هم نداریم.

بچه ها تموم شد...

گفته باشکا چون این داستانو چند سایت مختلف دارم میزارم دلرحمی ندارم بعد از 3 تا نظر بعدی رو میزارم.

ببخشید دیگه اضافه اومد